

همه چیز درباره همجنس گرایان
همجنسگرایی یکی از گرایشهای جنسی است که ویژگی آن تمایل زیباییشناختی، عشق رمانتیک، کشش عاطفی و تمایل جنسی فردی است که تنها متوجه جنس همگون با خود او است. همجنسگرایی همراه با دو گرایش دگرجنسگرایی و دوجنسگرایی، سه گرایش اصلی جنسی را تشکیل میدهند. به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد «دگرجنسگرا» و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به افراد همجنس با خود تمایل دارند، «دوجنسگرا» میگویند.
رفتار همجنسگرایانه به برقراری رابطهٔ جنسی با فردی همجنس اطلاق میشود. همجنسگرا به افرادی گفته میشود که ترجیح میدهند مدّتی طولانی به فعالیت جنسی با افراد همجنس خود بپردازند. برای توصیف سبک زندگی همجنسگرایانه از اصطلاح «همجنسخواه» استفاده شدهاست، زیرا باور بر این است که این اصطلاح نسبت به اصطلاح همجنسگرا بار منفی کمتری دارد. افراد زن و مردی که میخواهند جهتگیری جنسی همجنسگرایانه خود را بهطور علنی ابراز کنند معمولاً از اصطلاح همجنسخواه استفاده میکنند.امروزه برای اشاره به افراد همجنسگرای مرد از گی که از واژهٔ انگلیسی Gay آمدهاست و برای همجنسگرایان زن معمولاً واژه لزبین یا لِز که از واژهٔ انگلیسی Lesbian آمده، استفاده میشود. در زبان فارسی در گذشته به همجنسگرایان زن، «طَبَقزن» گفته میشده که به عمل طَبَقزنی اشاره داشتهاست.این اصطلاح امروزه در زبان فارسی به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد.
انجمن روانشناسی آمریکا معتقد است که براساس اتفاق نظر علوم رفتارشناسی و جامعهشناسی و متخصصان سلامت و سلامت روانی همجنسگرایی فینفسه نمونهای معمولی و رد نکردنی از اختلاف در گرایشهای جنسی انسان است.
در ادبیات و هنر برخی نقاط جهان از زمان بسیار کهن، شاهد اشاراتی به این پدیده هستیم. ادیان ابراهیمی همچون یهودیت، اسلام و مسیحیت با همجنسگرایی مخالفت کردهاند هر چند که در این رابطه در میان متخصصان دینی اختلاف نظر وجود دارد و برای نمونه برخی از فرقههای مسیحیت همجنسگرایی را گناه نمیدانند.
تخمین قابل اعتماد تعداد افرادی که همجنسگرا شناخته میشوند و درصدی از مردم که تجربه جنسی با همجنس داشتهاند به دلایل مختلفی برای پژوهشگران دشوار است. امروزه براساس بیشتر مطالعات در جوامع مختلف بین ۲٪ تا ۱۳٪ افراد جامعه در طول عمرشان شکلی از تماس جنسی با همجنسشان را تجربه کردهاند.طبق اعلام انجمن روانپزشکی آمریکا اغلب همجنسگرایان در روابط عاطفی پایدار هستند و حس عاطفی در همجنسگرایان با حس عاطفی موجود در دگرجنسگرایان برابر است و تفاوتی ندارد. روابط و رفتارهای همجنسگرایانه همانگونه که توسط برخی مورد ستایش واقع شدهاند در طول تاریخ بسته به موقعیت، فرهنگ و زمان وقوع، محکوم نیز شدهاند. از اواخر سده ۱۸ میلادی جنبشهایی به منظور شناساندن و گرفتن حقوق قانونی برابر همچون حق ازدواج، اتحاد مدنی، سرپرستی فرزندخوانده، استخدام، خدمت در ارتش و دسترسی برابر به خدمات درمانی برای همجنسگرایان به وجود آمدهاست.
همجنسگرایی و هویت
همجنسگرایی طبق تعریف از دو بخش تشکیل یافتهاست: یک جزء روانی که به معنای تمایل شهوانی و جنسی به اشخاص همجنس است، و یک جزء رفتاری که به صورت انجام عمل جنسی و آمیزش با اشخاص همجنس تبلور مییابد. از دیگر عوامل مهم تعیینکننده در همجنسگرایی، میتوان به تعریف و شناخت فرد از گرایش جنسی خود یا به اصطلاح هویت جنسی او اشاره کرد. هویت جنسی بخشی از هویت شخص تعریف شدهاست که بازتابدهندهٔ درک شخصی او نسبت به امیال جنسیاش است.
مفاهیم هویت جنسی و رفتار جنسی رابطهٔ نزدیکی با گرایش جنسی دارند ولی از یکدیگر متمایزند. گرایش جنسی دربرگیرندهٔ کشش عاطفی ، علایق، و امیال درونی است. هویت جنسی به معنای تصوری است که شخص از خود و گرایش جنسیاش دارد و خود را آنگونه میپندارد. رفتار جنسی به این معناست که شخص علیرغم گرایش یا هویت جنسیاش در عمل با چه شخص یا اشخاصی رابطهٔ جنسی برقرار میکند.
رفتار جنسی اشخاص همیشه مطابق با گرایش جنسی آنها نیست. به عنوان مثال، یک شخص همجنسگرا یا دوجنسگرا که در منطقهای که همجنسگراستیز است یا حقوق دگرباشان در آن رعایت نمیشود زندگی میکند، ممکن است از نظر هویتی خود را همجنسگرا یا دوجنسگرا نداند، یا برخلاف تمایل جنسی خود، با اشخاصی از جنس مخالف عمل جنسی انجام دهند.
بعضی اشخاص که از تمایل جنسی خود به همجنس ناراضی هستند ممکن است تصمیم بگیرند که عامدانه هویتی برخلاف میل جنسی درونی خود بسازند. این امر سبب میشود که هویت گرایش جنسی شخص با گرایش جنسی واقعی او در تضاد باشد. در این موارد معمولاً از عبارتهای سازگار یا ناسازگار استفاده میشود. به عنوان مثال، در مورد زنی که تمایل جنسی به زنان دیگر دارد ولی خود را همجنسگرا نمیداند و تنها با جنس مخالف رابطهٔ جنسی برقرار میکند، میتوان گفت که بین گرایش جنسی او (که همجنسگرایانه است) و هویت جنسی و رفتار جنسیاش (که دگرجنسگرایانه است) ناسازگاری وجود دارد.
هویت گرایش جنسی (و نه گرایش جنسی) ممکن است تحتتاثیر رواندرمانی، انجمنهای حمایتی، و رخدادهای متفاوت زندگی، دستخوش تغییر شود.
در مطالعهای که در سال ۱۹۹۰ توسط انجمن اجتماعی جنسیت انجام شد، تنها ۱۶٪ از زنان و ۳۶٪ از مردانی که دارای میل جنسی به همجنس خود بودند خود را همجنسگرا یا دوجنسگرا میدانستند. بنابراین هویت جنسی لزوماً با جنسیت زیستشناختی، رفتار جنسی، یا گرایش جنسی واقعی شخص مطابق نیست. افرادی که گرایش جنسی همجنسگرایانه دارند ولی هویت جنسی خود را اینگونه تعریف نکردهاند و خود را همجنسگرا نمیدانند، به اصطلاح همجنسگرای پستو نامیده میشوند.
مردان یا زنان همجنسگرا ممکن است بنا به دلایل مختلف با اشخاصی از جنس مخالف وارد رابطه شوند. از جملهٔ این دلایل میتوان به علاقه به تشکیل خانواده به مفهوم سنتی آن، سردرگمیهای هویتی، یا نگرانی از مواجهه با تبعیض یا مجازات از سمت خانواده، جامعه، یا نهادهای مذهبی دانست.
تخمین زده میشود که در ایالات متحده آمریکا ۲ تا ۴ درصد زنان دانسته یا ندانسته با مردانی ازدواج کردهاند که در ۵ سال گذشته با همجنس خود رابطهٔ جنسی داشتهاند. بسیاری از مردانی که علایق همجنسگرایانه دارند، ممکن است از نظر هویتی خود را یک دگرجنسگرا تصور کنند که تنها دچار وسوسههای همجنسگرایانه شدهاست و امیدوار باشند با ازدواج و تشکیل خانواده از دست این احساسات خلاص شوند. ازدواج میان گرایشی در اکثر موارد زیر فشارهای هویتی و جنسی این اشخاص از هم میپاشد. تنها درصد پایینی از این ازدواجها در بلندمدت به طلاق نمیانجامند.
شکلگیری هویت همجنسگرایانه
شکلگیری هویت جنسی همجنسگرایانه روندی پیچیده و گاهی دشوار است. برخلاف دیگر اقلیتهای جامعه (مثلاً اقلیتهای قومی یا نژادی)، بیشتر اشخاص همجنسگرا یا دوجنسگرا میان افرادی رشد میکنند که همنوعشان نیستند و بنابراین قادر نیستند از آنها دربارهٔ هویت خود بیاموزند و مورد تصدیق یا حمایت هویتی قرار گیرند. بسیاری از اشخاص همجنسگرا در جوامعی رشد میکنند که نسبت به همجنسگرایی یا بیاطلاعند یا رفتاری خصمانه دارند.
بسیاری از همجنسگرایان و دوجنسگرایان در مقطعی از زندگی خود آشکارسازی میکنند. این اصطلاح به معنای خود-افشاگری در خصوص گرایش جنسی است، به این معنا که شخص گرایش جنسی خود را برای اشخاص دیگر آشکار میکند. روانشناسان معتقدند آشکارسازی در یک فرد دگرباش روندی چند مرحلهای است. در ابتدا شخص به این درک میرسد که با اطرافیان خود متفاوت است (حساس شدگی) و در مورد امیال جنسی و هویت خود دچار سؤال میشود (سردرگمی هویتی).
در ادامه، شخص عملاً امکان همجنسگرا بودن را امتحان میکند، و میآموزد چطور با تصور همجنسگرایی به عنوان مسئلهای ننگین یا مایهٔ شرم کنار بیاید (پذیرش هویتی). در مرحلهٔ نهایی، شخص تمایلهای جنسیاش را به صورت بخشی از هویت و تعریفش از خود درمیآورد (تعهد).با این وجود، روندی که توضیح داده شد همیشه خطی و یکطرفه نیستو ممکن است در خصوص لزبینها، مردان همجنسگرا، و دوجنسگرایان متفاوت باشد.
مطالعه بر آشکارسازی و هویت جنسی در دیگر کشورها نشان داده است که زوجهای همجنسگرای آشکار نسبت به زوجهای مخفی از رابطهٔ خود رضایت بیشتری دارند. احتمال آشکارسازی مردان همجنسگرا برای دوستان و خواهر و برادرانشان بیشتر از همکاران، والدین، یا خویشاوندان دورتر آنان است.همچنین در زنانی که خود را همجنسگرا میدانند، هر چه افراد بیشتری از گرایش جنسی آنها باخبر باشند، اضطراب کمتر، احساسات مثبتتر، و اعتمادبهنفس بالاتری خواهند داشت.
از دید زیستشناسی
نظریات مختلفی برای توضیح همجنسگرایی افراد ایجاد شدهاند. تحقیقات کنونی نشان میدهند که برهمکنش عواملی مانند ژنتیک، هورمونهای زمان جنینی، و اثرات زیستی و محیطی بر شکلگیری گرایش جنسی افراد تأثیر دارند.دانشمندان معتقدند که همجنسگرایی اختیاری نیست و بعضی نیز معتقدند که در زمان جنینی و قبل از تولد شخص ایجاد میشود. بیشتر مطالعات بر روی همجنسگرایی مردان انجام شدهاست و تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد.
