تاب آوری از کنترل و مدیریت تا پذیرش و تغییر موضوعی است که نشان میدهد تاب آوری و مدیریت خردمندانه زندگی در تمامی ادوار زندگی موضوعی پر اهمیت است برای اجتناب از اتلاف وقت و انرژی، باید میان چیزهایی که میتوانید کنترل کنید و چیزهایی که از کنترل شما خارج هستند تمایز قائل شوید. برای مثال، اینکه تمام تلاشم را برای نوشتن این متن انجام دهم در کنترل من است، ولی اینکه واکنش خوانندگان چه خواهد بود از کنترل من خارج است.
افرادی را میشناسم که داستانی عالی برای چاپ داشته اند، ولی هرگز داستانشان را به ناشران نداده اند زیرا میترسیدند داستان مورد قبول ناشر قرار نگیرد و مورد تمسخر واقع شود، و این یعنی آنها استعداد نویسندگی نداشته اند. در واقع، آنها میخواستند قبل از اینکه داستان را به ناشر بدهند مطمئن شوند چنین اتفاقی نخواهد افتاد و بعد با خیال راحت داستان را در اختیار ناشر قرار دهند، و البته در عین حال میدانستند که چنین چیزی محال و غیر منطقی است.
پیشنهاد من این بود که ریسک کنند و داستان را بفرستند، ولی این کار را نمیپذیرفتند. درنتیجه آنها به جرگه داستان نویسان از دست رفته پیوستند، درحالیکه قادر بودند نویسنده ای عالی باشند.
گاهی از دست رفتن به وضعیتی دائمی تبدیل میشود که فرد مرتبا در ذهنش از یک پروژه رویایی به پروژه رویایی بعدی میپرد، و هیچ کدام را هم محقق نمیکند.
بسیاری از مراجعانی که در جلسات مشاوره و یا کوچینگ داشته ام بر این باور بوده اند که حوزه تحت کنترلشان بسیار وسیع است، البته تعیین دقیق مرز بین چیزهایی که در کنترل ما هستند و چیزهایی که کنترلی بر آنها نداریم کار سختی است. کوچ میتواند از تقسیم بندی زیر به عنوان راهنمایی برای تعیین این مرز استفاده کند:
چیزهایی که کاملا در کنترلتان هستند: چه روزنامه ای دوست دارید بخوانید یا دوست دارید چه بخورید.
چیزهایی که تقریبا در کنترل شما هستند: تلاش برای تحت تاثیر قراردادن یا قانع کردن دیگران، برای مثال وادار کردن آنها به موافقت با خود بر سر موضوعی خاص یا ممانعت از اینکه با شما طوری رفتار کنند که مورد پسند شما نیست.
چیزهایی که خارج از کنترل شما هستند: سن شما، یا اینکه طبیعت فقط باید یک فصل داشته باشد، و آن هم تابستان.
برای مثال، شخصی پس از مدتهای مدید مطیع بودن، اکنون یاد گرفته است که قاطعتر باشد (در حد کنترلش) و تلاش میکند شریک زندگی اش را متقاعد کند که مراقب رفتارش باشد و در غیر این صورت او را ترک میکند. با این وجود، اینکه فکر کند همسرش باید به او گوش دهد و بر طبق آنچه او به تازگی در رابطه با حق و حقوقش کشف کرده است عمل کند، از کنترل او خارج است.
از طرفی دیگر، شخصی ممکن است بخواهد همیشه از خودش قاطعیت نشان دهد «من از حقوقم آگاه هستم». این کار ممکن است منجر به ناراحتی همکاران، دوستان و شریک زندگیش بشود، و این اتفاقی است که آن را “قاطعیت مخرب” نامیده شده است ، زیرا باعث میشود فرد به دلیل اینکه حرفش را زده است اخراج شود، از همسرش جدا شود، و یا به هر نحوی از حقوق اولیه خود محروم شود . بنابراین، اینکه بعضی مواقع احتیاط پیشه کنید تا دچار پیامدهای منفی نشوید، کاملا در کنترل شماست.
