نرگس خانعلی زاده در یادداشتی در ضمیمه خانواده امروز روزنامه اطلاعات نوشت: فکر میکند که همین است دیگر! اگر آشفته است، اگر حساسیت بیش از اندازه دارد، اگر مدام بهانه میگیرد و هیچ چیز نمیتواند او را سر کیف بیاورد، همه از سر مشکلات زندگی است و یکی دو روز دیگر و یا نهایتا یکی دو هفته دیگر خوب میشود؛ در صورتی که اینطور نیست!
گاهی برخی از اختلالات روان هستند که ما را دچار چنین حالات و البته گاهی حالاتی بسیار ناخوشایندتر از این میکنند. رفتارهایی که ناشی از وجود اختلالاتی جدی با منشا روانپزشکی است که با یک دوره درمان و رسیدگی کوتاه، رفع میشود، اما به نظر میرسد که کمتر کسی است که به آنها توجه کند.
بیتوجهی به احساسات، حالات، افکار، رفتارها و هر آنچه که در وجودمان، غیر طبیعی است(و حتی گاهی در وجود نزدیکان و عزیزانمان)، میتواند اتفاقاتی جبرانناپذیر را رقم بزند؛ آنقدر که به گفته متخصصان، برخی از این اختلالات، توانایی این را دارند که در صورت عدم تشخیص و قرار نگرفتن در سیر درمان، چیزی بین 10 تا 20 سال از عمر فرد را کم کنند.
این را دکتر غلامرضا حاجتی، دبیر همایش انجمن علمی روانپزشکان ایران میگوید که معتقد است خیلی از افراد هستند که نمیدانند دچار مشکل هستند و آگاه نیستند که باید خدمات سلامت روان دریافت کنند.
بیخبر از همهجا
آمار، خبرهای خوشی برایمان ندارد؛ چرا که طبق آخرین پیمایشی که در ایران انجام شده است، حدود 60 درصد ایرانیان از وجود اختلال روانی خود ناآگاهند. در واقع بسیاری از این افراد، نمیدانند که در صورت بروز احساسی متفاوت، چطور باید آن را پیگیری کنند. متخصصان روش پیگیری و درمان را مرحله به مرحله توصیف میکنند. آنطور که در مرحله اول معاینه پزشکی است که راه و مسیر درمان را برای فرد باز میکند. در ادامه هم بررسی سابقه پزشکی، بررسی آسیبهای جسمانی و روانی، بررسی نظر اطرافیان و خانواده، بررسی جدول زمانی واکنشها و علائم و نهایتا گفت و گو با فرد بیمار است که میتواند او را از وجود اختلالی هرچند کم و کوچک آگاه کند که درمان را جدیتر دنبال کند.
سخت نگیر رفیق!
کرونا، مشکلات اقتصادی،خبرهای تلخ، جنگ و ... همه آن دلایلی هستند که میتوانند افراد یک جامعه را دچار اختلالات روانی کنند؛ اختلالاتی که همیشه خودش را تنها به یک شکل بروز نمیدهد. گاهی خیلی مشخص و شفاف است و گاهی آنقدر درونی است که کمترین کسی متوجه آن میشود.
اما آنچه که در این میان با اهمیت است، عادیسازی و رواج دادن فرهنگ پذیرش بیماری و مراجعه به درمان است. اتفاقی که نه عیب است و نه عار؛ چیزی شبیه به یک سرماخوردگی یا سردرد! همانطورکه برای چنین بیماریهایی به پزشک مراجعه میکنیم، باید بپذیریم که گاهی ممکن است در طول زندگی، دچار بیماریهای ذهنی و روحی بشویم؛ بیماریهایی که طبیعتا یک پزشک بهتر از هر روش درمان خودسرانهای، میتواند ما را در مسیر بهبود قرار بدهد.