ژنتیک
از منظر ژنتیکی تئوریهای کمی به منظور توضیح یک ژن مستقیم برای همجنسگرایی وجود دارد هرچند وجود «ژن گی» یک باور عمومی در جامعه است. دیدگاه فراگیر در میان پزشکی آن است که گرایش جنسی قابل تغییر نیست و دگرباشان جنسی از همان ابتدای تولد دگرباش به وجود آمدهاند.براساس پاره از پژوهشها ثابت شد که ترتیب چینش ژنوم مادر میتواند بر گرایش جنسی فرزند تأثیرگذار باشد. کشف این موضوع که در نشریه Human Genetics به چاپ رسید به اندیشه وجود ژنی مستقل برای همجنسگرایی یعنی «ژن گی» را دامن زد. پژوهشگران در این تحقیق کروموزم غیرفعال X را در ۹۷ مادر دارای فرزند همجنسگرا و ۱۰۳ مادر دارای فرزند دگرجنسگرا مورد آزمایش قرار دادند. با این وجود برخی از پژوهشگران بر این عقیده هستند که ژنی تحت عنوان «ژن گی» وجود ندارد بلکه رفتار همجنسگرایانه معلول عملکرد چندین ژن است. آزمایش همر نشان داد که در بازوی بلند کروموزم X همجنسگرایان مرد ژنهایی وجود دارند که باعث همجنسگرایی میشوند. از آنجایی که کروموزم X از مادر به فرزند میرسد این پژوهش نشان داد که مادران میتوانند ناقل همجنسگرایی بوده و آن را به فرزندان ذکور خود منتقل کنند.
لووی و همر (۱۹۹۴) و لیم (۱۹۹۵) نخستین مرورها دربارهٔ بررسیهای انجام شده دربارهٔ رابطه ژنتیک با همجنسگرایی را انجام دادند. از آن هنگام تاکنون آزمایشهای بسیاری بر روی ژنهای احتمالی مرتبط با گرایش به جنس موافق بر هر دو کروموزوم X و Y در موشها و انسانها انجام شدهاند.
در سال ۲۰۱۰ گروهی از محققان کرهای موفق شدند که با حذف ژنی که با رفتارهای تولید مثلی مرتبط بود گرایش جنسی موشهای ماده را تغییر دهند. موشهای ماده مورد آزمایش از آن پس به موشهای جنس موافق خود علاقه نشان میدادند و موشهای نر را پس میزدند و از بوئیدن ادرار موشهای نر خودداری میکردند؛ این در حالی بود که موشهایی که این ژن را حفظ کرده بودند به موشهای نر واکنش نشان میدادند. مسئول این پروژه در این باره گفت: «نبود این ژن باعث میشود مغز موشها همانند مغز موشهای نر عمل کند.»
نتایج پژوهشهای جدید وجود دو ژن جدید در کروموزومهای ۱۳ و ۱۴ و تأثیر آن در همجنسگرایی مردانه را نشان میدهد. این ژنها عملکرد غده هیپوتالاموس و تیروئید را نیز تحت تأثیر قرار میدهند که برخی از تفاوتهای فیزیولوژیک همجنسگرایان مانند لاغرتر بودنشان را توضیح میدهد.
فرضیه هورمونی پیش از تولد
زیستشناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی[E ۱] تاحد زیادی کشف شدهاست. استرادیول و تستوسترون که به وسیلهٔ آنزیم 5-α ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم مانند نشانگان بیحسی آندروژنی[E ۲] یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُریاختگی مادرزادی غدهٔ فوق کلیه)[E ۳] به نظر میرسد همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٔ چنین دگرگونیهایی است.
آکادمی خانواده پزشکان آمریکا در مقالهای تحت عنوان همجنسگرایی نوجوانی در سال ۲۰۰۳ نوشت ابتدا کارشناسان به این نتیجه رسیدند که گسترش همجنسگرایی به خاطر اختلالات رشدی است اما اخیراً برخی پژوهشها توضیح میدهد که توسعه همجنسگرایی مربوط به ترشح غدد عصبی است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که گرایش جنسی چه دگرجنسگرا یا همجنسگرا، در نتیجه تداخل پیچیدهٔ بین تأثیرات آناتومیک و هورمونی در طول رشد جنین است.
زنانی که دختر باردارند و دورهٔ بارداری دیاتیلاستیل بسترول مصرف کنند احتمال بیشتری وجود دارد که دخترانشان همجنسگرا شود.همچنین اگر زنانی که پسر باردارند در سهماهه اول بارداری (و در بعضی از تحقیقات ماه پنجم بارداری) استرس را تحمل کنند احتمال همجنسگرا شدن فرزندانشان بیشتر میشود.
بعضی از تحقیقات اخیر حاکی از ارتباط تعداد برادرهای بزرگتر با همجنسگرایی فرد میباشد. بلانکارد و کلاسن[E ۴] در سال ۱۹۹۷ اعلام کردند هر برادر بزرگتر احتمال همجنسگرایی فرد را تا ۳۳٪ بالا میبرد.
این یافته طبق گفتهٔ بلانکارد «یکی از معتبرترین یافتههای اپیدمیولوژیکی است که تا به حال در رابطه با گرایشهای جنسی کشف شدهاست.» بر طبق این یافته، گفته میشود که هر جنین مذکر در مادر واکنشی ایمنی ایجاد میکند و این واکنش با جنین بعدی تشدید میشود. این جنینها آنتی ژن H-Y که نفش آنها در تغییرات جنسی مهرهها تقریباً ثابت شده را تولید میکنند. و این همان آنتیژن است که آنتیبادی مادری H-Y به آن واکنش داده و نیز یادآوری (از نظر ایمنی شناختی) مینماید. سپس آنتیبادیهای H-Y تولید شده توسط مادر به جنین حمله میکنند و کارایی آنتیژنهای نامبرده را در ایجاد حالات مردانه در مغز جنین پایین میآورند. از این موضوع با نام «اثر ترتیب تولد برادر»[E ۵] یاد میشود.
در مطالعاتی که پسرهای رشد یافته با برادر بزرگتر را با آنها که جدا از برادران خود رشد کرده بودند مقایسه میکرد، کشف شد که تنها متولد شدن از مادری که برای چندمین بار پسری به دنیا میآورد احتمال همجنسگرا بودن را در افراد افزایش میدهد و بزرگ شدن در کنار برادران دخالت چندانی در این مسئله ندارد. دربارهٔ زنان نتایج مشابه یا قابل توجهی یافت نشدهاست.
تفاوتهای فیزیولوژیکی همجنسگرایان
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانهٔ عصبشناس سیمون لوی،[E ۶] نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد. این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشی[E ۷] دریافت که مغز از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد.گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است. با این حال خود «لوی» میگوید: «تحقیقات من ثابتکنندهٔ یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگراکننده معرفی نکردهام.
INAH-3 بیشتر مانند حلقهای از زنجیرهٔ هستههای شکل دهندهٔ رفتارهای جنسی مردان و زنان عمل میکند تا یک هستهٔ همجنسگراکننده… و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار دادهام هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بودهاند و بعد از تولد به وجود نیامدهاند».تحقیقات لوی مورد انتقادهایی قرار گرفت که یکی از دلایلش انتخاب مردان همجنسگرایی بود که به علت بیماری ایدز جان خود را از دست داده بودند، در حالی که دگرجنسگراهای مورد مطالعه به این بیماری مبتلا نبودند.مقایسهای که بین اندازهٔ INAH-3 در افراد مبتلا به ایدز دگرجنسگرا و همجنسگرا انجام شد (با وجود کوچک بودن جامعهٔ آماری) نشان داد که اندازهٔ این بخش از مغز در هر دو آنها مشابهاست. البته باید توجه داشت که هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر ابتلا به ایدز بر اندازهٔ INAH-3 یافته نشدهاست. تحقیقات در زنان هنوز به هیچ نتیجه مشابهی منتهی نشدهاست.
پژوهشهای جدید اثبات کردهاند مغز مردان همجنسگرا به مغز زنان دگرجنسگرا و مغز زنان همجنسگرا به مغز مردان دگرجنسگرا شبیهاست.
تفاوتهای زیستشناختی همجنسگرایان با دگرجنسگرایان
گزارشها بیان میکنند مردان همجنسگرا آلت تناسلی بزرگتر و قطورتری نسبت به مردان دگرجنسگرا دارند.
نیمکرههای مغز در مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا نسبت به هم موزون است در حالی که نیمکره راست زنان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا نسبت به نیمکره چپ بزرگتر است.
بوی حاصل از زیر بغل در مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا متفاوت است.
مردان و زنان همجنسگرا نسبت به دگرجنسگرایان بیشتر چپ دست هستند.
مردان همجنسگرا توانایی بیشتری در به خاطر سپاری مکان اشیا نسبت به مردان دگرجنسگرا دارند. (چنین تفاوتی میان زنان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا مشاهده نشدهاست)
نسبت انگشت دوم به انگشت چهارم که متأثر از ترشح هورمونهای جنسی است بهطور قابل ملاحظهای میان همجنسگرایان مرد و زن کمتر از دگرجنسگرایان است.
مردان همجنسگرا حتی اگر نوع فعالیت بدنی و رژیم غذاییشان یکسان باشد، بهطور متوسط از دگرجنسگرایان لاغرتر هستند که این میتواند به خاطر پرکاری تیروئید آنها باشد زیرا یکی از ژنهای مرتبط با همجنسگرایی در فعالیت غده تیروئید اختلال ایجاد میکند.
قوهای سیاه همجنسگرا
روی و سیلو ۲ پنگوئن همجنسگرای باغ وحش نیویورک: هنگامی که تخمی واقعی در زیر آنها گذاشته شده از جوجهٔ به دنیا آمده همانند فرزند خودشان نگهداری نمودند.
رفتارهای همجنسگرایانه و دوجنسگرایانه تاکنون در ۱۵۰۰ گونه جانوری – از پستانداران گرفته تا خرچنگها و کرمها – مشاهده شده ولی تصور میشود که رقم واقعی بسیار بیشتر از این باشد. رفتارهای همجنسگرایانه بخصوص در جانوران گلهزی با زندگی گروهی پیچیده شایعتر است و نقشی اساسی در زندگی آنان بازی میکند.یکی از گونههای جانوران همجنسگرا بونوبو از نزدیکترین خویشاوندان انسان است. هفتاد و پنج درصد از آمیزشهای جنسی در این گونه به خاطر تولید مثل نیست و تمام اعضای این گونه به کل دوجنسگرایند.بونوبوهای مادهٔ مهاجر از رابطه جنسی به عنوان روشی برای تحکیم دوستی با مادههای قدرتمندتر در دستهٔ بونوبوهای مقیم بهره میگیرند.بونوبویی که در رتبه پایینتری قرار دارد با تولید سروصدا به دیگران میفهماند که در حال آمیزش جنسی با بونوبویی با رتبه بالاتر است.آمیزش جنسی در بونوبوها معمولاً برای کاهش استرس و رقابت، توسعه وابستگی، بیان روابط اجتماعی و تسلی قربانیان در پریشانی استفاده میشود.باور بر این است که رفتارهای همجنسخواهانه در نخستیها ریشه اجتماعی دارند و انسانها در این میان پتانسیل بالایی برای رفتارهای دوجنس خواهانه از گذشته خود حفظ کردهاند.
جانت مانن.[E ۸] استاد دانشگاه جورج تاون،[E ۹] این نظریه را مطرح کردهاست که همجنسگرایی در دلفینها مزیتی است که در اثر فرگشت به وجود آمده و حملات و تجاوزهای درونگونهای را به ویژه در نرها کاهش میدهد. مشاهده رفتارهای همجنسگرایانه در جانوران دلیلی مستحکم بود برای رد ادعای گناه در برابر طبیعت همچنین در پرونده لاورنس در برابر تگزاس با استدلال به وجود همجنسگرایی در جانوران در دادگاه عالی آمریکا قوانین ضد همجنسگرایانه ۱۴ ایالت آمریکا ملغی اعلام گردید.
بعضی پنگوئنهای نر تمایل به تشکیل جفت با نرهای دیگر و لانهسازی مشترک با آنها دارند. در این مواقع از یک سنگ به عنوان جایگزین تخم استفاده میشود. در سال ۲۰۰۴ پارک مرکزی جانوران[E ۱۰] واقع در ایالات متحده آمریکا، سنگ یادشده را با یک تخم بارور جایگزین کرد که زوج نر آن را به عنوان فرزند خود بزرگ کردند. باغ وحشهای آلمانی و ژاپنی نیز گزارشهایی دربارهٔ همجنسگرایی بین پنگوئنهایشان منتشر کردهاند. این پدیده همچنین در زیستگاه آبی کلی تارلتون[E ۱۱] در آوکلند نیوزیلند مشاهده شدهاست.