افرادی را میشناسم که داستانی عالی برای چاپ داشته اند، ولی هرگز داستانشان را به ناشران نداده اند زیرا میترسیدند داستان مورد قبول ناشر قرار نگیرد و مورد تمسخر واقع شود، و این یعنی آنها استعداد نویسندگی نداشته اند. در واقع، آنها میخواستند قبل از اینکه داستان را به ناشر بدهند مطمئن شوند چنین اتفاقی نخواهد افتاد و بعد با خیال راحت داستان را در اختیار ناشر قرار دهند، و البته در عین حال میدانستند که چنین چیزی محال و غیر منطقی است.
پیشنهاد من این بود که ریسک کنند و داستان را بفرستند، ولی این کار را نمیپذیرفتند. درنتیجه آنها به جرگه داستان نویسان از دست رفته پیوستند، درحالیکه قادر بودند نویسنده ای عالی باشند.
گاهی از دست رفتن به وضعیتی دائمی تبدیل میشود که فرد مرتبا در ذهنش از یک پروژه رویایی به پروژه رویایی بعدی میپرد، و هیچ کدام را هم محقق نمیکند.
بسیاری از مراجعانی که در جلسات مشاوره و یا کوچینگ داشته ام بر این باور بوده اند که حوزه تحت کنترلشان بسیار وسیع است، البته تعیین دقیق مرز بین چیزهایی که در کنترل ما هستند و چیزهایی که کنترلی بر آنها نداریم کار سختی است. کوچ میتواند از تقسیم بندی زیر به عنوان راهنمایی برای تعیین این مرز استفاده کند:
چیزهایی که کاملا در کنترلتان هستند: چه روزنامه ای دوست دارید بخوانید یا دوست دارید چه بخورید.
چیزهایی که تقریبا در کنترل شما هستند: تلاش برای تحت تاثیر قراردادن یا قانع کردن دیگران، برای مثال وادار کردن آنها به موافقت با خود بر سر موضوعی خاص یا ممانعت از اینکه با شما طوری رفتار کنند که مورد پسند شما نیست.
چیزهایی که خارج از کنترل شما هستند: سن شما، یا اینکه طبیعت فقط باید یک فصل داشته باشد، و آن هم تابستان.
برای مثال، شخصی پس از مدتهای مدید مطیع بودن، اکنون یاد گرفته است که قاطعتر باشد (در حد کنترلش) و تلاش میکند شریک زندگی اش را متقاعد کند که مراقب رفتارش باشد و در غیر این صورت او را ترک میکند. با این وجود، اینکه فکر کند همسرش باید به او گوش دهد و بر طبق آنچه او به تازگی در رابطه با حق و حقوقش کشف کرده است عمل کند، از کنترل او خارج است.
از طرفی دیگر، شخصی ممکن است بخواهد همیشه از خودش قاطعیت نشان دهد «من از حقوقم آگاه هستم». این کار ممکن است منجر به ناراحتی همکاران، دوستان و شریک زندگیش بشود، و این اتفاقی است که آن را “قاطعیت مخرب” نامیده شده است ، زیرا باعث میشود فرد به دلیل اینکه حرفش را زده است اخراج شود، از همسرش جدا شود، و یا به هر نحوی از حقوق اولیه خود محروم شود . بنابراین، اینکه بعضی مواقع احتیاط پیشه کنید تا دچار پیامدهای منفی نشوید، کاملا در کنترل شماست.
زندگی روزمره به این دلیل که هم در بر دارنده فرصتها و هم اتفاقات غیر قابل اجتناب است، مستلزم شجاعتی بسیار بالاتر از شجاعتی است که فرد در جنگ و یا ماجراجویی از خود نشان میدهد. زندگی روزمره شامل اندوه، بیماری، نا امیدی، درد، تقلا، فقر، از دست دادن، وحشت، و دلشکستگی است که همگی ویژگیهای حیات انسانی هستند، و هزاران نفر روزانه آنها را تجربه میکنند. بنابراین، میتوان گفت فرصتها و وقایع اجتناب ناپذیر زندگیِ روزمره نیاز به تحمل و شجاعتی دارند که فتح قله اورست در مقابل آن کار آسانی به نظر میرسد. تاب آوری از کنترل و مدیریت تا پذیرش و تغییر نشان میدهد که حیات معقول و توانایی و تاب آوری همراه انعطاف و خردورزی است .