استرس از بین بردنی نیست، اما کنترل شدنی هست. کنترل و مدیریت استرس هُنر بزرگی در زندگی بشر محسوب میشود که نیاز به یادگیری و آموزش و هم چنین تمرین و ممارست آموختهها و کاربردی کردن آنها هست. آدمی میتواند با دانش وآگاهیهای لازم و بکار بستن آنها چنگال استرس و اضطراب را در هم شکند و سُکان و فرمان آن را در دستان خود گرفته، هدایت و کنترل کند.
به گزارش میگنا رسانه سلامت روان ایران کارکرد اضطراب را باید در بقای نسل دانست. در صورتی که اجداد ما اضطراب نداشتند، در هزاران سال پیش، زمانیکه در جنگلها ساکن بودند چنان میآرمیدند که هیچگونه احساس خطری نمیکردند، و این آرامش نتیجهای جز دریدهشدن توسط شیر و پلنگ نداشت.
پس بناچار اجداد ما میبایست کسی باشد که هنگام خواب نیز اندکی هشیاریاش را حفظ مینمودهاست. بنابراین لازمه بقای نسل، نگرانیداشتن درباره آینده و وقایع احتمالی بوده است. پدربزرگان ما تداوم نسلشان را به هزینهکردن احساس راحتی و آرامش زمان حال بدست آوردهاند و در نتیجه نسلی از بشر تداومیافته است که امروزِ خود را فدای فردا کردهاست.
لذا عجیب نیست اگر ما نیز درباره آینده نگرانیم، اگر ما نیز مدام در پی وصول به اهداف بلندپروازانهمان هستیم و حتی پس از وصول به آن نیز احساس رضایت نمیکنیم و تنها بدنبال اهداف بعدی حرکت میکنیم. اگر توان لذتبردن از زندگی را نداریم و در گذشته یا آینده سیر میکنیم. اضطراب از زمان تولد بشریت با بقای او درآمیخته است و چنان در نهادش ریشه دوانده که نه میتوان و نه باید سعی در از بینبردن آن کرد؛ چون در اینصورت این بُت تمام عیار هر لحظه بشکلی در می آید و به اشکال گوناگون خود را در زندگی نمودار میسازد.
فرد مضطرب وقایع بدِ آتی را پیشبینی کرده و تدابیری در عمل و اکثراً در ذهن در مقابله با آن اتخاذ میکند و به اینترتیب شانس بقایش را افزایش میدهد. ولکن فردیکه احتمالات را درنظر نمیگیرد یا آن را خوشبینانه تصور میکند، احتمال بیشتری دارد آسیب ببیند. اجداد ما چون نگران قحطی بود و آن را پیشبینی میکرد، توانست هنگام کمبود غذا زنده بماند. او توان این را داشت که آینده را پیشبینی کند و تنها در زمان اکنون زندگی نمیکرد. افراد مضطرب گهگاهی چنان وقایع احتمالی آینده را با جزییات در ذهن ساخته و پرداخته میکنند که مانند سناریوی یک فیلم تخیلی است.
بهداشت روان جامعه ازدو منظر سلامت روان جمعیت عمومی و بهداشت روانی گروههای خاص مورد توجه است از منظر سلامت روان، جمعیت عمومی اولویتهای مورد تاکید شامل تأمین ارزشهای بهداشت روان از جمله احساس شادی و امنیت، مهارتهای به کارگیری مکانیزمهای انطباقی و وجود حس خودکارآمدی، امید و خوش بینی برای گروههای مختلف سنی، جنسی، شغلی و قومی آحاد جامعه میباشد.
افزایش قابل ملاحظه استرسها و حوادث ناگوار ناشی از زندگی شهرنشینی و مهاجرت از قبیل ازدحام، آلودگیهای محیطی، فقر، تبعیض، گسترش حاشیه نشینی، کاهش حمایتهای اجتماعی و بیکاری بر سلامت روان اثرات نامطلوبی میگذارد. ارتقای سلامت روان جمعیت عمومی سالمترین شیوه شناخته شده امروزی برای جبران این عواقب و آثار منفی تمدن امروزی است.
پیشگیری و اولویتبندی آن، شناسایی زودرس و فعال بیماریها، کنترل درمان و پیگیری مناسب و مستمر در گروههای سنی کودکان و نوجوانان، میانسالان و سالمندان، کاهش ضرر و زیانهای ناشی از بیماریهای اعصاب و روان، افزایش آگاهی جامعه نسبت به اصول و مفاهیم بهداشت روان، تغییر نگرش افراد جامعه نسبت به بیماریهای اعصاب و روان از جمله اهداف برنامه بهداشت روان در نظام مراقبتهای بهداشتی اولیه میباشد.