معاشقه و دخول کامل در روابط گاوهای نر، به ویژه گاومیش کوهاندار آمریکایی معمول است.روابط جنسی میان زوجهای همجنس در میان آهوها نیز بسیار رایج است.
همجنسگرایی در گوسفندان (که در ۶ تا ۱۰٪ قوچها دیده میشود) همراه با تفاوت در حجم بخشهای معینی از مغز و فعالیتهای شیمیایی است. مطالعاتی که توسط مجلهٔ درونریزشناسی انجام شد، نشان داد عوامل فیزیولوژیکی و زیست شناختی تأثیرگذارند.نتایج این بررسیها با بررسیهایی که لوی روی نمونههای انسانی انجام داد مشابهاست.
گوسفندان نر کوهی آمریکایی نیز از این نظر به دو دسته تقسیم میشوند: آنها که درگیر روابط همجنسگرایانه میشوند و گروه دیگر که اینگونه نیستند.
در میان کبوتران نیز همجنسگرایی نرها دیده میشود.کبوتربازان برای این جفت کبوتران از اصطلاح «جناق» استفاده میکنند.
یک چهارم جفتهای قوی سیاه همجنسگرا هستند (اکثراً مذکر) این جفتها با دزدیدن لانهها و تخمهای دیگر از آنها نگهداری کرده و از جوجه به دنیا آمده همانند جوجه خود مراقبت میکنند در برخی دیگر از موارد جفتهای نر همجنسگرا با یک قوی ماده رابطه برقرار کرده و پس از اینکه قوی ماده تخم گذاشت او را فراری میدهند.
علاوه بر موارد ذکر شده همجنسگرایی در جانورانی همچون مارمولک، سنجاقک، شیرها، و حتی حشراتی که در رختخواب زندگی میکنند دیده شدهاست.
در میان نوعی پرندگان دریایی نیز با نام علمی آلباتروس لایاسن[E ۱۲] همجنسگرایی دیده شدهاست و به گونهای است که یک سوم جفتهای این گونه جفت دو ماده هستند که نوعی انتخاب طبیعی لازم برای این گونهاست چرا که تعداد مادههای این گونه بسیار بیشتر از نرهایش است.
بررسی بر روی گونهای فنچ نشان دادهاست که زوجهای همجنس با روشهایی چون آواز خواندن برای هم و آراستن دیگری با منقار خود، پیوند میان خود را محکم میکنند. نتایج این پژوهش نشان میدهند که روابط در میان جانوران، حتی پرندگان، میتوانند بسیار پیچیدهتر از یک نر و ماده صرف که با هم جفت میشوند و زایش میکنند، باشند.
روانشناسی
روانشناسی از اولین شاخههای علمی بود که به بررسی گرایش جنسی به همجنس به عنوان پدیدهای مجزا پرداخت. سالیان درازی طی قرن بیستم و همچنین پیش از آن، روانشناسی رایج و استاندارد زمانه، همجنسگرایی را در قالب الگوهای آسیبشناسانه و به صورت یک بیماری روانی مشاهده میکرد. مطالعات علمی در مبحث همجنسگرایی به مرور زمان نشان داد که مستندات تجربی از دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال پشتیبانی نکرده و محسوب نمودن آن به عنوان یک بیماری پایهٔ علمی ندارد. از دههٔ ۱۹۷۰، اتفاقنظر دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری، و متخصصان روانشناسی در جهان، چنین است که همجنسگرایی یک شاخهٔ سالم از گرایشهای جنسی در انسان است و یک بیماری که نیازمند «اصلاح» یا «درمان» باشد نیست، هر چند عدهای از متخصصان برخلاف دستورالعملهای سازمانهای مرجع علمی، همچنان با آن مانند یک اختلال برخورد میکنند.
دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک بیماری برای اولین بار در اواخر قرن نوزدهم و توسط جنبش نوپای سکسشناسی در اروپا شکل گرفت. در سال ۱۸۸۶، سکسشناس معروف ریچارد فن کرافت-ابینگ در کتاب تعیینکنندهاش، آسیبشناسی جنسی، همجنسگرایی را در کنار ۲۰۰ مطالعهٔ موردی دیگر به عنوان انحرافات جنسی ذکر کرد. کرافت-ابینگ پیشنهاد داد که علت ایجاد همجنسگرایی یا «نقصی مادرزادی» است، یا «نقصی اکتسابی».از اواخر قرن نوزدهم و تا نیمهٔ قرن بیستم، الگوهای آسیب شناسانهای که همجنسگرایی را یک بیماری در نظر میگرفتند معیاری استاندارد بهشمار میآمدند.
دیدگاههای بعضی روانپزشکان قدیمی مانند زیگموند فروید و هاولاک الیس در خصوص همجنسگرایی با تحمل و مدارای بیشتری همراه بود. هرچند فروید و الیس معتقد بودند که همجنسگرایی طبیعی نیست، اما اعلام میکردند که برای بعضی اشخاص «اجتنابناپذیر» است. زیگموند فروید در راستای تلاش برای درک علتها و روند ایجاد همجنسگرایی، در ابتدا الگویی تعریف کرد که مطابق آن حالت ابتدایی شهوت جنسی در انسان دوجنسگرایی فرض میشد. به عبارت دیگر، طبق این نظریه تمام انسانها دوجنسگرا به دنیا میآمدند ولی در مسیر رشد اکثر انسانها، گرایش به جنس مخالف غلبه مییابد، زیرا نهی فرهنگی و تربیتی سبب میشود بسیاری از افراد همجنسگرایی را در خود سرکوب کنند و اگر این ممنوعیت وجود نداشت، انسانها رفتار جنسیای را انتخاب میکردند که برایشان ارضاکنندهتر باشد. فروید همچنین معتقد بود که درمان همجنسگرایی موفقیتآمیز نیست.
او روانکاوی و تلقین از طریق هیپنوتیزم را برای درمان همجنسگرایی پیشنهاد کرد و طی سالها تجربیات کاری مورد استفاده قرار داد، ولی هیچکدام از این دو موفقیتی در درمان همجنسگرایی نشان ندادند. او در نهایت دیدگاهی پذیراتر نسبت به همجنسگرایی پیدا کرد و به این نتیجه رسید که «همجنسگرایی نه مایهٔ شرم است، نه گناه است و نه انحراف. آن را نمیتوان یک بیماری دانست، بلکه شاخهای از عملکردهای جنسی معمول در انسان است.» با این حال میراث اولیهٔ او در حوزهٔ روانکاوی خصوصاً در ایالات متحده تا سالها بعد همچنان همجنسگرایی را امری منفی، غیرعادی، و ناشی از مشکلات خانوادگی و تربیتی به حساب آورد و سبب شد ننگ شمردن و بیماری دانستن آن در جامعه همچنان رواج داده شود.
مطالعات آلفرد کینزی در دههٔ ۴۰ میلادی قرن بیستم، نشان داد که همجنسگرایی بیش از چیزی که تصور میشد معمول بود و پیشنهاد میداد که این رفتارها عادی بوده و بخشی از گسترهٔ رفتارهای جنسی در انسان هستند.او مقیاس کینزی را ایجاد کرد که مقیاس سنجش دگرجنسگرایی-همجنسگرایی نیز نامیده میشود و گرایش جنسی فرد را در بازهای بین ۰ (کاملاً دگرجنسگرا) و ۶ (کاملاً همجنسگرا) اندازه میگیرد. در آن زمان تصور عام بر آن بود که مردم یا دگرجنسگرا یا همجنسگرا هستند و این دو مشخصه در دنیای جنسیت با هم ضدیت دارند، ولی کینزی و همکارانش اعلام کردند که قسمت بزرگی از جامعه بهطور کامل دگرجنسگرا یا همجنسگرا نیستند و اشخاص میتوانند رفتارها و واکنشهای روانی همجنسگرایانه و دگرجنسگرایانه را همراه با هم و بهطور مشترک تجربه کنند.
مطالعات و نوشتههای او دربارهٔ همجنسگرایی، تصور آن را به عنوان پدیدهای غیرطبیعی رد کرد و آغازگر تحولی اجتماعی و فرهنگی در دیدگاههای عموم نسبت به این مسئله بود
در گذشته تصور میشد همجنسگرایی در اثر عواملی روانی مانند محیط خانوادگی نامناسب، تربیت نادرست، تجربیات و ضربههای روحی، یا سوءاستفادهٔ جنسی در زمان کودکی ایجاد میشود. با این حال مطالعات فراوان طی چندین دههٔ اخیر نشان دادهاند که این تصورات هیچ گونه پشتوانهٔ علمی نداشته و برپایهٔ اطلاعات غلط و تبعیضآمیز شکل گرفته بودند.
انجمن روانشناسی آمریکا، انجمن روانپزشکی آمریکا، و انجمن ملی مددکاران اجتماعی آمریکا اعلام کردهاند.
در سال ۱۹۵۲ و زمانی که انجمن روانپزشکی آمریکا اولین نسخهٔ راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی را منتشر کرد، همجنسگرایی در آن به عنوان یک اختلال ذکر شد. با این حال این دستهبندی تقریباً بلافاصله به علت تحقیقهای انجام شده توسط انجمن ملی سلامت روانی مورد انتقاد قرار گرفت.
مطالعهٔ یاد شده و تحقیقات پس از آن قادر نبودند هیچ پایهٔ مستحکم علمی یا تجربی برای دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال یا امری غیرطبیعی مهیا سازند و نشان دادند آن نیز یک گرایش جنسی طبیعی و سالم است. در عین حال که تحقیقات انجام شده در این زمینه بیشتر شدند، متخصصان پزشکی، روانپزشکی، و علوم رفتاری و اجتماعی به این نتیجه رسیدند که تصور همجنسگرایی به عنوان یک اختلال روانی اشتباه بوده و طبقهبندی [پیشین] راهنمای تشخصی و آماری اختلالهای روانی بر پایهٔ پیشفرضهایی اثبات نشده انجام گرفته بود. پیشفرضهای رایج در خصوص هنجارهای اجتماعی در زمان قدیم، و جامعهٔ آماری یکطرفهای که از نمونههایی مانند اشخاص مراجعهکننده برای درمان یا اشخاص دستگیر شده توسط سیستم قضایی استفاده نموده بود، از علتهای ریشهای دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال در این راهنما بودند.
با توجه به مستندات علمی، انجمن روانپزشکی آمریکا همجنسگرایی را در سال ۱۹۷۳ از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی خارج کرد و اعلام نمود: «همجنسگرایی بهخودیخود هیچ ایرادی در قدرت تعقل، ثبات روانی، قابلیت اطمینان، یا تواناییهای اجتماعی و شغلی فرد ایجاد نمیکند.» پس از بررسی دقیق اطلاعات علمی، انجمن روانشناسی آمریکا نیز این موضع را در سال ۱۹۷۵ تأیید کرد و همهٔ متخصصان امور بهداشت روان را تشویق نمود که «لکهٔ ننگ بیمار روانی بودن را که مدتها با همجنسگرایی همراه بودهاست رفع کنند و در این راه پیشتاز باشند.» انجمن ملی مددکاران اجتماعی نیز سیاست مشابهی اتخاذ کردهاست.
بنابراین، متخصصان امور بهداشت روان و محققان مدتهای مدیدی است که تصدیق میکنند که همجنسگرا بودن ذاتاً هیچ مانعی در برابر ایجاد یک زندگی شاد، سالم، و مفید ایجاد نمیکند و بخش اعظم همجنسگرایان مرد و زن قادرند در تمامی عرصههای اجتماعی و روابط بین فردی به خوبی عمل کنند.
