اما در این مسیر دائماً با پیچیدگیها و موانعی مواجه میگردند، خوشبختانه تحقیقات و پژوهشها حاکی از آن هستند که فرزندپروری مهارتی، آموختنی است و والدینی که به آموزش و آگاهی خود در این زمینه میپردازند نتایج بهتری دریافت میکنند.
تربیت فرزند از مهمترین وظایفی است که در وهله نخست بر عهدهی پدر و مادر و سپس معلمان و مربیان نهاده شده است؛ چرا که تربیت فرزند، رابطهی مستقیمی با صلاح و فساد جامعه دارد. و اگر فرزندان در محیط خانواده، درست تربیت شوند، از این ناحیه، مشکلی برای جامعه پیش نمیآید. اما اگر فرزندانی با تربیت نادرست پا به عرصهی اجتماع بگذارند، رفتار سوء آنان در جامعه سرایت میکند و تأثیر منفی بر آن میگذارند.
چنان که بسیاری از نابسامانیهای اخلاقی و رفتاری موجود در جوامع کنونی، ناشی از انحرافات اخلاقی نسل جوان است که بخش عمدهی آن ریشه در تربیت خانوادگی آنان دارد. چرا که تصور بفرمایید کودک دختر یا پسر امروز، مادر و پدر، معلم، پزشک، وزیر و وکیل و سیاستمدار وغیره.... فردا هست. وظیفه تک تک افراد جامعه است که به این مهم، توجه کافی ولازم را مبذول داشته واز هیچ گونه تلاشی دریغ نورزند. بطور مثال:
»در خیابانها و بزرگراهها، مراقب رفتار و گفتار خود خصوصا با کودکان کار باشیم و دقت کنیم. چرا که کو چکترین رفتار و گفتار نادرست آسیبی بزرگ و هولناک به روان این کودکان وارد میسازد که گاها جبران آن نزدیک به غیر ممکن خواهد بود.»
از این رو، پدر و مادر در تربیت فرزند وظیفهای بس مهم به عهده دارند که باید به آن توجه نمایند. به یاد داشته باشیم که آموزش، مهمترین ابزار برای مواجهه با آسیبهای روانی و اجتماعی میباشد.
شایان ذکر است که هدف از نگارش این کتاب انجام ازدواجهای مناسب وصحیح، فرزندآوری وفرزند پروری درست واصولی، ایجاد نسلی نو و کار آمد، همراه با داشتن سلامت روان علاوه بر سلامت جسم. لذا پیشبینی و پیشگیری از آسیب، نقش روانشناس سلامت را بیانگر میباشد و نویسنده اثر را بهعنوان متخصص در حیطه سلامت روان مجاب دانسته و به نگارش آن اقدام نموده است.
پس در نتیجه مسالهایی که بسیار مهم و حایز اهمیت است، دختر و پسری که تصمیم دارند با همدیگر ازدواج کنند و سالیان سال زیر یک سقف زندگی کنند و عهد زناشویی ببندند. از هر نظر بایستی مناسب یکدیگر بوده و هنگامیکه تصمیم به فرزندآوری دارند بایستی شرایط آن را از بدو ایجاد نطفه، بررسی کنند تا به سلامت جسمی و روانی جنین آسیب وارد نگردد. یکی از موارد بسیار مهم در حوزه روان "استرس" است که اثرات نامطلوبی بر روی جنین میگذارد. و همچنین توجه به این نکته بسیار مهم.!!
چطور است که برای استفاده از وسیلهای که خریداری میکنیم نیازمند مطالعه دفترچه راهنمای آن هستیم.
آنوقت آیا برای فرزندآوری، پرورش وتربیت نیاز به آموزش، آگاهی، دانش ومطالعه نداریم؟
به کرات در کوچه و خیابان، مراکز خرید و غیره شاهد برخورد نامناسب والدین با کودکان خود هستیم که بدون ذرهایی آگاهی، وبا عادی انگاشتن بعضی از موارد، با رفتا وگفتار شاید به ظاهر کوچک وبی اهمیت آن چنان آسیب روانی مهلک به کودک دلبند خود وارد میسازند که گاها جبران آن نزدیک به غیر ممکن میتواند باشد.
کتاب پیش رو به این مقوله حیاتی وبسیار مهم از قبل از ازدواج، قبل از تولد، کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالی، سلامندی، پیری تا پایان چرخه زندگی در 8 فصل بطور مختصر پرداخته است. مخاطب این نگارش عموم مردم جامعه (بزرگسال) میباشند و هر آنکه از قوه تعقل برخوردارست.
نهاد خانواده یک جزء تاثیرگذار از یک کل را تشکیل میدهد این کل که جامعه نامیده میشود سلامت روانی خود را مدیون ومرهون سلامت روانی تک تک اعضای آن جامعه است.
هرچه این نهاد آگاهترباشد، جامعه با ناهنجاریهای کمتری روبرو میگردد. با ارائه راهکارهای کاربردی و مناسب از به وجود آمدن تصمیمات اشتباه و ناکارآمدمیتوان ابتدا پیش بینی وسپس پیشگیری کرد. در این مورد مشاوران خانواده در مسیر آگاهی بخشیدن جوانان جامعه مسئولیت سنگینی بر عهده دارند.
شناخت از خود بر پایه عواملی نظیر هیجان ها، رفتارها، ویژگیهای جنسیتی و عوامل اجتماعی شکل گرفته است. این شناخت تاثیر قابل توجهی بر عملکرد شخصی و اجتماعی فرد دارد. زندگی مشترک مجموعهای از انتظارات، فرضیه ها، هیجانات و بایدها و نبایدهاست. هر یک از زوجین با بینش و معیار مختص به خود وارد زندگی مشترک میشود که حاصل تربیت در خانواده، تحصیل در مدرسه و حضور در اجتماع است. افراد با شناخت نقاط ضعف خود میتوانند علت بسیاری از رفتارهای هیجانی و نادرست خود را پیدا کرده و در جهت رفع آن بکوشند. آنها از این طریق میتواند بیشترین وفق و انطباق را با همسر خود پیدا کنند.
یکی از مهمترین مسائلی که میتواند ازدواج را تحت تاثیر قرار دهد عدم شناخت احساسات است. به کرات پیش آمده که شخص پس از دوره کوتاهی آشنایی جمله»من عاشق او هستم» را به کار میبرد روانشناس موظف است با دادن آگاهیهای لازم فرد را متوجه تصمیمهای هیجانی خود کند و منطق را در کنار احساسات قرار دهد.
ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی هر شخصی است اما این تصمیم زمانی باید گرفته شود که شخص به آگاهیها و اطلاعات لازم، تجربه و پختگی رسیده باشد.
قبل از ازدواج اختیار و قدرت در تصمیمگیری زیاداست و میتوان از تشکیل ساختارهای مشکلزا و ناکارآمد اجتناب کرد اما پس از ازدواج هنگامی که ساختارها شکل گرفتند تنها میشود کارکردهای مشکل را کاهش داد و به ندرت میتوان در ساختارها تغییر ایجاد کرد.