عدم رشد توانایی های خاص (مانند همدلی) نشان می دهد که کودک ممکن است در معرض خطر خودشیفتگی باشد.تداوم صفات خاص (مانند خودخواهی) نشان می دهد که کودک ممکن است در معرض خطر خودشیفتگی باشد.
تصویری از کودکان در معرض خطر
خودشیفتگان آینده (N2B) در بزرگسالی خودخواه، حق طلب و بی احساس باقی می مانند. این کودکان که اغلب بهعنوان شاهزادههای کوچک بزرگ میشوند، به این باور میرسند که «بهتر از» دیگران هستند و حق دارند از رفتار ویژه برخوردار شوند. آنها می توانند مطالبه گر و فرار، بداخلاق و پرخاشگر، بی توجه و متقلب شوند.
فقدان همدلی، توانایی آنها را برای دوستی سالم به خطر می اندازد و آنها تمایل دارند بدون توجه عمیق تر به احساسات دیگران، از دیگران به نفع خود “استفاده” کنند. آنها بی احساس و خودمحور هستند و بدون در نظر گرفتن تأثیر رفتارشان تا حد زیادی بر برآورده شدن نیازهای خود متمرکز هستند. اینها افرادی هستند که تمایلات و ویژگی های نامطلوب و ناپخته مرتبط با خودشیفتگی دوران کودکی را از بین نمی برند.
صرفنظر از ظاهر بیرونیشان، همه آنها از نقصهای اساسی در شخصیت خود رنج میبرند که ناشی از خودپنداره ناسالم (اغلب متورم) و مدلی ناپخته از عشق و روابط است.
خودشیفتگی لزوما بد نیست. هم اشکال سالم و هم ناسالم دارد.
خودشیفتگی سالم انگیزه شایستگی، موفقیت و ارتباط را تقویت میکند، در حالی که خودشیفتگی ناسالم رشد مثبت را خنثی میکند.
بنابراین، خودشیفتگی سالم و ناسالم در کودکان چگونه است؟
تعیین این تفاوت در درجه اول بر اساس سن و مرحله رشد کودک است. یک رفتار معین در سنین پایین می تواند از نظر رشد مناسب باشد، در حالی که همان رفتار در سنین بالاتر ناکارآمد تلقی می شود و نشان دهنده خودشیفتگی کنترل نشده است.
به عنوان مثال، کودک پیش دبستانی که تقاضای شیر شکلاتی می کند و میگوید “حالا، همین الان بهم شیر شکلاتی بدید” ممکن است آزاردهنده باشد، اما از نظر رشد مناسب است. اما مشاهده همین رفتار در یک نوجوان یازده ساله نشان دهنده آن است که کنترلی در مسیر رشد او قرار ندارد.
به طور مشابه، فقدان همدلی در یک کودک کوچکتر قابل انتظار است (بسیاری از بچه های چهار ساله از تلاش های فداکارانه مادرشان برای برگزاری جشن تولد قدردانی نمیکنند). اما همین عدم قدردانی از نظر رشد در یک فرد دبیرستانی مناسب نیست. به طور خلاصه، باید نشانه هایی وجود داشته باشد که کودک در سال های دبستان، راهنمایی و دبیرستان در حال رشد مثبت و پیشرفت است.
نشانه های رشد و عدم رشد خودشیفتگی در کودکان
شکست تواناییهای خاص مانند همدلی و توسعه سایر ویژگیها مانند خود محوری، ممکن است نشان دهنده این باشد که کودک شما به روشهای سالم بالغ نمیشود.
شش مهارت و توانایی روبه ظهور
مهارت ها و توانایی های مهم باید با افزایش سن رشد کرده و بهبود یابد. وجود آنها نشان می دهد که کودک به روش های سالم در حال بلوغ است، در حالی که نبود آنها نشان می دهد که کودک ممکن است در معرض خطر خودشیفتگی باشد.
همدلی با افزایش سن ایجاد میشود و حساستر، مناسبتر و دقیقتر میشود.
همکاری و روابط مشارکتی با افزایش سن در فراوانی و پیچیدگی افزایش می یابد.
عزت نفس واقع بینانه و مناسب با افزایش سن ثابت تر و متمایزتر می شود.
با افزایش سن، راهبردهای مقابله ای بالغانه تری ایجاد می شود.
دقت درک و تفسیر اطلاعات با افزایش سن بهبود می یابد.
توجه به احساسات دیگران با افزایش سن بیشتر می شود.
دوازده گرایش و صفت روبه افول
تعداد گرایش ها و صفات خاص باید با روند بلوغ در طول سال ها کاهش یابد.
پیشرفت در این زمینه ها نشانه مثبتی است، در حالی که شکست در رشد نشان می دهد که کودک ممکن است در معرض آسیب پذیری باشد.
نوسانات عاطفی باید با افزایش سن برطرف و آرام شود.
خود محوری باید با افزایش سن کاهش یابد.
نگرش های محق بودن که نیاز به درمان ویژه دارند باید با افزایش سن کاهش یابد.