اینک تحقیقات و مستندات علمی فراوانی وجود دارد که نشان میدهد همجنسگرایی یا دوجنسگرایی با سازگاری اجتماعی یا سلامت روانی فرد منافاتی ندارد.سازمان بهداشت جهانی که در نسخهٔ ۹ مرجع بیماریهای خود، طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها مورخ سال ۱۹۷۷، همجنسگرایی را به عنوان یک اختلال روانی ذکر کرده بود، آن را از نسخهٔ ۱۰ مصوب ۱۷ می ۱۹۹۰ خارج ساخت و در یادداشتی در بند F66 اضافه کرد: «همجنسگرایی فی نفسه یک اختلال محسوس نمیشود.» دیگر سازمانهای بزرگ بهداشتی در جهان نیز به تدریج همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای خود خارج کردند. سازمانهای بهداشتی انگلستان از سال ۱۹۹۴، سازمانهای بهداشتی روسیه از سال ۱۹۹۹ و انجمن روانپزشکی چین از سال ۲۰۰۱ از جملهٔ این سازمانها هستند.
مشکلات روانی
احتمال بروز بعضی مشکلات روانی از قبیل افسردگی، اختلالهای اضطراب و خلقوخو، و سوءمصرف مواد مخدر در میان دگرباشان نسبت به دگرجنسگرایان بالاتر است.و علت آن نیز فشارهای اجتماعی، و تجربهٔ تبعیض و خشونتی است که همجنسگرایان تنها به دلیل گرایش جنسی خود با آن مواجه میشوند. همجنسگرا هراسی و ننگ دانستن همجنسگرایی در جامعه از مهمترین دلایل تبعیض و خشونت علیه همجنسگرایان است که منجر به بروز استرس و اضطراب اقلیت در آنها میگردد.وجود سیستمهای حمایتی کارآمد در جامعه به منظور پشتیبانی از اقلیتهای جنسی و همجنسگرایان میتواند آسیبهای روانی وارده به همجنسگرایان و احتمال اقدام به خودکشی در میان آنان را کاهش دهد.
احتمال اقدام به خودکشی در مردان و زنان همجنسگرا و دوجنسگرا در مقایسه با دگرجنسگرایان بیشتر است.با توجه به بالاتر بودن میزان اقدام به خودکشی میان زنان نسبت به مردان، این نسبت در میان همجنسگرایان نیز برقرار است و زنان همجنسگرا نسبت به مردان همجنسگرا بیشتر در معرض اقدام به خودکشی قرار دارند.نژاد و سن از عوامل تعیینکننده در افزایش میزان خطر برای اقدام به خودکشی در دگرباشان است. به عنوان مثال، احتمال اقدام به خودکشی در مردان همجنسگرا و دوجنسگرای سفیدپوست آمریکایی پس از رسیدن به ۲۵ سالگی نصف میشود. مقایسهٔ جوانان همجنسگرایی که اقدام به خودکشی میکنند با همجنسگرایانی که اقدام به خودکشی نکردهاند نشان میدهد گروه اول بیشتر در معرض برخوردهای نامناسب ضد همجنسگرایانه بودهاند، اکثراً از مهارتهای کنار آمدن با تبعیض، انزوا، و تنهایی برخوردار نبودهاند،و احتمال اینکه از سمت خانواده طرد شده باشند بیشتر بودهاست.
مشاوره و روان درمانی
بسیاری از افراد همجنسگرایی که به دنبال مشاوره هستند این کار را به دلایلی مشابه دلایل دگرجنسگرایان انجام میدهند. اضطراب، مشکل در روابط خصوصی، مشکل در کنار آمدن با شرایط کاری یا اجتماعی و غیره از جمله این دلایل است. گرایش جنسی این افراد ممکن است در روند درمان نقشی اصلی یا جانبی ایفا کند یا اصلاً فاقد هیچ اهمیتی باشد. دلیل مراجعهٔ یک فرد همجنسگرا برای مشاوره هر چه که باشد، احتمال فراوانی وجود دارد که خود مشاور نیز جهتگیریهای تبعیضآمیز و ضد همجنسگرایانه نسبت به بیمارش داشته باشد.
رواندرمانی با هدف «تغییر» همجنسگرایی
بعضی افراد با امیال و گرایش جنسی همجنسگرایانه ممکن است از داشتن این احساسات ناراضی باشند و بخواهند گرایش جنسی خود را تغییر دهند. در مواردی که گرایش جنسی واقعی فرد با خودانگاره و تصوری که وی از خود دارد در تضاد باشد و منجر به بروز استرس در فرد گردد، بهطوریکه مایل باشد گرایش جنسیاش را تغییر دهد، از اصطلاح گرایش جنسی آنمنناپذیر استفاده میشود. از مهمترین دلایلی که باعث میشود اشخاص همجنسگرا مایل به تغییر گرایش جنسی خود باشند، اعتقادات مذهبی آنان است که احساسات یا روابط همجنسگرایانه را مطرود و گناه تلقی میکند. بهطور کلی علت مراجعهٔ افراد همجنسگرا به رواندرمانگران برای تغییر گرایش جنسی خود معمولاً شامل این موارد میشود:
سردرگمی یا سؤال دربارهٔ امیال جنسی یا گرایش جنسی خود
اعتقادات مذهبی فرد که همجنسگرایی را گناه یا غیرقابل قبول میدانند
ترس، اضطراب، یا نگرانی از تبعات همجنسگرا بودن یا هویت همجنسگرایانه داشتن (خصوصاً اگر همجنسگرا بودن براساس مذهب فرد موردنظر یا در جامعهٔ محل زندگی او ممنوع و غیرقانونی باشد)
فشار خانواده بر فرد که از او توقع انجام رفتارهای دگرجنسگرایانه دارند و همچنین طردشدن اشخاص دگرباش از جامعه
بعضی درمانگران، گروهها، یا مؤسسات باور دارند قادر به کمک به همجنسگرایان برای غلبه بر امیال یا رفتارهای همجنسگرایانهٔ خود هستند. بسیاری از آنها پیروان ادیان ابراهیمی هستند و در مسلک آنان همجنسگرایی غیرطبیعی و گناه است و یک گرایش جنسی نامطلوب به حساب میآید. این نوع رواندرمانی در جهت حذف علایق همجنسگرایانه و توسط افرادی که همجنسگرایی را یک اختلال یا گناه تلقی میکنند (مانند جنبش همجنسگرایان سابق) استفاده میشود.
تبدیلدرمانی یا تلاش برای تغییر گرایش جنسی (SOCE) اصطلاحی کلی است که به انواع روشهای ابداع شده با هدف تغییر همجنسگرایی و تبدیل آن به تمایل به جنس مخالف اطلاق میشود. تا پیش از سال ۱۹۸۱، در ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی این روشها شامل لوبوتومی با یخشکن،اختهسازی شیمیایی با استفاده از هورموندرمانی، بیزاریدرمانی مانند وارد نمودن شوک الکتریکی به دستها یا آلت تناسلی و استفاده از داروهای تهوعآور به صورت همزمان با القای محرکهای جنسی همجنسخواهانه، و تجدید شرطیسازی خودارضایی میشد. روشهای جدیدتر SOCE که هنوز در بعضی بخشهای ایالات متحده مورد استفاده قرار میگیرند محدود به مشاوره، تصویرسازی ذهنی، آموزش مهارتهای اجتماعی، درمان روانکاوانه، و موعظههای روحی مانند «دعا و حمایت گروهی و فشار گروهی» میشود.
تمام سازمانهای بزرگ و صاحبنظر در زمینهٔ سلامت روانی، تبدیل درمانی با هدف تغییر همجنسگرایی را غیرمجاز و خطرناک دانسته و عملاً تمامی آنها بیانیههایی رسمی منتشر نمودهاند که در آن متخصصان و آحاد جامعه از درمانهایی که ادعای تغییر گرایش جنسی دارند، برحذر شدهاند. از جملهٔ این سازمانها میتوان به انجمن روانپزشکی آمریکا، انجمن روانشناسی آمریکا،انجمن مشاوران آمریکا، انجمن ملی مددکاران اجتماعی آمریکا، سازمان بهداشت سراسری قاره آمریکا (شاخهٔ آمریکای شمالی و جنوبی سازمان بهداشت جهانی)، کالج سلطنتی روانپزشکان، شورای رواندرمانی بریتانیا،و جامعهٔ روانشناسی استرالیا اشاره کرد. در بیانیهٔ رسمی سال ۲۰۱۳ انجمن روانپزشکی آمریکا آمدهاست:
انجمن روانپزشکی آمریکا به این تصور که همجنسگرایی باید تغییر یابد یا لازم است تغییر یابد اعتقادی ندارد. تلاش برای تغییر همجنسگرایی، فرد را در معرض خطر و آسیبهای قابلتوجهی قرار میدهد زیرا هیچکدام از انواع درمانهای مورد استفاده از نظر علمی تأیید نشدهاند و عزتنفس شخص نیز پس از شکستخوردن در تغییر گرایش جنسیاش از بین خواهد رفت. هیچ مدرک قابل استنادی نشان نداده است که هیچ نوعی از رواندرمانی توانسته باشد گرایش جنسی افراد را بهطور موثق و ایمن تغییر دهد. به علاوه، از دید سلامت روانی، گرایش جنسی نیازی به تغییر یافتن ندارد.
مراجع رواندرمانی و پزشکی معتقدند که هر درمانی که بر این فرض شکل گرفته باشد که همجنسگرایی یک بیماری روانی است و شخص باید گرایش جنسیاش را تغییر دهد غلط است و اصول بنیادی رواندرمانی بیان میکنند که مشاور نباید چه بهطور مستقیم و چه از طریق تأثیرگذاریهای غیرمستقیم ماهرانه، تعیینکنندهٔ هدف مشاوره باشد.بهعلاوه، بهطور کلی در چهار دههٔ اخیر، مبلغان تبدیلدرمانی و SOCE نتوانستهاند از طریق مطالعات علمی دقیق ادعاهای خود مبنی بر اثربخشی و بیخطر بودن تبدیلدرمانی را ثابت کنند.
رواندرمانی حمایتکننده از همجنسگرایان
رواندرمانی حمایتکننده نوعی از رواندرمانی برای مراجعهکنندگان همجنسگراست که آنها را به پذیرش گرایش جنسی خود تشویق میکند. تلاش برای تغییر همجنسگرایی به دگرجنسگرایی یا از بین بردن رفتارهای جنسی و علاقهٔ مراجعهکننده به اشخاص همجنس، برخلاف اصول رواندرمانی حمایتکننده از همجنسگرایان است. انجمن روانشناسی آمریکا و جامعه روانشناسی بریتانیا در مورد رواندرمانی حمایتکننده دستورالعملها و راهنماهایی برای درمانگران منتشر کردهاند.رواندرمانی حمایتکننده بر اساس واقعیات علمی زیر پایه نهاده شدهاست:
کشش جنسی و گرایش به همجنس، و آمیزش با همجنس فینفسه طبیعی بوده و شاخهای مثبت از جنسیت در انسان است. به عبارت دیگر این موارد نشانگر اختلالهای روانی یا رشدی نیست.
همجنسگرایی و دوجنسگرایی مدتها موجب ننگ و رسوایی دانسته میشدند، و تلقی این گرایش به عنوان یک لکهٔ ننگ نتایج منفی خود (مانند اضطراب اقلیت) را در طول زندگی فرد نشان خواهد داد.
کشش جنسی به همجنس و آمیزش با همجنس میتواند در افراد مختلف خود را به شکل گرایشهای جنسی و هویتهای جنسی متفاوت نشان دهد.
مردان و زنان همجنسگرا و دوجنسگرا میتوانند زندگیای رضایتمندانه داشته باشند و روابط و خانوادههایی پایدار و متعهدانه تشکیل دهند که از جنبههای اساسی با روابط دگرجنسگرایانه معادل باشد.
هیچ مطالعهٔ تجربی یا تحقیق علمی داوری همتا شدهای وجود ندارد که بتواند گرایش جنسی به همجنس را به مشکلات خانوادگی، تربیت نادرست والدین، یا ضربههای روحی ارتباط دهد.
در سالهای اخیر جنبش طرفداران همجنسگرایی نیز تا حد قابل ملاحظهای گسترش یافتهاست. ضرورت چنین مبارزاتی در کشورها و فرهنگهای مختلف متفاوت است. در حال حاضر هلند و بلژیک تمامی حقوق ازدواج را برای زوجهای همجنسگرا قائلند. در سال ۲۰۰۳ دادگاه کانادا در سه استان ازدواج افراد همجنسگرا را قانونی اعلام کرد. علاوه بر این در فرانسه، آلمان، فنلاند، سوئد، نروژ، دانمارک، ایسلند، و بعضی از ایالات آمریکا از جمله ورمونت، ماساچوست و نیویورک ازدواج همجنسگرایان قانونی است که حاصل آن برخورداری این زوجها از حمایت و مسئولیتهای ازدواجهای معمولی بودهاست.