بعلاوه استرس همواره همزاد بشر بوده است. آن حالتی که بخاطر مقابله با جانوران وحشی برای نیاکان ما پیش میآمد، برای ما بخاطر روسای جمهور کشورها، تصمیمات دولتها و دستورات مدیر عاملان شرکتها پیش میآید.
مهلتهای زمانی، ابهامات در نقش، انتظارات از نقش، کار بیش از اندازه، آلودگی هوا، مشکلات خانوادگی، بمباران اطلاعاتی، تغیر فن آوری و مسئولیتهای مالی همگی ممکن است موجب استرس شوند. تجربه استرس یک تجربه منحصر به فرد و از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
در زندگی اجتماعی امروزی، فشار روانی یا استرس امری است اجتنابناپذیر. محرومیت ناکامی و تعارض، کم و بیش در زندگی همه اتفاق میافتد. استرس امروزه موضوعی است که مورد توجه دانشمندان تمام رشتهها قرار گرفته است. پزشکان، روانپزشکان، فیزیولوژیست ها و زیستشناسان، هر کدام جنبههایی از مسائل مربوط به آن را بررسی میکنند، به طوری که در فرهنگ آکسفورد بیان شده است.
فشار روانی امروزه یکی از مهمترین موضوعات و مفاهیم روانشناختی است که اهمیت زیادی در آسیبشناسی روانی و روانشناسی سلامت دارد. این واژه از فیزیک وارد روانشناسی شده و ابتدا مفهومی فیزیکی، سپس محیطی و اجتماعی و نهایتاً روان شناختی پیدا کرده است.
سلیه در تلاش برای آماده کردن یک الگوی زیستی برای هیجان بر نقش سیم عصبی مرکزی تأکید کرد و هیجان را با توجه به تغییرات زیست شیمیایی و فعالیتهای سیسستم اعصاب مرکزی توجیه نمود.
"گرانش کلانن" به تبیین زیستی پدیده هیجان، الگوی معروفی را شکل داد که به الگوی واکنش «جنگ یا گریز» مشهور شد. بیشترین پژوهش و بررسی را در این زمینه "هانس سلیه" در سال 1956 انجام داده است. به همین دلیل نیز پدر استرس نامیده شده است.
وی استرس را به عنوان پدیده تازه در نوع خود به طور کامل شرح داده است. زمانی که وی دانشجوی پزشکی دانشگاه پراک بود به «نشانگان عمومی بیماری» به عنوان یک پاسخ نامعین ارگانیزم نسبت به بیماری توجه کرد و آثار عوامل مزاحم مانند ضربهها، سوختگیها، اشعه ایکس، سرما و ... را مورد بررسی قرارداد و در مقالهای منتشر کرد. وی به توصیف مجموعه پاسخهای نامعینی پرداخت که بر اثر هر نوع عامل مهاجم جسمانی در ارگانیزم بروز میکرد و آنچه را که "نشانگلان عمومی سازش" مینامید مشخص نمود.
"سلیه" بین سالهای 1950- 1946 فرضیهای ارائه داد که بر اساس آن، بیماریهای موسوم به بیماریهای سازشی میتوانند ناشی از واکنشهای سازشی نابهنجار در برابر استرس باشند.
یکی از اصول مهم و اساسی روانشناسی سلامت، پیشبینی و پیشگیری از آسیبها از جمله بیماریهای مزمن پزشکی بوده که نقش استرس واضطراب در ایجاد چنین مشکلاتی بسیار پررنگ و ریشهایی میباشد. لذا، صاحب اثر که خود متخصص روانشناسی سلامت است برآن شد که این مهم را مورد توجه قرار داده با هدف اینکه با مهار و کنترل این اژدهای خطرناک یعنی استرس و هم چنین اضطراب گامی در جهت پیشگیری از بروز بیماریهای اعصاب و روان و بیماریهای جسمی و مزمن پزشکی در آحاد افراد جامعه برداشته شود.
این اثر شامل 12 فصل میباشد که به موضوع استرس، اضطراب و بیماریهای مزمن پزشکی و راههای کنترل و مدیریت آن همراه با اصطلاحات مصور بیماریهای مزمن پرداخته شده است. مخاطب این نگارش عموم مردم جامعه، روانشناسان و مشاوران، کادر درمان و مراجعهکنندگان به کلینیکهای روانشناسی و روان پزشکی که خواستار کنترل، مدیریت و فرا گرفتن هنر زیستن همراه با استرس و اضطراب هستند میباشد.