جالب است بدانید که گاهی خود روانپزشکان و روان درمانگران که به پیشگیری و درمان چنین مسائلی واقف هستند نیز، نیاز به همدلی دارند؛ چراکه گاهی روانپزشک به دلیل همدلی با بیمار دچار فرسودگی میشود و لازم است که خودش را بازسازی کند! آنوقت از افراد جامعه که علمی در این باره ندارند، چطور میتوان انتظار داشت که در برابر اتفاقات گاهی سخت زندگیشان که با آن روبرو میشوند، فرسوده نشوند؟
شیوع افسردگی در جهان
شاید بهتر باشد آنقدر مدام از کلمه افسردگی و اضطراب استفاده نکنیم و در هر موقعیت و هر مکانی، از این واژهها نگوییم؛ اما چه کنیم که برای پیشگیری از بالا رفتن آمار مبتلایان به این بیماریها لازم است بگوییم که اضطراب و افسردگی، شایعترین اختلالات روانی روزگار اخیر هستند. اختلالهایی که خیلی آرام و بی صدا، با علائمی مثل خواب نامنظم، غم و اندوه طولانی، کاهش یا افزایش اشتها، گوشه گیری، بیانگیزگی در وجود افراد ظاهر میشوند.
انجام تمرینات منظم ورزشی، پیروی از یک رژیم غذایی سالم و مقوی، خواب کافی و بموقع، دوری از مصرف دخانیات و الکل و نهایتا سرگرم شدن با تفریحات مختلف، آن کلیدواژههایی هستند که میتوانند افراد را از ابتلا به شایعترین بیماریهای روانی در دنیا دور کنند. در واقع ماجرا این است که با وجود همه مشکلات، خبرهای ناگوار، تلخی و زشتیها، باز هم ما ناچار به زندگی هستیم و لازم است که از خودمان در برابر این حجم از وقایع ناخوشایند، محافظت کنیم. در واقع داشتن سبک زندگی سالم، همان راهکار مطمئن و امنی است که میتواند سپری در برابر عوامل بیرونی باشد.
پس بهتر است که از هر راه و روشی که میدانیم و میتوانیم، روحیه خودمان را بالا ببریم اما فراموش نکنید که این راهکارها، در پیشگیری موثر هستند اما برای درمان، نیاز به روشهای جدیتر، علمیتر و متخصصانهتری داریم که فقط از پس پزشک متخصص و روانپزشکان بر میآید. در واقع در حوزه اختلالات راونی هم خوددرمانی، رد میشود و نمیتواند تغییر مثبتی در حال ما ایجاد کند چه بسا با گذشت زمان، همهچیز بدتر از آن چیزی بشود که بود!
بیتوجهی به احساسات، حالات، افکار، رفتارها و هر آنچه که در وجودمان، غیر طبیعی است(و حتی گاهی در وجود نزدیکان و عزیزانمان)، میتواند اتفاقاتی جبرانناپذیر را رقم بزند؛ آنقدر که به گفته متخصصان، برخی از این اختلالات، توانایی این را دارند که در صورت عدم تشخیص و قرار نگرفتن در سیر درمان، چیزی بین 10 تا 20 سال از عمر فرد را کم کنند.
این را دکتر غلامرضا حاجتی، دبیر همایش انجمن علمی روانپزشکان ایران میگوید که معتقد است خیلی از افراد هستند که نمیدانند دچار مشکل هستند و آگاه نیستند که باید خدمات سلامت روان دریافت کنند.
بیخبر از همهجا
آمار، خبرهای خوشی برایمان ندارد؛ چرا که طبق آخرین پیمایشی که در ایران انجام شده است، حدود 60 درصد ایرانیان از وجود اختلال روانی خود ناآگاهند. در واقع بسیاری از این افراد، نمیدانند که در صورت بروز احساسی متفاوت، چطور باید آن را پیگیری کنند. متخصصان روش پیگیری و درمان را مرحله به مرحله توصیف میکنند. آنطور که در مرحله اول معاینه پزشکی است که راه و مسیر درمان را برای فرد باز میکند. در ادامه هم بررسی سابقه پزشکی، بررسی آسیبهای جسمانی و روانی، بررسی نظر اطرافیان و خانواده، بررسی جدول زمانی واکنشها و علائم و نهایتا گفت و گو با فرد بیمار است که میتواند او را از وجود اختلالی هرچند کم و کوچک آگاه کند که درمان را جدیتر دنبال کند.