رژه
رژهٔ همجنسگرایان جشنی است که توسط همجنسگرایان و مدافعان حقوق همجنسگرایان ترتیب داده میشود و هدف از آن این است که همجنسگرایان و دوجنسگرایان نباید از گرایش جنسی و جنسیت خود سر افکنده باشند بلکه باید به آن افتخار نیز بکنند. تاقبل از سال ۱۹۶۹ به افراد دگرباش به چشم منحرفین جامعه نگریسته میشد. همجنسگرایان مجبور بودند ماهیت خود را پنهان کنند. شهردار نیویورک در سال ۱۹۶۰ مشی سختگیرانهای را نسب به بارها و پاتوقهای همجنسگرایان در پیش گرفت و عملاً آنها را به سوی زیر زمینی شدن سوق داد. حملات پی در پی ای که نسبت به همجنسگرایان میشد به نقطهای غیرقابل تحمل نزدیک میشد بهطوریکه در سال ۱۹۶۹ و در پی حمله پلیس به یکی از بارها در یکی از محلههای نیویورک و دستگیری تمام افراد حاضر صدها نفر از همجنسگرایان ناحیه با پلیس درگیر شدند. از این واقعه به عنوان شورش استونوال[E ۱۳] یاد میگردد. پس از این واقعه همجنسگرایان احساس کردند که نیاز دارند خود را به جامعه نشان دهند بنابراین اولین رژه همجنسگرایان در سال ۱۹۷۰ در سالگرد شورش استونوال ترتیب داده شد.
قدیمیترین مستندات در رابطه با همجنسگرایی مربوط به یونان باستان است. سافو شاعری زن از جزایر لزبو متعلق به یونان باستان بوده که در اشعارش رابطههای عشقی را به دختران و زنان تعمیم داده و واژه لزبین نیز در اشاره به همجنسگرایان زن از همین مورد سرچشمه گرفتهاست.در یونان باستان روابط بین مردان و پسران جوان معمول بودهاست که به آن عشق افلاطونی گفته میشود اما این روابط به بوسیدن، نوازش کردن، دخول مقعدی، و قرار دادن آلت در میان باسن محدود بود. هادریان امپراتور روم باستان نیز دارای تمایلات همجنسخواهانه بوده؛ وی بر اساس روایات با سردار سپاهش آنتونیوس دارای روابطی نزدیک و عاطفی بودهاست.در دوران رنسانس نیز در ایتالیا میتوان تا نام ۵۰۰ نفر از افراد معروف این دوره را که درگیر روابط همجنس گرایانه بودند را مشاهده کرد. از جمله کسانی که گمان بر همجنسگراییش میرود، لئوناردو دا وینچی مهندس، ریاضیدان، و نقاش نامدار.
از اواسط قرن سیزدهم میلادی به این سو مجازات همجنسگرایی تقریباً در تمامی اروپا مرگ بودهاست.
در آفریقا
روابط همجنسخواهانه در آفریقا با اینکه توسط کاشفان و مستعمرات اروپایی نادیده گرفته میشد و صحبتی از آن به میان نمیآمد، وجود داشت و در اشکال مختلفی دیده میشد. اوان پریچارد[E ۱۴] مردمشناس انگلیسی گزارش کردهاست که مردان جنگجو در قبیله «زَنده» در شمال کنگو دارای معشوقهای مذکری که بین دوازده تا بیست سال سن داشتهاند، بودهاند که در کارهای خانه به اعضای خانه کمک میکردهاند یا برخی نیز در اعمالی جنسی همچون تفخیذ شرکت داشتهاند. هرچند که چنین رسمی در قرن بیستم و پس از تسلط اروپاییان بر کشورهای آفریقایی از بین رفته بود اما توسط پیران و بزرگان این قبیله که پریچارد با آنها گفتگو کرده بود نقل شد.
در آسیا
در ژاپن همجنسگرایی هرگز به عنوان یک گناه توسط دین و جامعه نگریسته نشدهاست. در سال ۱۸۷۳ قانونی وضع گشت که برپایه آن روابط همجنسخواهانه محدود میگشت؛ هرچند که این قانون هفت سال پس از تصویب آن لغو گشت. در طول تاریخ ژاپن تمامی شوگونها دارای یک معشوق مذکر بودهاند و این رسم یکی از ارکان سنت سامورایی بود. به همین منظور نیز برخی نگارههای محرک تاریخی ژاپنی به روابط همجنسخواهانه پرداختهاست. اگرچه برخی از این نگارهها در دوره غربیسازی ژاپن از بین رفت و بسیاری دیگر نیز در طول جنگ جهانی دوم در آتش سوختند، اما مجموعهای از این نگارهها که سالم باقیمانده بودند به موزهها منتقل شدند.
در چین نیز همجنسگرایی از ابتدای آغاز تاریخ آن کشور وجود داشتهاست.بر طبق اسناد تقریباً همه امپراتوران در سلسله هان دارای یک شریک جنسی مذکر بودهاند. همچنین در برخی کتب تاریخ توضیحاتی نیز در مورد زنان همجنسگرا وجود دارد. باور بر این است که همجنسگرایی در سلسلههای سونگ، مینگ و کینگ امری متداول محسوب میگشتهاست. همجنسگرایان چینی نسبت به همجنسگرایان اروپایی خود در دوران وسطی کمتر مورد شکنجه و آزار و اذیت واقع میشدند.
در ایران
شاه عباس و غلام بچه اثر رضا عباسی (مینیاتور موجود در موزه لوور). اروپاییانی که از ایران دوران شاه عباس دیدن کردهاند از تمایل شدید او به غلامبچههای دلربا و ساقیان صحبت نمودهاند.
قبل از اسلام
در دوران هخامنشیان و ساسانیان مجازات رابطه با همجنس، اعدام بودهاست.اما برخی پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که در ایران قبل از ظهور زرتشت اجتماعات همجنسگرایانه وجود داشتهاست. هرودت نیز شاهدبازی هخامنشیان را گزارش کردهاست؛ وجود روابط همجنسگرایانه مردانه در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز دیده شدهاست.
لواط یکی از گناهانی است که در دوره ساسانی تلقی میشدهاست. اصطلاحاتی چون kun-marzih, waran ī abārōn (شهوت غیرطبیعی)، marzišnīh ī abārōn (جماع گناه آلود) برای توصیف این عمل به کار رفتهاست. قوانین و مواردی که به آنها اشاره شده نشانگر این بوده که این عمل در جامعه رخ میداده است. کتاب مینوی خرد میگوید موجودات اهریمنی به شیوه زیر آفریده شدهاند: «و اهریمن بدکار دیوان و دروغان دیگر فرزندان اهریمنی را از عمل لواط با خود به وجود آوردند.» بنابراین نخستین نکته این است که لواط وسیلهای بود تا اهریمن بتواند موجودات اهریمنی دیگر و بیشتری به جهان بیاورد، و دوم آنکه اهریمن موجودی لواط کار پنداشته میشد. در کتاب وی دیوداد گفته میشود اگر مردان ناخواسته در لواط فاعل یا مفعول واقع شوند، مجازات آنها شلاق و اگر خواسته این کار را بکنند، مجازاتشان اعدام است. در کتاب هشتم دینکرد، فصل ۳۴ آن که دربارهٔ احکام علیه تجاوز به عنف و سایر موارد موجود در «هوسپارم نسک» اوستاست، میگوید چنین قوانینی دربارهٔ امیال غیراخلاقی و هرزه wiftag (لواط مفعول) و wiftīnag (لواط فاعل)، «شهوت ستمگرانه، کردار فاسد، و آوازه تبار و تنهای تباه و آلوده ایشان» وجود داشتهاست.
در کتاب ارداویرافنامه، که یکی از تخیلیترین کتاب باقیمانده پهلوی است، به مجازاتهای همجنس بازان و لواط کاران اشاره شدهاست. ویراز در سفر خود به دوزخ مردی را میبیند که کیفرش این بود که مارهایی به مخرج او وارد و از دهانش خارج میشوند. فرشتگان دربارهٔ علتش میگویند: «این روح مرد پستی است که در گیتی مرتکب لواط شدهاست.» در فصل دیگری دربارهٔ مجازات لواط با زنان سخن گفته شده که سبکتر بودهاست. لازم به گفتن نیست که حکم «سزاوار مرگ» (مرگ ارزان) بیدرنگ در مورد این گونه افراد اجرا میشد.
بعد از اسلام
در ایران پس از اسلام با همجنسگرایی و روابط همجنسگرایانه در مکانهای زیادی همچون دیرها، کاروانسراها، حمامها و پادگانهای نظامی برخوردی صورت نمیگرفته و مجاز بودهاست. رفتارهای همجنسگرایانه در دوران صفویان به رسمیت شناخته میشد چنانکه حتی در بین برخی شاهان صفوی و نیز بسیاری از امرای مملوکی چنین علاقهمندی مشاهده شدهاست. رابطهٔ آنان در حدی بود که یار همجنس آنان همیشه در کنارشان حضور داشته و اطرافیان او را به این امر میشناختند. این شاهان و امیران همزمان به اقامهٔ نماز جمعه و ادای واجبات دین اسلام و مسائل سیاسی میپرداختند. همچنین در این دوره اماکنی تحت عنوان امرد خانه برای فعالیت روسپیان مذکر وجود داشتهاست. رسمیت این اماکن به حدی بوده که دولت نه تنها مانع فعالیت آنها نمیشده بلکه از آنها مالیات هم دریافت میکردهاست. یکی از اماکن اسکان روسپیان مرد قهوهخانهها بودهاست. در این باره در سفرنامهٔ شاردان چنین آمده: «من در تبریز و ایروان قهوهخانههای بزرگی دیدم که پر از پسرانی بود که خویشتن را بهمانند زنان روسپی عرضه میداشتند و حتی شاه عباس دوم طفلی زیبا را به قهوهچی سپرد و پسر بر اثر تجاوزی که باو شد به قهوهچی حمله برد و او را زخمی کرد ولی شاه به جای تنبیه متجاوز قهوهچی، دستور داد شکم بچه را پاره کردند.»
در ادبیات فارسی
برخی شاعران ایرانی همچون سعدی و جامی دارای اشعاری با «مضامین همجنسخواهانه» میباشند.علاوه بر این در ادبیات ایران داستانهایی حول محور عشق دو همجنس به یکدیگر نیز وجود دارد. ناظر و منظور منظومهای عاشقانه است که توسط وحشی بافقی سروده شده که در آن پسر وزیر که ناظر نام دارد عاشق پسر پادشاه که منظور میباشد، میگردد.مهر و مشتری منظومهای عاشقانه دیگری به زبان فارسی و در قالب مثنوی نوشته محمد عصار تبریزی است که در سال ۷۷۸ هجری قمری در وزن خسرو و شیرین سروده شدهاست.
در کتب قبل از اسلام در ایران عشق مرد به مرد دیده نشدهاست، به همین دلیل در قرون نخستین تاریخ بعد از اسلام مثلاً در آثار دورهٔ سامانیان و پیش از آنان از قبیل رودکی و شهید بلخی و ابوشکور بلخی و شاهنامهٔ فردوسی مطلب صریحی در این خصوص نیست.اگرچه عدهای معتقدند که دقیقی به دست امردی کشته شدهباشد.
