سایک نیوز یه نقل از ایسنا: شخص کنترلگر باعث میشود شما فکر کنید همه چیز تقصیر شماست، چراکه شما را به خاطر چیزهای جزئی که با آنها کاری ندارید هم سرزنش میکند. اگر مشکلی پیش بیاید آنها نقش قربانی را میگیرند و به شما این باور را میدهند که مسئول چیزهایی هستید که خارج از کنترل شما است. شخص کنترلگر به عزت نفس شما حمله کرده و دائما از شما انتقاد میکند. اگر اشتباهی انجام دهید آن را بزرگ میکند. حتی ممکن است دائما شما را بترساند و تهدید کند.
به گزارش ایسنا، شاید خیلی از ماها در زندگی روزمره با افرادی مواجهه شویم که همواره در حال کنترل و چک کردنمان هستند. این که چه کاری را باید انجام بدهیم و چه کاری را انجام ندهیم میشود مساله دیگری که به عنوان یک معضل شناخته میشود. افرادی که به خود اجازه میدهند که حتی در جزئیترین امورمان مثل لباس پوشیدن یا حرف زدن دخالت کنند. هر چند این نوع رفتارها در اکثر مواقع باعث کلافگی شما میشود اما ممکن است این افراد خیلی به شما نزدیک باشند و شما راهی جز پذیرش آنها نداشته باشید. این که چه دلایلی در ایجاد این رفتار نقش دارد؟ در مقابل افراد کنترلگر و دخالت کن چه واکنشی داشته باشیم؟ موضوعی است که به بهانه آن با نازنین نیکنام روانشناس و مدرس دانشگاه به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
کنترلگری چیست؟ افراد کنترلگر چه ویژگیهایی دارند؟
کنترلگری به این معنی است که فردی تمایل بیش از اندازه به نفوذ در دیگران و اعمال قدرت بر آنها داشته باشد. به طوری که همه کارها، رفتارها و اعمال فرد مقابل، دقیقا براساس خواست و علاقه فرد کنترل گر انجام شود. این فرد میتواند در هر جایگاهی اعم از همسر، پدر یا مادر، دوست، مدیر یا رییس و … قرار بگیرد.
هر کسی خواهان کنترل زندگی خودش است؛ شخص کنترلگر علاوه بر زندگی خود، خواهان کنترل زندگی افراد دیگر هم است. گاهی این کنترلگری آنقدر شدید میشود و جزئیات زندگی دیگران را در بر میگیرد که آثار مخربی بر زندگی افراد میگذارد. اغلب اوقات خواستهها و نیازهای فرد تحت کنترل کاملا نادیده گرفته میشود و حتی آن فرد مورد بیاحترامی قرار میگیرد.
اگر در اطرافیان خود کسی را دارید که مدام همه کارهای شما را چک میکند، از نحوه لباس پوشیدن تا حرف زدنتان را کنترل میکند و به ارتباط شما با دیگران حساسیت نشان میدهد، شما با یک شخصیت کنترل گر طرف هستید.
جالب است بدانید شخص کنترلگر باعث میشود شما فکر کنید همه چیز تقصیر شماست، چراکه شما را به خاطر چیزهای جزئی که با آنها کاری ندارید هم سرزنش میکند. اگر مشکلی پیش بیاید آنها نقش قربانی را میگیرند و به شما این باور را میدهند که مسئول چیزهایی هستید که خارج از کنترل شما است. شخص کنترلگر به عزت نفس شما حمله کرده و دائما از شما انتقاد میکند. اگر اشتباهی انجام دهید آن را بزرگ میکند. حتی ممکن است دائما شما را بترساند و تهدید کند.
فرد کنترلگر سوپر ایگو (آن جنبه از شخصیت است که دربردارندهٔ تمام آرمانها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب میکنیم) بسیار قوی دارد. ذهن او مملو از بایدها، نبایدها و قوانین خشک و انعطاف ناپذیر است.
بسته به اینکه با فرد کنترل گر چه نوع مراودهای دارید، در زندگی شما دخالت میکند. هر چند فرد کنترل گر به نقش و جایگاهش در زندگی افراد بسنده نمیکنم و تاجایی که بتواند سعی میکند امور زندگی دیگران را در دست گیرد.
چه دلایلی در ایجاد کنترلگری نقش دارند؟
عوامل ژنتیکی، سبک فرزندپروری و محیط رشدی فرد در کودکی نقش پررنگی در شکلگیری این خصلت دارند. رشد کردن در خانوادههای بسیار سختگیر و کنترل کننده، خانوادههایی سرد و بیروح و دارای قوانین سخت و غیرقابل انعطاف، خانوادههایی که اطاعت کامل از قوانین خانواده چیزی است که از کودک انتظار میرود و هرگونه سرپیچی از آن عواقب وخیمی را برای کودک به دنبال خواهد داشت. در نتیجه این کودک میآموزد که همواره رفتار خود را زیر نظر داشته و در صورت انحراف از مسیر معین شده به شدت از خود انتقاد کند.
