دکتر شهریار شهیدی د رادامه این مطلب آورده است در جهان پر آشوب و در هم ریخته امروز، در دنیایی که بغض و کینه و عداوت جهان را به مکانی نا امن و تهدیدآمیز بدل کرده، خرابآبادی پر زرق و برق ولی سترون و بیمایه که آوردگاه متعصبان کوتهنظر و تشنه قدرت و جنگ شده، تعریفی که از روانشناسی مثبت ارائه دادم، رویایی کودکانه به نظر میرسد.
با این وجود، روانشناسی مثبت طی دو دهۀ گذشته بانی و مسبب پیشرفتها و دستآوردهای شگرفی در حوزههای درمان، پژوهش و آموزش در ایران و جهان بوده است. پیترسون و سلیگمن (2004) نخستینبار توانمندیهای منش را به عنوان آیینهای عقلانی در برابر راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) و هستۀ اصلی روانشناسی مثبت ارائه دادند و سلیگمن (2002) مدل پرما (PERMA) را برای تبیین نیک زیستی مطرح کرد.
انتقادات فراوانی از این جنبش نوظهور در همان آغاز منجر به شکلگیری موج دوم در روانشناسی مثبت (وانگ، 2021؛ ورث، 2022) شد که در سطح فردی نادیده گرفتن رنج در انسان و قائل نبودن ماهیتی دیالکتیک برای هیجانات و شخصیت انسان از دید روانشناسی مثبت را به باد انتقاد گرفت و نیز موج سوم در روانشناسی مثبت (لوماس، 2021) که اصول روانشناسی مثبت را از فرد به مؤسسات و سازمانها (لینلی و پیج،2007) و مدارس (فاکس ادز، 2006) گسترش دادند.
چنین بحث شده که در سیر تطور روانشناسی مثبت، زمان اعتباریابی و ساخت ابزار سنجش و بررسی اثربخشی مداخلات مثبت سپری شده و زمان آن رسیده که پژوهشگران مثبت به بسط و گسترش این ابزار و مداخلات بپردازند و روانشناسی مثبت تبدیل به وسیلهای برای ایجاد و ترغیب تحولات مثبت اجتماعی شود (بیزواز-داینر، لینلی، گوویندجی و وولستون، 2011).
در کشور ما ایران جنبش روانشناسی مثبت با آغاز هزارۀ سوم میلادی، با استقبال زیادی روبرو شد. اما متأسفانه همانند بسیاری دیگر از حرکتهای علمی در ایران، نوعی کپی کردن و تقلید از الگوهای موجود در آمریکا و اروپا را تجربه کردیم. در برخی موارد نیز در تلاش برای "بومیسازی" روانشناسی مثبت، شاهد فرآیند "مونتاژ سازی" بودیم که برخی روانشناسان تلاش کردند اصول غربی روانشناسی مثبت را در قالب و چارچوب فرهنگ ایرانی و بیشتر اسلامی جای دهند.
به اعتقاد من این فرآیند باعث شده تا روانشناسی مثبت در بند دو نیروی زرد (نظریهپردازی تجاری بدون پشتوانۀ علمی و صرفاً جهت کسب محبوبیت و پول) و سیاه (چارچوبهای ایدئولوژیک و سوگیرانه) اسیر و گرفتارشود و در نتیجه در همان پلۀ نخست، یعنی اعتباریابی ابزار و سنجش اثربخشی مداخلات باقی بماند. اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم، در این پلۀ نخست هم حرف زیادی برای گفتن در خصوص روانشناسی مثبت ایرانی نداریم.
ایران در سالهای گذشته شاهد تحولات و فشارهای مهم اجتماعی بوده است. واکنش جهان غرب به حضور ایران در عرصۀ جهانی، فشارها و تحریمهای جدّی اقتصادی بوده است. چنین بهنظر میرسد که اثرات مخرّب این فشارهای اقتصادی بیشتر بر ملّت ایران و عمدتاً در حوزۀ اجتماعی و روانشناختی محسوس است به طوری که طبق آمار دولتی، سالانه بیش از 65000 ایرانی به خارج از کشور مهاجرت میکنند که اکثر آنان شامل گروههای تحصیلکرده و نخبگان علمی هستند (خبر آنلاین، 30 آذر 1402). نیز به گزارش بانک جهانی (به نقل از پایگاه خبری تابناک) بیش از 10 میلیون ایرانی در حال حاضر زیر خط فقر زندگی میکنند.
تحقیقات سازمان ملل نشان داده که نارضایتی از حکومت، وضعیت معیشتی و فقر افزایش در افسردگی، خشم اجتماعی و نگرانی و واکنش شدیدتر به تروما و روان زخم را در پی دارد (بیزواز-داینر و داینر، 2006).
سؤال این جاست که با توجه به شرایط اجتماعی ایران در جهان کنونی روانشناسی مثبت چه نقشی میتواند ایفا کند؟ بیزواز-داینر و همکاران (2011) یعنی 12 سال پیش گزارش دادهاند که درجهان چند جنبش بر پایۀ روانشناسی مثبت و به ابتکارپیشگامان این جنبش آغاز بهکار کرده. این حرکتها تلاش کردهاند تا روانشناسی مثبت را به رشتهای به کار بسته و عملی برای ایجاد تحوّلات مثبت اجتماعی بدل کنند. همکاری دولتها، سازمانهای غیر دولتی و سازمانهای خیریه چشمگیر و قابل توجه بوده است.
در یکی از این پروژه به نام "پروژۀ تواناییها" که با ابتکار یک مؤسسۀ خیریه انجام شده، با تمرکز بر توانمندسازی زنان و مردان و از طریق مصاحبههای انگیزشی سعی در بهبود خودکارآمدی، ارزش دادن به خود، غرور اجتماعی و تابآوری در جوانان محروم در شهر کلکته در هند کرده است.
در روانشناسی مثبت بر اهمیّت فضائل و توانمندیهایی همچون شفقت، همدلی، درک متقابل، بخشایش تأکید شده. مارتین سلیگمن سلامتی روان را در قالب مدل سادهای تعریف کرده که روابط مثبت، هیجانهای مثبت، دستآوردها و موفقیّتها، معنا، و اشتغال و آمیزش با محیط محورهای اصلی محسوب میشوند. جالب این جاست که در این مدل نه تنها این عوامل با یک دیگر همبستگی دارند و منظومهای را تشکیل میدهند بلکه باعث همافزایی هم هستند. به عبارت دیگر، وجود و رشد در یک حوزه باعث شکلگیری و افزایش حوزههای دیگر میشود.
بنا بر همین گزارش میگنا رسانه سلامت روان ایران شکّی نیست که یافتههای تحقیقات روانشناسی مثبت میتواند راهی را برای توانمندسازی افراد در جامعهای آسیبخورده و ناامید بگشاید. فعّالیت سازمانهای غیر دولتی و مؤسسات خیریه و حمایت دولت از پروژههای روانشناسی مثبت از اهمیّت ویژهای برخوردار است. در شرایط موجود، سیاستگزاران و دستاندرکاران میتوانند با تعامل متقابل با روانشناسان مثبت راهکارها و قوانین را تغییر دهند تا شفقت و مهربانی جایگزین خشم و نفرت حاکم بر جامعۀ بشری شود.