در ایران و بیشتر جهان اسلام بخصوص در مورد مردان، تا زمانی که مردان روابط جنسی با همسران و وظایف زناشویی خود را ایفا مینمودند جامعه اعتنایی در قبال سایر روابط جنسی آنها نداشت. این روابط به صورتهای مختلف مانند روابط با «امرد» (پسر جوان که خط سبیلش پرپشت نشده باشد)، «آدم داری» (نگه داشتن مردان جوانتر در خانه به عنوان مونس) از فرمهای اینگونه روابط با جنس موافق بود. در ادبیات دوران صفوی تا ایران قاجاری اواخر قرن نوزدهم میلادی هنگام صحبت از تمایلات افراد نسبت به جنس موافق است لحن نویسنده عاری از لحنی قضاوتآمیز بودهاست. مثلاً در رستم الحکما در مورد شاه تهماسب دوم مینویسد «یک صورت یوسفگونه را به هزاران زلیخا، لیلی و شیرین ترجیح میداد» یا فتحعلی خان صبا شاعر دربار قاجار، فتحعلی شاه را برای دوست داشتن زنان و مردان جوان ستودهاست یا عضد الدوله نه تنها زنان بسیار فتحعلی شاه، بلکه نظربازیهای گسترده او با مردان جوان زیبا را ثبت کردهاست. هرچند از اواخر قرن نوزدهم در نوشتههای نویسندگان چنین روابطی تقبیح میشد. افسانه نجمآبادی تأثیر فرهنگی اروپا بر جامعه ایران را در این چرخش رفتاری مؤثر میداند. بطور کلی در دوران قاجار با وجود منع شرعی روابط جنسی با همجنس و احکام مخالفی که توسط شاهان و روحانیت صادر میشد صور مختلف روابط جنسی با همجنس در زندگی روزمره اتفاق میافتاد.
همجنسگرایی در دوران پهلوی
در دوره رضا پهلوی، احمد کسروی و عدهای دیگر مانند ایرج میرزا با همجنسگرایی مخالفت کرده و نهضت مخالفت با همجنسگرایی را به راه انداختند.در دوران محمد رضا پهلوی، واپسین شاه ایران، طبقات بالای اجتماعی جامعه نسبت به مسئله همجنسگرایی از خود انعطاف نشان میدادند حتی بعضی از اخبار نیز ازدواج همجنسگرایان را پوشش خبری میدادند. در این دوران برخی از افراد پیشنهاد پیدایش جنبشهای مدنی همجنسگرایان را همانند جنبشهای غربی نیز دادند. علاوه بر این در برخی از کلوبهای شبانه دوران پهلوی رفتارهای همجنسخواهانه تحمل میگشت. هر چند در دوران پهلوی همجنسگرایی همچنان یک نوع تابو به حساب میآمد و هیچ مرکزی برای مشاوره به جوانانی که در مورد گرایش جنسی خود دچار سردرگمی شده بودند وجود نداشت.
ارنست پرون سوئیسی، یکی از نزدیکترین و صمیمیترین دوستان محمدرضا پهلوی که در در سوئیس با او آشنا شد و به مدت ۲۰ سال نزدیکترین دوست او بود، همجنسگرا بود. رضا شاه که تمایل داشت ولیعهد تربیت مردانه پیدا کند و شدیداً مراقب هر گونه رفتار زن صفتانه بود از بازگشت او به ایران به همراه یک همجنسگرا خشمگین شد. در بین معماران و طراحانی که به شهبانو در تزیین کاخ کمک میکردند بیژن صفاری و کیوان خسروانی علناً همجنسگرا بودند و با این وجود پای ثابت همراهان محبوب خانواده سلطنتی بودند که نشان دهنده میزان حساسیت شاه و شهبانو است.
همجنسگرایی بعد از انقلاب اسلامی
در سال ۲۰۱۰ برای نخستین بار در آلمان، گردهمایی زنان همجنسگرای ایرانی در شهر فرانکفورت با حضور ۱۷ تن از لزبینهای ایرانی مقیم اروپا و ایران برگزار شد. هدف از این نشست مقابله با هوموفوبیا و افزایش تعامل و همکاری بین همجنسگرایان ایرانی اعلام گشت.
تاریخ همجنسگرایی در قلمرو اسلامی
در اشعار دورهٔ جاهلیت و یکی دو قرن نخستین بعد از اسلام مدرکی دربارهٔ شاهدبازی نمیتوان یافت.همجنسگرایی در دوران طلایی اسلام معمول بود و به شکلی که افراد بزرگسال با پسران جوان به اعمال جنسی میپرداختند اما افراد بزرگسال بهطور معمول نقش فعال را برعهده میگرفتند. ابونواس شعرهای فراوانی در مدح پسران نوجوان دارد این دوره در قرن دوازدهم میلادی به اوج خود رسید.
در ایران پس از اسلام واژه «شاهدبازی» در ادبیات ایران بسیار خودنمایی میکند و آن را مترادف همجنسگرایی میدانند؛ این در حالی است که این واژه اشاره به رابطه با پسران نوجوان دارد.
وضعیت قانونی و حقوقی
ازدواج همجنسگرایان و حق سرپرستی فرزند
ازدواج همجنسگرایان ازدواجی است که به صورت رسمی یا اجتماعی بین دو فرد همجنس صورت میگیرد. ازدواج همجنسگرایان در جوامع مختلف از نظر حقوقی، حق مدنی و دینی مطرح میگردد.دانمارک اولین کشوری بود که ازدواج همجنسگرایان را تحت عنوان اتحاد مدنی و با حقوقی پایینتر نسبت به ازدواج قانونی نمود و هلند اولین کشوری بود که ازدواج همجنسگرایان را به صورت مذهبی و با حقوق برابر ازدواج دگرجنسگرایان قانونی کرد.اما با این حال بیشتر سازمانهای مذهبی (بسته به نظرات دینی خود) از دادن حق سرپرستی فرزند، استخدام و دیگر مزایا به زوجهای همجنسگرا خودداری میکنند. اکنون کشورهای آرژانتین، آفریقای جنوبی، آیسلند، اسپانیا، بلژیک، پرتغال، سوئد، کانادا و هلند ازدواج همجنسگرایان در تمام کشور قانونی است و در کشورهای آمریکا، برزیل و مکزیک در بخشهایی قانونی است. تحقیقات نشان دادهاست که ممنوع کردن ازدواج همجنسگرایان در قانون اساسی (این موضوع در بیست و نه ایالت آمریکا وجود داردبه افزایش نرخ ابتلا به ایدز به میزان ۴ مورد به ازای هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر میانجامد.همچنین به افزایش استرس میان همجنسگرایان (بهطور کلی دگرباشان جنسی) منجر میشود.در صورتی که با قانونی شدن ازدواج در ماساچوست میزان مراجعه همجنسگرایان به مراکز درمانی ۱۳ درصد کاهش داشتهاست.
بسیاری از کشورهایی که ازدواج همجنسگرایان را به نحوی همانند اتحاد مدنی یا ازدواج رسمی قانونی کردهاند به همجنسگرایان اجازه به سرپرستی گرفتن فرزند را هم میدهند. برپایه گزارشها در بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۰ شش تا چهارده میلیون فرزند تحت سرپرستی پدر گی یا مادر لزبین بودهاند و هشت تا ده میلیون فرزند نیز توسط سرپرستان همجنسگرا بزرگ شدهاند.سرپرستی فرزند توسط همجنسگرایان میتواند هزینهای بین صفر تا سی هزار دلار در پی داشته باشد.
شیوههای مختلفی برای اجازه به همجنسگرایان برای سرپرستی فرزند وجود دارد در برخی کشورها تنها فرد مجرد قادر به سرپرستی فرزند میباشد و در برخی دیگر تنها زوجهایی که ازدواج کردهاند چنین حقی دارند، در برخی دیگر در صورتی که یکی از زوجهای همجنسگرا پدر یا مادر واقعی فرزند باشد، میتواند سرپرستی او را به همراه شریک زندگی اش برعهده بگیرد. در اقدامی در جهت برابری حق سرپرستی فرزند ایالات متحده در نظر دارد نام پدر و مادر در گذرنامههای این کشور را با واژههای «والد ۱» و «والد ۲» جایگزین نماید.
اما این امر مخالفانی سرسخت نیز دارد. برای مثال، آخرین جامعه فرزند خواندگی کاتولیک بریتانیا اعلام کردهاست که اگر قانونی برای توانایی گرفتن فرزند توسط زوجهای همجنسگرا تصویب شود، یافتن خانه برای کودکان بی سرپرست را متوقف خواهد کرد.مؤسسه خیریه کاتولیک بوستن نیز کار خود در ارتباط با یافتن خانه برای کودکان بی سرپرست را به این دلیل که تصویب این قانون برخلاف مناسک دینی آنها میباشد، پایان دادهاست.
در کشورهای مختلف
وضعیت حقوقی همجنسگرایی در جهان همجنسگرایی مجاز اما قانون خاصی برای آن تدوین نشده قانونی ازدواج همجنسگرایان مجاز است گونههای دیگری از زندگی مشترک به رسمیت شناختن ازدواج همجنسگرایان در خارج محدودیت در آزادی بیان در زمینه همجنسگرایی غیرقانونی کیفر سبک کیفر سنگین حبس ابد مجازات مرگ.
آسیا
در اکثر کشورهای آسیایی همجنسگرایی غیرقانونی نیست هر چند که در بعضی کشورها همچون ایران و مالزی جرم به حساب میآید. با این حال این روند در حال تغییر است به عنوان مثال هندوستان در سال ۲۰۰۹ از روابط همجنسگرایانه رفع جرم کرد پیش از این سکس با همجنس در هند مخالف طبیعت شناخته میشد. علاوه بر هند، نپال نیز به عنوان کشوری پیشرو و نوظهور در عرصه حقوق همجنسگرایان در حال تهیه قانونی برای رسمیت بخشیدن به ازدواج همجنسگرایان و حقوق برابر برای آنها است.
خاورمیانه
در اکثر کشورهای اسلامی در خاورمیانه، با همجنسگرایان برخورد میشود. با این وجود، جامعه همجنسگرایان اسرائیل دارای آزادیهای وسیع اجتماعی در این کشور هستند، هرچند برخی گروههای مذهبی محافظهکار در اسرائیل با این آزادیها مخالفند.
در قوانین کنونی ایران، همجنسگرایی و لواط مترادف یکدیگر تعریف شدهاند و در صورت انجام عمل جنسی بین دو مرد، در حضور چهار شاهد عادل یا چهار مرتبه اقرار از سوی کسانی که لواط کردهاند به این عمل در دادگاه، بنا به احکام اسلامی که مبنای قانون مجازات در جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند حکم اعدام برای هر دو طرف اجرا میگردد.
در قوانین ایران، گرایش همجنسگرایانه زنان تحت عنوان «مساحقه»، عملی مجرمانه تعریف شدهاست. مادهٔ ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی، مساحقه را اینطور تعریف کردهاست: «مساحقه، همجنسبازی زنان است با اندام تناسلی». در موضوع مساحقه جرم به فعل دو زن بستگی دارد. به موجب مادهٔ ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی: «هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت، برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر میشوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبهٔ سوم به هر یک صد تازیانه زده میشود.» در صورت تکرار جرم، مرتکب را اعدام میکنند.
اروپا
اکثر کشورهای اروپایی در عین به رسمیت شناختن همجنسگرایی قوانین خاصی نیز برای آنها تدوین کرده یا در حال انجام آن هستند. به عنوان مثال پارلمان پرتغال لایحهای را در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۱۰ برای قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان تصویب کرده اما قبول کردن فرزند توسط این زوجها را رد کردهاست. این لایحه با حمایت حزب حاکم سوسیالیست و سایر احزاب چپ به تصویب رسید.علاوه بر این عضویت در اتحادیه اروپا نه تنها ملزم به نداشتن قوانین ضد همجنسگرایانهاست بلکه با توجه به پیمان آمستردام کشورهای خواهان عضویت باید دارای قوانین ضد تبعیضی علیه همجنسگرایان نیز باشند.
قاره آمریکا
کانادا
کانادا از سال ۱۹۶۹ از همجنسگرایی رفع جرم نمود و دومین کشور پس از هلند بود که ازدواج همجنسگرایان را قانونی نمود. این کشور ابتدا ازدواج همجنسگرایان را در استان انتاریو قانونی کرد و سپس در سال ۲۰۰۵ به صورت فدرال و رسمی در سراسر کشور ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت شناخت. علاوه بر این کانادا اجازه سرپرستی فرزند را به همجنس گرایان را میدهد و دارای قوانین ضد تبعیض علیه دگر باشان نیز است و هرگونه توهین به گرایش جنسی در این کشور جرم تلقی میگردد.