حضور در خانوادههای آشفته نیز بر کنترلگری فرد موثر است. چرا که او تلاش میکند برای رهایی از آشفتگی، استیصال زندگی خانوادگی و احساس اضطراب درونی زمام امور را به دست گیرد و با اعمال کنترل بر خود و محیط اطرافش – شامل همشیرهای کوچکتر از خود و گاهی والدین – از طریق پیروی شدید از قوانین و برنامهریزیهای تعیین شده، خود را از صدمات حاصل از آشفتگیها، قوانین و مقررات مبهم خانه مصون داشته باشد. در حالی که این شیوه از زندگی، در مقطعی از زمان به او کمک کرده است که از خود در برابر آشفتگیهای دنیای درون و بیرون خود دفاع کند اما در دراز مدت آسیبهای جدی به او وارد کرده است.
ناگفته نماند در برخی از اختلالات شخصیتی، مانند شخصیت خودشیفته یا شخصیت مرزی، مقدار مشخصی از کنترلگری وجود دارد. افرادی با این اختلالات با توجه به ویژگیهای شخصیتی خودشان، اقدام به کنترل افراد دیگر میکنند.
به دنبال مقابله به مثل با فرد کنترلگر نباشید. تلاش نکنید احساسات منفی که از او گرفتید به خودش منعکس کنید چون این بازی ذهن و روان شما نیست و بی شک در این راستا شکست بیشتری خواهید خورد چرا که فرد کنترلگر زمانی که تلاشهای شما برای مغلوب شدن خویش را ببیند با شدت بیشتری سعی در تخریب رفتارتان خواهد کرد
چه راهکارهایی برای درمان افراد کنترلگر وجود دارد؟
فرد کنترلگر نه تنها به دیگران بلکه برای خود نیز آسیبهایی ایجاد میکند این اشخاص با رفتارهای کنترلگرانه خود را از داشتن رابطه صمیمانه و عاطفی محروم میکنند. کنترلگری دائم، باعث ایجاد تنش و درگیری در رابطه میشود. بحث و جدلهای مداوم، فضای رابطه را مسموم کرده و به مرور زمان به فرسایش عشق و محبت بین طرفین منجر میشود.
فرد کنترلگر ممکن است در نهایت از رفتار خود احساس گناه و شرم کند. او ممکن است به مرور زمان متوجه آسیبهایی که به شریک عاطفی خود و رابطه خود وارد کرده است، بشود و از این بابت دچار عذاب وجدان و شرمساری شود. پس وجود همه این عوامل و مواردی که سابق بر این به آنها اشاره کردیم، لزوم اصلاح این رفتار در افراد را ایجاد میکند.
اولین قدم برای درمان کنترلگری، افزایش خودآگاهی است. سعی کنید افکار، احساسات و رفتارهای خود را در موقعیتهای مختلف بهدقت بررسی کنید. چه زمانی میل به کنترل دیگران در شما به وجود میآید؟ چه عواملی باعث تشدید این میل میشوند؟ ریشههای کنترلگری را در خود شناسایی کنید. تجربیات دوران کودکی، ویژگیهای شخصیتی و مشکلات سلامت روان میتوانند از جمله عوامل زمینهساز کنترلگری باشند. اگر عدم توانایی در مهارتهای ارتباطی و یا خشم عاملی بر کنترلگری شماست سعی کنید با ارتقا مهارت در آنها زمینه رفتار را حذف کنید اگر بهتنهایی قادر به حل مشکل کنترلگری خود نیستید، از یک روانشناس یا مشاور متخصص در زمینه روابط عاطفی کمک بگیرید.
در مقابل افراد کنترلگر چه واکنشی داشته باشیم؟
قطعا مواجهه و کنار آمدن با یک فرد کنترلگر بسیار سخت و طاقتفرسا هست. این احساس که دائما داریم کنترل میشویم و احساسات، افکار و باورهایمان از سمت دیگران نادیده گرفته میشود، خوشایند نیست. اگر امکان حذف یا کاهش سطح تعامل با فرد کنترلگر را ندارید، لازم است موارد مشخصی را برای خود انجام دهید از جمله این که اعتماد به نفس خودتان را افزایش دهید. همانطور که اشاره شد فرد کنترلگر در سرزنشها و ایرادات پیاپی حس ناکافی بودن و ناارزنده بودن را به شما میدهد برای رهایی از این آسیب لازم است، اعتماد به نفس خود را ارتقا دهید. یادگیری مهارتهای ارتباطی مؤثر، مدیریت خشم و جستجوی کمک تخصصی از یک روانشناس یا مشاور نیز میتواند به شما در این زمینه کمک کند.
خاطر نشان میکنم به دنبال مقابله به مثل با فرد کنترلگر نباشید. تلاش نکنید احساسات منفی که از او گرفتهاید را به خودش منعکس کنید چون این بازی ذهن و روان شما نیست و بیشک در این راستا شکست بیشتری خواهید خورد چرا که فرد کنترلگر زمانی که تلاشهای شما برای مغلوب شدن خویش را ببیند با شدت بیشتری سعی در تخریب رفتارتان خواهد کرد.