سخت نگیر رفیق!
کرونا، مشکلات اقتصادی،خبرهای تلخ، جنگ و ... همه آن دلایلی هستند که میتوانند افراد یک جامعه را دچار اختلالات روانی کنند؛ اختلالاتی که همیشه خودش را تنها به یک شکل بروز نمیدهد. گاهی خیلی مشخص و شفاف است و گاهی آنقدر درونی است که کمترین کسی متوجه آن میشود.
اما آنچه که در این میان با اهمیت است، عادیسازی و رواج دادن فرهنگ پذیرش بیماری و مراجعه به درمان است. اتفاقی که نه عیب است و نه عار؛ چیزی شبیه به یک سرماخوردگی یا سردرد! همانطورکه برای چنین بیماریهایی به پزشک مراجعه میکنیم، باید بپذیریم که گاهی ممکن است در طول زندگی، دچار بیماریهای ذهنی و روحی بشویم؛ بیماریهایی که طبیعتا یک پزشک بهتر از هر روش درمان خودسرانهای، میتواند ما را در مسیر بهبود قرار بدهد.
جالب است بدانید که گاهی خود روانپزشکان و روان درمانگران که به پیشگیری و درمان چنین مسائلی واقف هستند نیز، نیاز به همدلی دارند؛ چراکه گاهی روانپزشک به دلیل همدلی با بیمار دچار فرسودگی میشود و لازم است که خودش را بازسازی کند! آنوقت از افراد جامعه که علمی در این باره ندارند، چطور میتوان انتظار داشت که در برابر اتفاقات گاهی سخت زندگیشان که با آن روبرو میشوند، فرسوده نشوند؟
شیوع افسردگی در جهان
شاید بهتر باشد آنقدر مدام از کلمه افسردگی و اضطراب استفاده نکنیم و در هر موقعیت و هر مکانی، از این واژهها نگوییم؛ اما چه کنیم که برای پیشگیری از بالا رفتن آمار مبتلایان به این بیماریها لازم است بگوییم که اضطراب و افسردگی، شایعترین اختلالات روانی روزگار اخیر هستند. اختلالهایی که خیلی آرام و بی صدا، با علائمی مثل خواب نامنظم، غم و اندوه طولانی، کاهش یا افزایش اشتها، گوشه گیری، بیانگیزگی در وجود افراد ظاهر میشوند.
انجام تمرینات منظم ورزشی، پیروی از یک رژیم غذایی سالم و مقوی، خواب کافی و بموقع، دوری از مصرف دخانیات و الکل و نهایتا سرگرم شدن با تفریحات مختلف، آن کلیدواژههایی هستند که میتوانند افراد را از ابتلا به شایعترین بیماریهای روانی در دنیا دور کنند. در واقع ماجرا این است که با وجود همه مشکلات، خبرهای ناگوار، تلخی و زشتیها، باز هم ما ناچار به زندگی هستیم و لازم است که از خودمان در برابر این حجم از وقایع ناخوشایند، محافظت کنیم. در واقع داشتن سبک زندگی سالم، همان راهکار مطمئن و امنی است که میتواند سپری در برابر عوامل بیرونی باشد.
پس بهتر است که از هر راه و روشی که میدانیم و میتوانیم، روحیه خودمان را بالا ببریم اما فراموش نکنید که این راهکارها، در پیشگیری موثر هستند اما برای درمان، نیاز به روشهای جدیتر، علمیتر و متخصصانهتری داریم که فقط از پس پزشک متخصص و روانپزشکان بر میآید. در واقع در حوزه اختلالات راونی هم خوددرمانی، رد میشود و نمیتواند تغییر مثبتی در حال ما ایجاد کند چه بسا با گذشت زمان، همهچیز بدتر از آن چیزی بشود که بود!
اطلاعات