ایالات متحده آمریکا
در تمام ایالتهای آمریکا از روابط همجنسگرایانه رفع جرم شدهاست و دیوان عالی آمریکا در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۵ ازدواج همجنسگرایان را در سرتاسر ایالتهای آمریکا قانونی اعلام کرد.به این ترتیب ایالات متحده آمریکا هجدهمین کشوری است که ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت شناخته است. جورج بوش، رئیسجمهور پیشین آمریکا که دارای تعصبات مذهبی بود، خواستار ممنوعیت ازدواج همجنسگرایان در سراسر آمریکا بود و به این منظور لایحهای را برای ممنوعکردن ازدواج همجنسگرایان به مجلس سنا ارائه نمود، اما این لایحه توسط نمایندگان سنای آمریکا رد شد.
بر طبق تصویب قانون توسط مجلس سنای آرژانتین در این کشور همجنسگرایان اجازه ازدواج با یکدیگر و قبول کردن فرزند را دارند. کلیسای کاتولیک و گروهای مذهبی به این قانون معترض هستند.
آفریقا
آفریقای جنوبی تنها کشور در قاره آفریقا است که علاوه بر این که ازدواج همجنسگرایان در آن کشور قانونی است، ایشان حق به سرپرستی گرفتن فرزند را نیز دارند و قوانین ضد تبعیض، حامی و ضامن حقوق شهروندی آنها است.
در دسامبر ۲۰۱۳ میلادی، پارلمان اوگاندا همجنسگرایی را مصداق جرم و برای همجنسگرایان، مجازات «حبسابد» پیشبینی کرد. در این طرح، کسانی هم که اطلاعات خود از وجود چنین رابطهای را به مقامات گزارش نکنند، نیز به اقدام مجرمانه محکوم میشوند.
خدمت در ارتش
خدمت همجنسگرایان در ارتش آزاد است. منع خدمت همجنسگرایان در ارتش/غیرقانونی بودن همجنسگرایی اطلاعاتی در دست نیست.
ارتشهای کشورهای گوناگون در سراسر جهان نگاه متفاوتی به موضوع خدمت همجنسگرایان در ارتش دارند. بیشتر کشورهای غربی امروزه قانونی راکه موجب آن تنها افراد دگر جنس گرا میتوانند وارد ارتش شوند را برداشتهاند و به همجنسگرایان اجازه خدمت در ارتش را میدهند. برای مثال، از ۲۶ کشور عضو پیمان ناتو ۲۲ کشور به همجنسگرایان اجازه خدمت آزادانه را میدهند.
در آسیا کشورهایی همچون تایلند، اسراییل،ژاپن،و تایوان اجازه خدمت آزاد همجنسگرایانه را میدهند و کشورهایی همچون ترکیه و ایران همجنسگرایان را از خدمت ارتش منع میکنند. در ترکیه با آنکه همجنسگرایی از لحاظ قانونی جرم محسوب نمیگردد اما از لحاظ ارتش این کشور بیماری روانی محسوب میگردد.در ایران نیز همجنسگرایی جزو اختلالات جنسی و بیماریهای روانی به حساب میآید.
تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به همجنسگرایان اجازه خدمت در ارتش را میدهند اما در خود قاره اروپا معدود کشورهایی همانند صربستان نیز وجود دارد که از خدمت همجنسگرایان در ارتش جلوگیری میکنند.
آمریکا
در ایالات متحده آمریکا تا اواخر سال ۲۰۱۰ قانونی به نام نپرس، نگو وجود داشت که به موجب این قانون که در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون به تصویب رسید به همجنسگرایان به شرط آنکه که گرایش جنسی خود را آشکار نکنند اجازه ورود و خدمت در ارتش داده میشد. پس از سالها کشمکش سرانجام در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۱۰ میلادی، با رای مجلس سنای ایالات متحده آمریکا، قانون نپرس، نگو با رای موافق ۶۵ عضو سنا و به رغم مخالفت ۳۱ سناتور عضو حزب جمهوریخواه باطل شد و خدمت همجنسگرایان در آمریکا آزاد اعلام گشت.
اصطلاحهای دیگر
در ایران، که همجنسگرایی در آن مذموم است، گاهی در گویش خیابانی، از افراد همجنسگرا –زن یا مرد– با عنوان تحقیرآمیز «همجنسباز» یاد میشود، این واژه مانند واژههای مشابهی چون کفترباز، قمارباز، و … دارای باری منفی بوده، و برای القای این بار منفی علیه همجنسگرایان استفاده میشود.همچنین واژههای دیگری نیز در گفتار عوام برای اشاره به افراد همجنسگرا وجود دارد که معمولاً تحقیرآمیز و محکومکننده هستند؛ به عنوان مثال همجنسگرایان مرد در زبان فارسی با عناوین چون اِواخواهر، اُبنهای (شخص مفعول در عمل جنسی همجنسگرایان) و عناوین زنندهتر خوانده میشوند.البته چنین فحاشیهایی به تراجنسیتیها نیز اطلاق میشود.این واژهها برای نشان دادن فاعلیت یا مفعولیت در عمل جنسی با همجنس است و مترادف با همجنسگرا نیست. هر چند برخی افراد همجنسگرا از تصویری که برخی همجنسگرایان دیگر ارائه میدهند بدشان میآید. همچنین به افراد همجنسگرا لواطکار نیز گفته میشود.
همجنسگراهراسی
همجنسگراهراسی یا هوموفوبیا واژهای است که در برگیرنده نگرش و احساسات منفی نسبت به همجنسگرایان یا دو جنسگرایان یا در برخی موارد نسبت به دوجنسیها است. همجنسگرا هراسی میتواند در رفتارهایی همچون تبعیض یا خشونت نسبت به افراد غیر دگرجنسگرا بروز کند. خشونت نسبت به مردان همجنسگرا در مقایسه با خشونت نسبت به لزبینها موضوع تحقیقهای بیشتری بودهاست.تعصبهای ضد همجنسگرایی معمولاً در اشخاصی دیده میشود که در زندگی روزمرهٔ خود ارتباط شخصی با افراد همجنسگرا نداشتهاند. احتمال اینکه رواندرمانگران نیز جبههگیری ضد همجنسگرایانه نسبت به مراجعین خود داشته باشند بسیار بالاست.محققان تبعیض علیه همجنسگرایان و همجنسگراهراسی را با زنستیزی و مردسالاری در ارتباط میدانند. بهطور کلی اشخاص همجنسگراستیز دیدگاههای زنستیزانهٔ بیشتری دارند و زن را فرودستتر از مرد میشمارند.
کارگروه ملی همجنسگرایان مرد و زن در آمریکا در تحقیقی در سال ۱۹۸۴ نشان داد که ۹۴٪ از مردان و زنان همجنسگرای تحتپرسش در مقاطعی از زندگی خود قربانی خشونت شدهاند، و تقریباً نیمی از این افراد با خشونت جسمی مورد تهدید قرار گرفتهاند.استعلام دیگری در سال ۱۹۹۱ گزارش داد که بیش از ۹۰٪ همجنسگرایان مرد و زن هدف خشونت کلامی قرار میگیرند و این خشونت در مورد بیش از یکسوم آنها بهطور مستقیم به دلیل گرایش جنسی آنها رخ داده است.
قرار گرفتن در معرض این خشونتها بهطور مستقیم احتمال افسردگی، اضطراب، خشم، و علایم اختلال استرسی پس از ضایعه روانی را در همجنسگرایان افزایش میدهد و از دیگر پیامدهای آن، افزایش اقدام به خودکشی میان همجنسگرایان است. از مشهورترین خودکشیهای میان نوجوانان به خودکشی جیمی رودمایر و تیلور کلمنتی میتوان اشاره کرد.
همجنسگرا هراسی یکی از دلایل مهم جنایت ناشی از نفرت بر ضد همجنسگرایان است. در سال ۱۹۹۸ قتل متیو شپارد دانشجوی آمریکایی به دلیل همجنسگرا بودنش توجهات زیادی را در سطح جهانی به خود جلب کرد.یکی دیگر از قتلهایی که بر پایه گرایشها جنسی صورت میگرفت و توجه زیادی را به خود جلب کرد قتل هاروی میلک بود. هاروی میلک یک سیاستمدار همجنسگرای آمریکایی بود که در دهه هفتاد میلادی پس از چندین مرتبه شرکت در انتخابات انجمنی سر انجام به عضویت انجمن شهر سان فرانسیسکو انتخاب شد. او یک سال پیش از پایان کار خود توسط یکی از همکارانش به همراه شهردار سان فرانسیسکو به قتل رسید. در شب این قتلها بیش از ۳۰ هزار تن درحالیکه شمعهایی به دست داشتند در خیابانهای سن فرانسیسکو به یاد هاروی میلک به راهپیمایی و تظاهرات آرام پرداختند.
همجنسگرایان یکی از هدفهای هلوکاست در زمان آلمان نازی بودند.بین ۵٬۰۰۰ تا ۱۵٬۰۰۰ همجنسگرا به اردوگاههای مرگ آلمان نازی فرستاده شدند تا درمان شوند.در ۱۲ سپتامبر سال ۲۰۰۳ مجلس قانونگذاری آلمان تصویب کرد در یکی از معروفترین خیابانهای برلین به یاد همجنسگرایانی که در اردوگاههای کار اجباری جان خود را از دست داده بودند در نزدیکی بنای یادبود قربانیان هلوکاست یادمانی برایشان نصب گردد.
میزان پذیرش همجنسگرایان و برابری جنسیتی در جوامع اسلامی به طرز قابل ملاحظهای کمتر از جوامع غربی است اگرچه جامعه مسلمانان آلبانی مقداری لیبرالتر هستند. همچنین میزان پذیرش همجنسگرایان و برابری جنسیتی در جوامع غربی با گذشت زمان افزایش یافتهاست اما در جوامع مسلمان از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ تغییر قابل ملاحظهای نداشتهاست.
در ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۰ سازمان ملل رای به قطعنامهای ضد اعدام داد که در آن اعدام افراد بر پایه گرایش جنسی محکوم میشود هرچند که اشاره به همجنسگرایان در این قطعنامه در ابتدا به دلیل مخالفت کشورهای اسلامی همچون ایران و سومالی با واژه اعدام بر پایه هرگونه تبعیض جایگزین شد، اما پس از درخواست ایالات متحده مبنی بر بازگشت اشاره صریح به نام همجنسگرایان این قطعنامه بار دیگر به رای گذاشته شد و تصویب گشت.
در میان جامعه علمی نیز همجنسگراهراسی وجود داشتهاست. وولف گزارش میکند که در سالهای دهه ۱۹۸۰ در میان پژوهشگرانی که بر روی رفتارهای نخستیها بررسی میکردند تردید در چاپ مطالب مربوط به شواهد روابط همجنسخواهانه در جانوران وجود داشته چرا که از این ترس داشتهاند که همکارانشان از خود واکنشهای هوموفوبیک نشان دهند.
در فرهنگ عمومی
همجنسگرایی امروزه در عرصههای مختلفی همچون فیلمهای سینمایی، مباحث سیاسی، حقوق اجتماعی و غیره به عنوان یک سوژه مطرح است. علاوه بر این هماکنون همجنسگرایان زیادی در عرصههای مختلفی همچون سیاست، موسیقی، بازیگری و… مشغول به فعالیت هستند.
شخصیتها
همجنسگرایان زیادی در عرصه فرهنگ و سیاست هماکنون حضور دارند به عنوان مثال الن دیجنرس مجری مطرح و مشهور شبکه ان بی سی امریکاست او در سال ۱۹۹۷ اعلام کرد که یک لزبین است.همچنین ریکی مارتین در سال ۲۰۱۰ در سایت خود نوشت: «من افتخار میکنم که بگویم، یک همجنسگرای خوشبخت هستم.» در عرصه سیاست نیز میتوان به یوهانا سیگورداردوتیر نخست وزیر لزبین ایسلند اشاره کرد که اولین فرد دگرباش در دنیا محسوب میشود که با گرایش جنسی آشکارا به چنین پستی رسیدهاست.گیدو وستروله وزیر امور خارجه آلمان نیز یک همجنسگرا میباشد.
