فاصله سنی مناسب بین فرزند اول و دوم باید چقدر باشد؟
در این نوشته از دلبرانه می خواهیم مطلبی در مورد فاصله سنی مناسب بین فرزند اول و دوم خدمت شما ارائه نماییم. ممکن است یکی از دغدغه های مهم والدین همین موضوع فاصله سنی مناسب بین دو بچه است که به آن پرداخته ایم. اگر این سوال برای شما هم...

در این نوشته از دلبرانه می خواهیم مطلبی در مورد فاصله سنی مناسب بین فرزند اول و دوم خدمت شما ارائه نماییم.

ممکن است یکی از دغدغه های مهم والدین همین موضوع فاصله سنی مناسب بین دو بچه است که به آن پرداخته ایم.

اگر این سوال برای شما هم پیش آمده است و قصد به دنیا آوردن فرزند دوم را دارید تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید .

امیدواریم که مورد پسند و استفاده شما قرار گیرد … از همراهی شما سپاسگزاریم ….

فاصله سنی مناسب بین فرزند اول و دوم

فاصله سنی مناسب بین فرزند اول و دوم

فاصله سنی بین کودک اول و دوم دغدغه ذهنی اغلب پدر و مادران جوانی است که خیال دارند لذت دوباره پدر و مادر شدن را تجربه کنند. این فاصله سنی علاوه بر این‌که می‌تواند شیوه تربیتی والدین را تحت تاثیر قرار بدهد بر روابط بچه‌ها نیز تاثیرگذار است.

افزایش هزینه مالی، سلامتی مادر یا ترجیحات شما ممکن است شما را محدود به داشتن یک فرزند کند. اما این تصمیم ممکن است زمانی که تقاضا برای خواهر یا برادر، فشار خانواده یا تغییر به انتخاب خودتان وجود داشته باشد. وقتی زوج‌ها می‌خواهند فرزند دوم خود را داشته باشند، معمولاً در مورد فاصله سنی ایده‌آل بین این دو سوالاتی داشته باشند. در واقع، این یک تصمیم کاملا شخصی است که ممکن است به عوامل مختلفی بستگی داشته باشد، اما اگر به فکر یک مادر و یک فرزند سالم هستید، باید موارد خاصی را در نظر بگیرید. برخی ممکن است بخواهند دو سال فاصله بگذارند، بسیاری ممکن است بخواهند تا پنج سال صبر کنند. در اینجا ما چند نکته را ذکر کرده ایم که به شما در تعیین فاصله بین بارداری ایده آل کمک می کند.

وقتی هم‌سن بچه‌های‌تان هستید

فاصله سنی پدر و مادر با بچه‌ها نباید آنقدر کم باشد که خانواده رسما به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز ۳ کودک در کنار هم تبدیل شود.

وقتی زن و شوهری در سن خیلی پایین بچه‌دار می‌شوند یعنی قبل از این‌که آمادگی روحی و ذهنی برای پدر و مادر شدن را داشته باشند و قبل از این‌که به بلوغ کافی برای والد شدن برسند، شرایط خانواده درست مثل این می‌شود که ۳ کودک مشغول زندگی در کنار هم هستند.

به همین دلیل بازی‌ها و درگیری‌های روانی در میان آن‌ها بیشتر دیده می‌شود. مثلا پدر نمی‌تواند با دخترش کنار بیاید و مادر هم نمی‌تواند بین این دو در نقش یک والد موفق ظاهر شود.

در این خانواده‌ها لجبازی‌های دسته جمعی و دعوا بین پدر و مادر و کودکان اغلب بیشتر از سایر خانواده‌ها به چشم می‌خورد. از سوی دیگر ساختار خانواده دستخوش تغییر می‌شود.

چرا که قاعده بر این است که برای اجرای بهتر سبک‌های فرزندپروری والدین باید در بالای هرم خانواده جا بگیرند و فرزندان در قاعده آن؛ این در حالی است که در این شرایط به خاطر اختلاف سنی کم بین والدین و کودکان، غالبا چنین ساختاری شکل نمی‌گیرد.

