اعداد قابلتوجهی از افراد هستند که بعد از گذشت مدتی از ازدواجشان متوجه میشوند که چقدر معیار، ملاک و نگاهشان نسبت به ازدواج تغییر کرده است؛ عدهای از آنها آمادگی نداشتن و انتخاب در شرایط نامناسب را عامل مهم تصمیمگیری اشتباهشان در ازدواج میدانند.
اغلب دیدهاید که برخی افراد بعد از ازدواج با یک نفر میگویند "نمیدانم چه شد که با این فرد ازدواج کردم انگار همهچیز خودش پیش رفت و من هیچکاره بودم!" حقیقت این است که هیچکس بهاندازه خود فرد در انتخابهایش نقش ندارد اما گاهی افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار میگیرند که نمیتوانند فکر کرده و درست انتخاب کنند. اینجاست که روانشناسان توصیه میکنند که در برخی شرایط بههیچعنوان نباید ازدواج کنید زیرا ممکن است ندانسته مرتکب اشتباهات آشکار شوید. این شرایط عبارتاند از:
بحران روحی و عاطفی
برخی افراد بهمنظور برطرف کردن بحران روحی ناشی از یک واقعه عاطفی، برای ازدواج
تصمیم میگیرند. مثلاً دختری که دوست داشته ازدواج با یکی از خواستگارهایش اتفاق
بیفتد اما به دلیل مخالفت خانواده یا جواب منفی پسر منجر به ازدواج نشده، احساس
شکست میکند لذا به خواستگار بعدی بدون بررسی جواب مثبت میدهد؛ گویی میخواهد فقط
یک خلأ عاطفی را پر کند. بنابراین توصیه میشود افراد برای رهایی از احساس افسردگی
و سرخوردگی، بعد از شکست عاطفی و یا شکست عشقی، از دست دادن عزیزان، شکست در کار و
یا موقعیتی بههیچعنوان برای ازدواج تصمیم نهایی نگیرند.
هیجانزده بودن
برخی افراد با اعتقاد به عشق در یک نگاه اقدام به ازدواج میکنند. در چنین شرایطی
فرد در بالاترین میزان هیجانات قرار دارد و چیزهایی مثل ظاهر، موقعیت مالی، اجتماعی
بودن، موقعیت شغلی و... طرف مقابل بهعنوان معیار و ملاکهای اصلی، توجه اش را جلب
میکند ولی باید دانست که چنین هیجاناتی زودگذر هستند و بعد از فروکش کردن هیجانها
فرد به اشتباه خود پی میبرد و بعد از گذشت چند سال متوجه میشود که چه ملاک و
معیارهای مهمی را نادیده گرفته است.
افراد برای اینکه بتوانند ازدواج موفق و انتخاب صحیحی داشته باشند باید بهدوراز
هیجانزدگی و شتاب برای شناخت طرف مقابل تلاش کنند و بر اساس معیارهای درست و منطقی
تصمیم بگیرند.
علاقه داشتن بهتنهایی
نیاز بهتنهایی و خلوت کردن حق هر فردی است. گاهی ما انسانها نیاز داریم اوقاتی را
در تنهایی و خلوت گذرانده و کارهای موردعلاقهمان را انجام دهیم اما اگر فردی
دائماً نیاز بهتنهایی دارد و تنهایی را به بودن در کنار دیگری ترجیح میدهد و اغلب
برای شرکت در مهمانیها فرار میکند، وقت ازدواجش نرسیده است.
وابستگی بیشازاندازه به خانواده
بعد از ازدواج اولویت از خانواده و حتی پدر و مادر به همسر تغییر میکند اما کسانی
که به پدر و مادرشان وابستگی افراطی دارند در زندگی مشترک دچار مشکل خواهند شد.
وابستگی بیشازاندازه چه برای مرد و چه برای زن، زیانبار است. وابستگی
بیشازاندازه به والدین زمینه دخالت در زندگی زناشویی را فراهم میکند. از طرف
دیگر، این احساس را در طرف مقابلتان ایجاد میکند که خانوادهتان از همسرتان مهمتر
است؛ این مسئله پایههای زندگی را سست کرده و باعث کشمکش و جدایی میشود. اگر چنین
شخصیتی دارید تلاش کنید شخصیت مستقل را در خود پرورش دهید تا بتوانید مسئولیت زندگی
زناشویی را به عهده بگیرید و تا زمانی که احساس استقلال و عدم وابستگی نکردید،
ازدواج نکنید.
عدم بلوغ فکری
بلوغ فکری یکی از موارد مهم در ازدواج است. مسلماً بدون رسیدن به بلوغ فکری و عقلی
فرد آمادگی ازدواج ندارد. افرادی که نقاط قوت و ضعف خود را نمیشناسند، در زندگی
هدف خاصی ندارند و نسبت به کار وزندگیشان تعهد و مسئولیتپذیری ندارند، وقت
ازدواجشان نیست. برای آنکه متوجه شوید به بلوغ فکری رسیدهاید یا نه به موارد زیر
توجه کنید:
- آیا میتوانید اولویتهای زندگیتان را مشخص کنید و بر اساس اولویتهایتان تصمیم
بگیرید؟
- تحملتان در برابر سختیها و مشکلات چقدر است؟
- چقدر مسئولیتپذیر هستید؟ آیا در خانه و محل کار در برابر مسئولیتهایتان
متعهدید؟
-آیا میتوانید بین کار و خانواده و خانواده و دوستانتان تعادل برقرار کنید؟
-در زمان عصبانیت چقدر میتوانید بر خشمتان غلبه کنید؟
اگر جواب درست و منطقی برای سؤالات بالا نداشتید، باید بدانید که به بلوغ فکری نرسیدهاید و نباید ازدواج کنید.
عدم ثبات در تصمیمگیری
یکی از خطرناکترین شرایط برای انتخاب همسر زمانی است که احساس میکنید قدرت
تصمیمگیری ندارید. افراد بیثبات معمولاً حالت تردید و دودلی دارند، از انتخاب خود
مطمئن نیستند و دمدمیمزاج هستند. آنها هرلحظه امکان دارد که با گرفتن تصمیمی
پشیمان شوند. این دسته افراد تازمانیکه دچار بی ثباتی هستند نباید ازدواج کنند زیرا
به دلیل عدم ثبات در تصمیمگیری ممکن است بعد از ازدواج، از انتخابشان پشیمان شوند.
بیشتر بخوانید: اگر در این شریاط هستید ازدواج نکنید
:ایمیل
نظر شما