افراد با مطالعه وبه کاربستن مطالب این نگارش قادر خواهند شد که استرس و اضطراب را بشناسند و سپس با انجام روشها و شیوههای بیان شده در این کتاب، سُکان و فرمان آنها را در دستان خود بگیرند وکنترل و هدایت کنند و به بهبودی بیماری جسم و روان و ارتقای سلامت خود، خانواده و جامعه کمک نمایند.
به گزارش میگنا رسانه سلامت روان ایران کارکرد اضطراب را باید در بقای نسل دانست. در صورتی که اجداد ما اضطراب نداشتند، در هزاران سال پیش، زمانیکه در جنگلها ساکن بودند چنان میآرمیدند که هیچگونه احساس خطری نمیکردند، و این آرامش نتیجهای جز دریدهشدن توسط شیر و پلنگ نداشت.
پس بناچار اجداد ما میبایست کسی باشد که هنگام خواب نیز اندکی هشیاریاش را حفظ مینمودهاست. بنابراین لازمه بقای نسل، نگرانیداشتن درباره آینده و وقایع احتمالی بوده است. پدربزرگان ما تداوم نسلشان را به هزینهکردن احساس راحتی و آرامش زمان حال بدست آوردهاند و در نتیجه نسلی از بشر تداومیافته است که امروزِ خود را فدای فردا کردهاست.
لذا عجیب نیست اگر ما نیز درباره آینده نگرانیم، اگر ما نیز مدام در پی وصول به اهداف بلندپروازانهمان هستیم و حتی پس از وصول به آن نیز احساس رضایت نمیکنیم و تنها بدنبال اهداف بعدی حرکت میکنیم. اگر توان لذتبردن از زندگی را نداریم و در گذشته یا آینده سیر میکنیم. اضطراب از زمان تولد بشریت با بقای او درآمیخته است و چنان در نهادش ریشه دوانده که نه میتوان و نه باید سعی در از بینبردن آن کرد؛ چون در اینصورت این بُت تمام عیار هر لحظه بشکلی در می آید و به اشکال گوناگون خود را در زندگی نمودار میسازد.
فرد مضطرب وقایع بدِ آتی را پیشبینی کرده و تدابیری در عمل و اکثراً در ذهن در مقابله با آن اتخاذ میکند و به اینترتیب شانس بقایش را افزایش میدهد. ولکن فردیکه احتمالات را درنظر نمیگیرد یا آن را خوشبینانه تصور میکند، احتمال بیشتری دارد آسیب ببیند. اجداد ما چون نگران قحطی بود و آن را پیشبینی میکرد، توانست هنگام کمبود غذا زنده بماند. او توان این را داشت که آینده را پیشبینی کند و تنها در زمان اکنون زندگی نمیکرد. افراد مضطرب گهگاهی چنان وقایع احتمالی آینده را با جزییات در ذهن ساخته و پرداخته میکنند که مانند سناریوی یک فیلم تخیلی است.
بهداشت روان جامعه ازدو منظر سلامت روان جمعیت عمومی و بهداشت روانی گروههای خاص مورد توجه است از منظر سلامت روان، جمعیت عمومی اولویتهای مورد تاکید شامل تأمین ارزشهای بهداشت روان از جمله احساس شادی و امنیت، مهارتهای به کارگیری مکانیزمهای انطباقی و وجود حس خودکارآمدی، امید و خوش بینی برای گروههای مختلف سنی، جنسی، شغلی و قومی آحاد جامعه میباشد.
افزایش قابل ملاحظه استرسها و حوادث ناگوار ناشی از زندگی شهرنشینی و مهاجرت از قبیل ازدحام، آلودگیهای محیطی، فقر، تبعیض، گسترش حاشیه نشینی، کاهش حمایتهای اجتماعی و بیکاری بر سلامت روان اثرات نامطلوبی میگذارد. ارتقای سلامت روان جمعیت عمومی سالمترین شیوه شناخته شده امروزی برای جبران این عواقب و آثار منفی تمدن امروزی است.
پیشگیری و اولویتبندی آن، شناسایی زودرس و فعال بیماریها، کنترل درمان و پیگیری مناسب و مستمر در گروههای سنی کودکان و نوجوانان، میانسالان و سالمندان، کاهش ضرر و زیانهای ناشی از بیماریهای اعصاب و روان، افزایش آگاهی جامعه نسبت به اصول و مفاهیم بهداشت روان، تغییر نگرش افراد جامعه نسبت به بیماریهای اعصاب و روان از جمله اهداف برنامه بهداشت روان در نظام مراقبتهای بهداشتی اولیه میباشد.
بعلاوه استرس همواره همزاد بشر بوده است. آن حالتی که بخاطر مقابله با جانوران وحشی برای نیاکان ما پیش میآمد، برای ما بخاطر روسای جمهور کشورها، تصمیمات دولتها و دستورات مدیر عاملان شرکتها پیش میآید.
