عوامل جمعیتشناختی
بلو و هارنت (۲۰۰۵) در مطالعه مروری خویش دریافتهاند که گرچه مطالعات زیادی به قصد بررسی پیشبینیهای جمعیتشناختی پیرامون مسئله خیانت صورت گرفتهاند، لیکن ادبیات پژوهشی، تصویری ناکامل و نامنسجم در این باب ارائه میدهد. جنسیت از متداولترین عامل جمعیتشناختی مورد مطالعه است. مطالعات پیشین گزارش کردهاند که مردان بیش از زنان درگیر خیانت میشود.
بااینحال، بیشتر پژوهشهای اخیر نشان میدهند که شکاف جنسیتی در حال باریک شدن است و در تخطیهایی به غیر از روابط جنسی (نظیر تماس هیجانی و بوسیدن) برای زنان به هماناندازه مردان فعل خیانت گزارش شده است.
وضعیت رابطه، متغیر دیگری است که مورد بررسی قرار گرفته شده است.
اگر چه در پژوهشها این متغیر، پیشبینی کننده معنادار خیانت زناشویی برای مردان عنوان نشده است، لکن زنان متأهل نسبت به زنانی که درگیر روابطی نظیر همباشی یا در مرحله آشنایی هستند، با احتمال کمتری درگیر این فعل میشوند. چنین فرض میشود که احتمالاً برای زنان، ازدواج سطح بالاتری از تعهد را میطلبد و مزیتی محافظتکننده را فراهم میآورد.
دینداری نیز بهعنوان یک پیشبینی کننده برای خیانت زناشویی شناسایی شده است. در میان افرادی که هرگونه دلبستگی مذهبی را انکار میکنند، خیانت بیشتری گزارش شده است.
تعدادی از مطالعات تحصیلات را بهعنوان همبسته خیانت زناشویی ذکر کردهاند.
به نحوی که برای افراد تحصیل کرده درگیری در خیانت زناشویی با اعتماد بیشتری گزارش شده است. حال آنکه در پارهای دیگر از مطالعات عکس این رابطه یا عدم وجود آن شناسایی شده است. همانند سایر متغیرهای جمعیتشناختی، برای تحصیلات نیز احتمالاً عوامل دیگری، باعث واسطهگرها یا تعدیلکنندههای اثر میباشند. درآمد نیز بهعنوان عاملی مرتبط با خیانت شناسایی شده است.
افراد با درآمد بالاتر، بیشتر مستعد درگیر شدن در خیانت زناشویی هستند و شاید دلیل آن زندگی حرفهای و شخصی آنها باشد که امکان درگیر شدن در روابط فرازناشویی را برای آنها فراهم میآورد.
برخی از پژوهشگران در مطالعات خویش در یافتند که در حدود نیمی از شرکتکنندگان که به همسرش خیانت کرده و به دلیل وجود مشکلات در رابطه اصلی خود اقدام به رواندرمانی کرده بودند، شریک روابط فرازناشویی خویش را در محل کار ملاقات کرده بودند. بااینحال تأثیر تحصیلات، درآمد و اشتغال بهصورت قطعی مشخص نشده است، به نحوی که برخی از مطالعات، ارتباط خیانت زناشویی با این متغیرها را تنها در مردان شناسایی کردهاند و برخی نیز چنین رابطهای را مشاهده نکردند. مردان معمولاً به دلایلی نظیر تنوعطلبی، نیاز جنسی ارضا نشده، دلزدگی در زندگی زناشویی، اختلاف با همسر، ارتقاء وضعیت شغلی و مالی، بیاعتقادی به اصول و آموزههای دینی، دوری از همسر، کنجکاوی، عشقهای تازه، خزان میانسالی، بیماری همسر، تاثیرگذاری دوستان و همکاران و مجاورت با زنان پرخطر به خیانت رو میآورند.
عوامل بین فردی
عوامل بین فردی بهویژه عواملی که مربوط به برابری یا رضایتمندی هستند در پارهای از مطالعات مورد بررسی قرار گرفته و منجر به نتایج مختلفی شدهاند. برخی از مطالعات نشان دادهاند که کمبود یا عدم رضایت زناشویی قویاً با درگیری در رفتارهای فرازناشویی رابطه دارد.
مطالعهای که رابطه جنسی فرازناشویی و شادکامی زناشویی را در طول ۱۷ سال مورد بررسی قرار داده بود دریافت خیانت هم علت و هم پیامد ناسازگاری زناشویی است.
علاوه بر عدم رضایت زناشویی، مشاهدات بالینی نشان دادهاند که خیانت همسر ممکن است بر همسر دیگر اثر گذاشته و بهقصد تلافی مرتکب خیانت شود.
بدینترتیب بدیهی به نظر میرسد که خیانتهای زناشویی میتوانند پیامد مشکلات زناشویی، علل آنها یا هر دو باشند.
عوامل درون فردی
هنگامیکه خیانت زناشویی به دلیل تعارض زناشویی یا کمبود رضایتمندی زناشویی ایجاد نشده باشد، ممکن است این امر در نتیجه ارزشهای موقعیتی رخ داده باشد. بااینحال برای هر دوی این ارزشها میتوان انتظار داشت که به خودی خود با ساختارهای روانی، ساختار جنسی و امیال شخصی افراد رابطه داشته باشند. در این زمینه پژوهشگران نشان دادهاند که روان رنجورخویی بالا در هر دو جنس و عزت نفس بالا در مردان، پیشبینیکننده خیانت زناشویی هستند.
همچنین نشان داده شده است که صفات شخصیتی با خیانت زناشویی رابطه دارد به نحوی که روان رنجورخویی میتواند در نقش یک عامل مستعدکننده ظاهر شود که احتمال درگیر شدن در خیانت زناشویی را افزایش میدهد در تأیید این مطلب نتایج تحقیقات نشان میدهد که عزت نفس در میان مردانی که مرتکب خیانت میشوند بیشتر است.