فاصله سنی بین فرزند اول و دوم

وقتی دیر بچه‌دار می‌شوید

ویژگی‌های شخصیتی افراد در سنین مختلف تغییر می‌کند و در هر دوره مشخصات و نیازهای خاص خودش را دارد. بر اساس همین قاعده معمولا افرادی که در سنین بالای ۳۵ و ۴۰ سال پدر و مادر شدن را تجربه می‌کنند والدشان نسبت به دیگران بسیار پررنگ‌تر ظاهر می‌شود. به همین دلیل اغلب حساس‌ترند و حتی بیش از اندازه حمایت‌گر می‌شوند.

به عبارت دیگر یا خیلی حمایت‌گرند یا خیلی احساسی. حال آن‌که حمایت افراطی خواه‌ناخواه مانع رشد بخشی از توانمندی‌ها در کودک می‌شود. کودک در این شرایط نمی‌آموزد که چطور به توافق و تفاهم برسد. نه گفتن و نه پذیرفتن را یاد نمی‌گیرد و در عین حال ریسک‌پذیری و نیروی جسارت‌ورزی در او پایین می‌آید.

از سوی دیگر پدر و مادر در این سن اغلب همه چیز را در سبد کودک‌‌شان می‌گذارند و همین باعث می‌شود ناخودآگاه ترس از دست کودک را به او منتقل کنند.

در نتیجه کودک با اضطراب جدایی رشد می‌کند. این‌ پدر و مادرها به دلیل والد بودن بیش از حدشان بسیار کنترل‌گرند در نتیجه بیش از حد معمول، مراقب فرزندشان هستند. همین رفتارهای افراطی به طور ناخودآگاه کودک را از مسیر طبیعی رشد منحرف می‌کند.

برای خودتان یا فرزندتان؟

این یک اصل است که والدین زمانی باید تصمیم به بچه‌دارشدن بگیرند که خوشبختی‌شان به حدی رسیده که برای تقسیم آن با نفر سومی احساس نیاز می‌کنند نه این‌که برای پیدا کردن راه‌حلی برای مشکلات حل نشده‌شان تصمیم به بچه‌دار شدن بگیرند.

این قاعده‌ای است که در مورد فرزند اول حکم می‌کند اما در مورد تجربه لذت پدر و مادر شدن برای بار دوم باید یک سوال مطرح شود و آن هم این که والدین بچه را برای خودشان می‌خواهند یا کودک اول.

اگر برای خودشان بخواهند خب طبیعی است که صبر می‌کنند تا کودک اول بزرگ شود به قولی از آب و گل دربیاید و خودشان هم چند سالی استراحت کنند و هر وقت دلشان کودک دیگری خواست بچه‌دار شوند. این شرایط برای پدر و مادر کاملا ایده‌آل است اما در رابطه بین فرزندان مشکل ایجاد می‌کند.

فرزند دوم می‌آید که به سیستم خانواده کمک کند نه فقط به پدر و مادر. وقتی اختلاف سنی بین بچه‌ها زیاد باشد کودک اول به یک والد دوم در خانواده تبدیل می‌شود و مدام تحت تاثیر این گوشزد‌ها قرار می‌گیرد که« تو بزرگ‌تری،تو کوتاه بیا و…» و ناخودآگاه بخشی از مسئولیت مراقبت و حفاظت از بچه دوم به کودک اول سپرده می‌شود به نوعی که کودک اول یک باره تبدیل به یک والد می‌شود. شرایطی که عواقب آن هم کودک دوم را تهدید می‌کند و هم کودک اول را.

فاصله بین فرزند اول و دوم

بیشتر از ۳ سال؛ کمتر از ۵ سال

بهترین فاصله سنی بین فرزند اول ودوم ۵ سال است. به عبارت دیگر بهتر است این فاصله کمتر از ۳ سال و بیشتر از ۵ سال نباشد تا هم سیستم خانواده تقویت شود هم فرزندان در معرض آسیب‌های احتمالی قرار نگیرند.