پاسخ های پرخاشگرانه به مورد انتقاد، ظلم و ناامیدی باید با افزایش سن کاهش یابد.
با افزایش سن، جلوگیری از پیشرفت دیگران باید کاهش یابد.
نیاز به برنده شدن یا موفقیت بدون نگرانی از احساسات دیگران (یعنی افرادی که در این فرآیند صدمه دیده اند) باید با افزایش سن کاهش یابد.
رفتارهای قلدری (به عنوان مثال، تمسخر، تهدید، قربانی کردن) باید با افزایش سن کاهش یابد.
اقدام بر روی اطلاعات بدون توجه به تأثیر آن بر دیگران باید با افزایش سن کاهش یابد.
سرزنش دیگران برای نتایج بد یا ناامیدی باید با افزایش سن کاهش یابد.
مشغله فکری برای برآورده شدن نیازهایشان (یعنی بر نیازهای دیگران) باید با افزایش سن کاهش یابد.
حسادت باید با افزایش سن کاهش یابد.
احساس عزت نفس افراطی باید با افزایش سن کاهش یابد.
با رشد و بلوغ، کودکان مهارت ها و توانایی های مختلفی را در طول دوره رشد به دست می آورند. همه مهارت ها با پیشرفت و پسرفت، حرکت رو به جلو و عقبگرد مشخص می شوند.
با این حال، شکست در رشد یا بهبود مهارتهای خاص در طول دورههای طولانی و همچنین شکست سایر تمایلات و ویژگیها در طول زمان، میتواند نشاندهنده این باشد که کودک در معرض خطر حفظ خودشیفتگی نامطلوب در بزرگسالی است.
زنجیره خودشیفتگی
خودشیفتگی در زنجیره ای وجود دارد که از سلامتی به به سمت اختلال می رود.
به نظر می رسد به ترتیب زیر است:
خودشیفتگی سالم ← تمایلات خودشیفتگی ← ویژگی های خودشیفتگی ← خودشیفتگی بیمارگونه
اختلال عملکرد و آسیب شناسی از «خودشیفتگی سالم» به «تمایلات خودشیفته» به «ویژگی های خودشیفته» و در نهایت به «خودشیفتگی بیمارگونه» افزایش می یابد که به طور رسمی به عنوان اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) تشخیص داده می شود.
وقتی مردم به خودشیفته ها اشاره می کنند، به طور کلی به خودشیفته های بیمارگونه در دنیای بزرگسالان اشاره می کنند. خودشیفتههای آینده (N2B) در واقع «خودشیفتههای مینیاتوری» هستند که اگر مداخله ای برای بهبودی آنها صورت نگیرد، در مسیر اختلالی کامل قرار میگیرند.
مداخله زودهنگام والدین و متخصصان ضروری است. زیرا بسیاری از گرایش های خودشیفتگی، اگر در دوران کودکی به جای معکوس شدن تقویت شوند، در طول سال های رشد به طور فزاینده ای پایدار می شوند.
در نهایت، تعامل خلق و خو و تجربه می تواند ویژگی های شخصیتی پایداری را ایجاد کند که برخی از آنها مشکل ساز هستند. با این حال، اگر به آنها توجه نشود و واسطهای نشوند، میتوانند منجر به اختلال شخصیت خودشیفته شوند.
تغییر مسیر خودشیفتگی کودک
والدین و سایر بزرگسالان تأثیرگذار این قدرت را دارند که با حمایت از رشد ساختارهای شخصیتی سالم، خودشیفتگی را در کودک تشویق یا منع کنند. ساختارهایی که از خودشیفتگی در کودک جلوگیری می کنند عبارتند از خودپنداره سالم، توانایی موثر در کنترل احساسات، مهارت های ادراکی و پردازش اطلاعات دقیق و مدل بالغانه عشق و روابط.
خودشیفتگی در شکل بیمارگونه اش، برای هیچ یک از ما خوب نیست و بخصوص برای کودکان مشکل ساز است. این “خودشیفته های مینیاتوری” که در حال رشد هستند، نمی توانند در آینده روابط رضایت بخش را حفظ کنند و فرصت های مهم زندگی (عاطفی، شغلی و…) را از دست میدهند. مداخله برای اصلاح مسیر رشد آنها قبل از اینکه خیلی دیر شود، هم ممکن است و هم ارزشمند است.
تاب آوری از الزامات معاشرت با افراد خودشیفته است .
خودشیفتهها معمولاً ظاهری قابل توجه از خود به دنیا نشان میدهند، اما افرادی بشدت متزلزل هستند که همواره نسبت به نظر دیگران در مورد خود وسواس دارند، از هر گونه انتقاد بیزارند و شاید غمانگیزتر از همه، از کمبود حیرت آور خودآگاهی رنج میبرند.
درک ماهیت فردی خود و جایگاه آن در زندگی باید یکی ازعالی ترین منافع در تجربه انسانی ما باشد - این خرد می تواند احساس کامل بودن را در شما ایجاد کند. در مقابل، فرد خودشیفته پوچ و تو خالی ظاهر می شود.