مهلتهای زمانی، ابهامات در نقش، انتظارات از نقش، کار بیش از اندازه، آلودگی هوا، مشکلات خانوادگی، بمباران اطلاعاتی، تغیر فن آوری و مسئولیتهای مالی همگی ممکن است موجب استرس شوند. تجربه استرس یک تجربه منحصر به فرد و از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
در زندگی اجتماعی امروزی، فشار روانی یا استرس امری است اجتنابناپذیر. محرومیت ناکامی و تعارض، کم و بیش در زندگی همه اتفاق میافتد. استرس امروزه موضوعی است که مورد توجه دانشمندان تمام رشتهها قرار گرفته است. پزشکان، روانپزشکان، فیزیولوژیست ها و زیستشناسان، هر کدام جنبههایی از مسائل مربوط به آن را بررسی میکنند، به طوری که در فرهنگ آکسفورد بیان شده است.
فشار روانی امروزه یکی از مهمترین موضوعات و مفاهیم روانشناختی است که اهمیت زیادی در آسیبشناسی روانی و روانشناسی سلامت دارد. این واژه از فیزیک وارد روانشناسی شده و ابتدا مفهومی فیزیکی، سپس محیطی و اجتماعی و نهایتاً روان شناختی پیدا کرده است.
سلیه در تلاش برای آماده کردن یک الگوی زیستی برای هیجان بر نقش سیم عصبی مرکزی تأکید کرد و هیجان را با توجه به تغییرات زیست شیمیایی و فعالیتهای سیسستم اعصاب مرکزی توجیه نمود.
"گرانش کلانن" به تبیین زیستی پدیده هیجان، الگوی معروفی را شکل داد که به الگوی واکنش «جنگ یا گریز» مشهور شد. بیشترین پژوهش و بررسی را در این زمینه "هانس سلیه" در سال 1956 انجام داده است. به همین دلیل نیز پدر استرس نامیده شده است.
وی استرس را به عنوان پدیده تازه در نوع خود به طور کامل شرح داده است. زمانی که وی دانشجوی پزشکی دانشگاه پراک بود به «نشانگان عمومی بیماری» به عنوان یک پاسخ نامعین ارگانیزم نسبت به بیماری توجه کرد و آثار عوامل مزاحم مانند ضربهها، سوختگیها، اشعه ایکس، سرما و ... را مورد بررسی قرارداد و در مقالهای منتشر کرد. وی به توصیف مجموعه پاسخهای نامعینی پرداخت که بر اثر هر نوع عامل مهاجم جسمانی در ارگانیزم بروز میکرد و آنچه را که "نشانگلان عمومی سازش" مینامید مشخص نمود.
"سلیه" بین سالهای 1950- 1946 فرضیهای ارائه داد که بر اساس آن، بیماریهای موسوم به بیماریهای سازشی میتوانند ناشی از واکنشهای سازشی نابهنجار در برابر استرس باشند.
یکی از اصول مهم و اساسی روانشناسی سلامت، پیشبینی و پیشگیری از آسیبها از جمله بیماریهای مزمن پزشکی بوده که نقش استرس واضطراب در ایجاد چنین مشکلاتی بسیار پررنگ و ریشهایی میباشد. لذا، صاحب اثر که خود متخصص روانشناسی سلامت است برآن شد که این مهم را مورد توجه قرار داده با هدف اینکه با مهار و کنترل این اژدهای خطرناک یعنی استرس و هم چنین اضطراب گامی در جهت پیشگیری از بروز بیماریهای اعصاب و روان و بیماریهای جسمی و مزمن پزشکی در آحاد افراد جامعه برداشته شود.
این اثر شامل 12 فصل میباشد که به موضوع استرس، اضطراب و بیماریهای مزمن پزشکی و راههای کنترل و مدیریت آن همراه با اصطلاحات مصور بیماریهای مزمن پرداخته شده است. مخاطب این نگارش عموم مردم جامعه، روانشناسان و مشاوران، کادر درمان و مراجعهکنندگان به کلینیکهای روانشناسی و روان پزشکی که خواستار کنترل، مدیریت و فرا گرفتن هنر زیستن همراه با استرس و اضطراب هستند میباشد.
افراد با مطالعه وبه کاربستن مطالب این نگارش قادر خواهند شد که استرس و اضطراب را بشناسند و سپس با انجام روشها و شیوههای بیان شده در این کتاب، سُکان و فرمان آنها را در دستان خود بگیرند وکنترل و هدایت کنند و به بهبودی بیماری جسم و روان و ارتقای سلامت خود، خانواده و جامعه کمک نمایند.