این فاصله سنی کمک می‌کند تا بچه‌ها هر دو در یک رده سنی و از یک نسل باشند در نتیجه می‌توانند با هم دیگر رفاقت کنند نه رقابت. از سوی دیگر بچه‌ها با فاصله سنی مناسب‌تر می‌توانند با هم رفیق‌تر باشند و توافق و تفاهمی که اغلب در دوره نوجوانی به خاطر ماهیت ارتباط با بزرگ‌ترها محدود می‌شود و نمی‌توانند با پدر و مادرهای‌شان داشته باشند، با همدیگر تجربه کنند.

با هم رفیق می‌شوند نه رقیب

فاصله سنی مناسب بین دو کودک نه تنها شرایط تربیتی برای والدین را ساده‌تر می‌کند و در رفتار آن‌ها تعادل برقرار می‌کند بلکه ارتباط دو کودک را هم راحت‌تر می‌کند. زمانی که فاصله سنی بین بچه‌ها زیاد نباشد آن‌ها ناخودآگاه یاد می‌گیرند که چطور باهم کنار بیایند.

مشاجره و ناسازگاری بین آن‌ها کمتر می‌شود و در صورت بروز هم خود آن‌ها به خاطر قرار داشتن در یک رده سنی شیوه‌های کنار آمدن با یکدیگر را بدون نیاز به دخالت والدین می‌آموزند.

آن‌ها با هم تحت تاثیر رفتار کاملا یکسان تربیت می‌شوند و همان‌طور که قبلا هم اشاره شد یاد می‌گیرند که چطور با هم رفیق باشند نه رقیب.

کودک اول آسیب‌پذیرتر است

اگر فاصله سنی دو کودک کم باشد آسیب‌های روانی احتمالی کودک اول هم به مراتب کمتر می‌شود. در برخورد با فرزند اول والدین بسیار کمال‌گرا هستند چه در مورد تربیت روحی روانی و چه در زمینه مراقبت‌های جسمی.

به عبارت دیگر باید و نبایدها در مورد فرزند اول بسیار زیاد است در حالی که در مورد کودک دوم به این نتیجه می‌رسند که خیلی از رفتارهای قبلی، حساسیت‌های بی‌مورد بوده بنابراین بسیاری از این رفتارها با تولد کودک دوم در مورد هر دو فرزند کنترل می‌شود.

این در حالی است که وقتی فاصله سنی دو بچه زیاد است فرزند اول زمان طولانی‌تری تحت تاثیر آسیب‌های ناشی از حمایت‌ها و سخت‌گیری‌های افراطی پدر و مادر قرار می‌گیرد.

اما وقتی این فاصله طبیعی باشد به دلیل تقسیم توجه والدین بین دو کودک آسیب‌های روانی ناشی از توجه بیش‌از حد در مورد کودک اول ناخودآگاه کنترل می‌شود.

فاصله فرزند اول و دوم

کمتر از ۳ سال هرگز

همانقدر که فاصله سنی بیشتر از ۵ سال می‌تواند در رابطه بین دو کودک مشکل آفرین باشد فاصله سنی کمتر از ۳ سال هم دردسرساز است. وقتی این فاصله کمتر از ۳ سال است آرامش روحی و روانی فرزند اول به خطر می‌افتد.

چون رابطه بین فرزند و والدین هنوز از نظر عاطفی به طور کامل شکل نگرفته است که پای فرزند دوم به میان می‌آید. ساده‌ترین آسیب هم زمانی بروز پیدا می‌کند که کودک اول به خاطر تولد کودک دوم از شیر مادر گرفته می‌شود.

شاید کودک از نظر نیاز جسمی نیاز به تغذیه با شیر مادر نداشته باشد و خوردن شیر مادر تا یک سال و ۶ ماهگی برای او کافی باشد اما از نظر تامین منبع عاطفی، این سن زمان مناسبی برای گرفتن کودک از شیر آن هم به خاطر تولد کودک بعدی نیست.

در حقیقت ما قبل از تصمیم برای تجربه دوباره پدر و مادر شدن باید اجازه بدهیم که تعلق خاطر و امنیت عاطفی کودک اول کاملا شکل بگیرد و به ثبات برسد، سپس برای تولد کودک دوم برنامه‌ریزی کنیم.