امروزه به افراد مشهوری که در اذهان عمومی مورد حمایت و دارای محبوبیت در میان همجنسگرایان، دوجنسگرایان و تغییر جنسیت دهندگان میباشند گی آیکون (به انگلیسی: gay icon؛ به معنی «نماد همجنسگرایی») اطلاق میگردد. این افراد عموماً از حقوق همجنسگرایان دفاع میکنند یا خود یکی از آنان هستند. لیدی گاگا خواننده معروف آمریکایی که خود یک دوجنسگرا است یکی از چهرههای بارز همجنسگرا میباشد.بریتنی اسپیرز خواننده مشهور نیز یکی دیگر از چهرههای بارزی است که خود یک دگرجنسگرا است.
سینما
فیلمهای سینمایی بسیاری با مضمون همجنسگرایی و همجنسگرایان تاکنون ساخته شدهاست. فیلمهایی همچون بوسهٔ زن عنکبوتی، کوهستان بروکبک، میلک،، بچهها حالشان خوب است ، مرا با نامت صدا کن و مهتاب که داستان هر شش فیلم پیرامون همجنسگرایان و همجنسگرایی است به ترتیب در سالهای ۱۹۸۶، ۲۰۰۶، ۲۰۰۹، ۲۰۱۱ ، ۲۰۱۸ و ۲۰۱۷ نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم شدند. مهتاب تنها فیلمی بود که برنده بهترین فیلم اسکار شد . مرا با نامت صدا کن برنده بهترین فیلمنامه ، میلک برنده بهترین بازیگر نقش اول مرد و کوهستان بروکبک برنده بهترین کارگردانی شد .
کوهستان بروکبک داستان زندگی دو گاوچران همجنسگرا است که در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی است که رابطه آنها به خاطر مشکلات و جامعه آن روز دچار فراز و نشیبهای زیادی است. در فیلم میلک که در واقع داستان واقعی هاروی میلک یک سیاستمدار و فعال حقوق همجنسگرایان است شان پن به خاطر بازی در نقش هاروی میلک برنده جایزه اسکار شد. فیلم بوسهٔ زن عنکبوتی داستان دو زندانی است که یکی از آنان همجنسگراست و دیگری مبارزی چپ است. مقدار زیادی از فیلم تقابل نگاه این دو را با هم نشان میدهد که هردو در نهایت از یک نظام دست راستی و دیکتاتوری درد میکشند. این فیلم برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین نقش اصلی شدهاست.
مرا با نامت صدا کن داستان رابطه عاشقانه ای است که میان یک پسر ۱۷ ساله و دانشجوی پدرش شکل میگیرد . داستان در دهه ۸۰ میلادی و در شمال ایتالیا اتفاق می افتد تیموتی شلمی بازیگر نقش الیو در این فیلم با ۲۲ سال سن به جوانترین نامزد بهترین نقش اول مرد در تاریخ جایزه اسکار تبدیل شد. دیگر فیلم با این موضوع رختشویی زیبای من محصول سال ۱۹۸۵ و با بازی سر دنیل دی – لوئیس ، میباشد که داستان رابطه عاشقانه یک مهاجر پاکستانی و یک فاشیست انگلیسی را بنمایش می کشد .
در میان برنامههای تلویزیونی سریالهایی مانند خانواده مدرن و گلی به این موضوعات میپردازند و شبکه تلویزیونی لوگو نیز برنامههایش در مورد اقلیتهای جنسی است.
همجنسگرایی و مذهب
سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام با همجنسگرایی مخالفت کردهاند. بعضی عقیده دارند که همجنسگرایی خود یک گناه است در حالی که عدهای دیگر تنها اعمال همجنسگرایانه را گناه میدانند. البته تعدادی از دینداران در این زمینه موافقت دارند، چنانکه برخی کلیساها عقد شرعی همجنسگرایان را جاری میکنند و برخی نیز، این عمل را مطرود میدانند. در حالت کلی اما بررسیها نشان میدهند که اکثر گروههای باورمندان به دین، دیدگاه منفی نسبت به همجنسگرایی دارند.
یهودیت
همجنسگرایی در طی تاریخ یهودیت به عنوان عُرفی از زندگی پذیرفته شده بود. با این وجود تا سده اخیر، در زبان عبری واژهای خاص برای «همجنسگرایی» وجود نداشت.
در آئین یهود، در مذهب ارتدکس رابطه جنسی بین دو همجنس غیرقابل قبول است. اما در سه مذهب دیگر یعنی اصلاحگرا، نوسازمان گرا و محافظهکار همجنسگرایی به عنوان یک شیوهٔ زندگی مورد قبول و اجازه ورود به مرحله خاخامی وجود دارد.
مسیحیت
بیشتر مکاتب مسیحی همجنسگرایان را طرد نمیکنند (همانطور که هیچ گناهکاری را طرد نمیکنند) اما اکثر آنها بر این نکته پافشاری میکنند که روابط همجنسخواهانه گناه است. هرچند که برخی دیگر همجنسگرایی را گناه نمیدانند. کلیساها در قرون وسطی مواضعی سرسختانه از خود در برابر همجنسگرایی نشان میدادند و مجازات همجنسگرایی مرگ بودهاست.
هم اکنون واتیکان و پاپ به همجنسگرایان و همجنسگرایی روی خوش نشان نمیدهند و آن را گناه میدانند.همچنین کلیسای ارتدکس نیز هرگونه رابطه بین دو همجنس را مردود میداند. با این وجود برخی کلیساها همچون کلیسای انگلیکان کانادا، کلیسای منونایت هلند و کلیسای سوئد و بسیاری دیگر از کلیساها در کشورهایی همچون نروژ و آلمان ازدواج همجنسگرایان را رسمی میدانند و آن را تقدیس میکنند.برخی از استادان الهیات پیشنهاد کردهاند کلیساهای کاتولیک نباید درهای خود را بر روی زوجهای همجنسگرا ببندد.
در سال ۲۰۱۱ و پس از قتل یکی از فعالان حقوق همجنسگرایان در اوگاندا اسقف اعظم کانتربری بیانیهای صادر کرد که در آن هشدار داده بود نباید از همجنسگرایان چهرهای اهریمنی نشان داد. او افزوده بود سخنانی که چهرهای شیطانی از همجنسگرایان نشان میدهد عواقب خطرناکی دارد. بیانیه او مورد حمایت اکثر رهبران مذهبی انگلیکان قرار گرفت. آنها در حمایت از چنین بیانیه گفته بودند: ما از این سخنان حمایت میکنیم چرا که هیچکس نباید به خاطر تعصبهای دیگران در ترس و وحشت زندگی کند.
اسلام
اصطلاح همجنسگرایی در واژهشناسی اسلامی وجود ندارد ولی نزدیکترین واژه به آن عبارت «لواط» است که اعمال جنسی میان دو مرد است که برگرفته از نام قومی است که در قرآن به عنوان قوم لوط آمدهاست.
قرآن در آیات مختلفی داستان لوط و قوم او را بیان میکند و برای عمل این قوم تعابیر مانند فحشا، اسراف، جرم، ظلم، خباثت، جهالت و فسق آوردهاست.
لواط از جانب محمد، پیامبر اسلام و تمامی امامان شیعه نهی شده و از عواقب اخروی آن به شدت یاد شدهاست.مجازاتهای دنیوی سنگینی نیز برای لواط و دیگر کنشهای همجنسخواهانه در نظر گرفته شدهاست. در فقه شیعه و قوانین ایران؛ لواط، که معمولاً دخول کامل مقعدی بین دو مرد تعریف میشود، کیفر اعدام دارد، تفخیذ و قراردادن آلت تناسلی بین دو کپل مجازات حدی ۱۰۰ ضربه تازیانه و در بار سوم یا چهارم اعدام، بوسیدن پسران از روی شهوت و خوابیدن عریان دو مرد یا دو زن در زیر پوشش مشترک، بدون وجود ضرورت، مجازات تعزیری دارد. مساحقه به معنی آلتمالی دو زن نیز مستحق مجازات حدی یکصد ضربه شلاق و در نوبت چهارم مستوجب اعدام است.
در مذهب شافعی فتاوایی از برخی فقها آمده که بر اساس آن لواط با غلام مملوک (عبد) حد ندارد و مخالفینشان نیز آن را به حلال بودن لواط تعبیر کردهاند.همچنین مشهور است مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی لواط را جایز دانسته، هرچند در المؤطای مالک چنین چیزی وجود ندارد و مالکیان نیز آن را قبول ندارند. مرتضی راوندی در کتاب تاریخ اجتماعی ایران در این مورد نوشتهاست: «شاهدبازی حرام است و همهٔ پیران و زاهدان کنند. وقتی فقهای اربعه با این اوضاع روبرو میشدند ناچار بودند فتوایی بدهند که نه سیخ بسوزد نه کباب. لذا برخی غلام غیرمملوک را منع و غلام مملوک را تجویز کردهاند.»
محسن کدیور، نواندیش دینی، همجنسگرایی را در اسلام رد میکند. اکبر گنجی همجنسگرایی را طبیعی دانسته و دیدگاه محسن کدیور را نقد کردهاست.عبدالکریم سروش، دیگر نواندیش دینی، میگوید «حقخواهی همجنسگرایان مسئلهٔ جدیدی است که او هنوز قادر نشده سخن قاطعی در باب آن بگوید.»
بهاییت
آیین بهایی رابطه جنسی میان مردان را رد میکند و هرگونه رابطه جنسی میان همجنس را تحریم کردهاست. مجازات لواط و زنا در بهاییت از پیش تعیین شده نیست و تعیین آن به بیت العدل سپرده شدهاست. بهاءالله در توضیح ممنوعیت روابط همجنسگرایانه گفتهاست: «هر قدر عشق و محبت بین دو همجنس شدید و خالص باشد، اگر به روابط جنسی منجر گردد نادرست و خطاست.»اخیراً بیت العدل در اعلامیهای جدید اعلام نموده: «هرگونه تعصب یا انزجار از همجنس گرایان مخالف و مغایر با روح آیین بهایی است. افزون بر این، بهاییان مأمورند که مدافع و حامی مظلومین باشند و از کسانی که حقوق اساسی شان نقض شده با تمام توان دفاع کنند…» همچنین در ادامه آورده شده: «بهاییان باید ناگزیر میان وجوهی از امور اجتماعی که با تعالیم بهایی همخوانی دارد و جنبههایی که با تعالیم بهایی سازگاری ندارد تمایز گذارند. در حالت نخست، بهاییان میتوانند فعالانه از آن امور اجتماعی حمایت کنند ولی در حالت دوم، نه حمایت میکنند و نه مخالفت.»
هندوئیسم
در حال حاضر همجنسگرایی در میان پیروان مذهب هندو بهطور کلی پذیرفته شدهاست با این حال از آن جا که متون این مذهب بهطور صریح و روشن در مورد همجنسگرایی جهتگیری نمیکند همجنسگرایی در میان هندوها دارای مخالفان و موافقانی هست. برای مثال مخالفان طبیعی خواندن همجنسگرایی بیان میکنند که عشق واقعی بین یک زن و یک مرد میتواند رخ دهد و از همین جهت رابطه جنسی تنها در میان یک زن و یک مرد قابل پذیرش است در حالی که موافقان ابراز میدارند در هیچیک از متون مذهب هندو ذکر نشده که عشق تنها میان دو جنس مخالف است و از آن جا که عشق و رابطه رمانتیک میان دو همجنس نیز میتواند رخ دهد، پس رابطه جنسی با همجنس نیز طبیعی است.
دین زرتشتی
اگرچه در گاتها که به زرتشت نسبت داده میشود اثری از منع همجنسگرایی نیست در بخش وندیداد به صراحت همجنسگرایی منع شدهاست. وندیداد به زرتشت منسوب نیست و نگارش آن به مغهای زمان اشکانیان نسبت داده میشود. در دید زرتشتی، جهان صحنه نبرد خیر و شر است و از آنجا که یکی از وظایف پیروان خیر تولید حیات جدید به شیوه اهورامزدا و امرتات، زمین، است، نازایی همجنسگرایی، به تصریح متون زرتشتی به روشنی آن را در سوی شر قرار میدهد. بنا بر افسانه تأسیس سرزمینهای ایران در وندیداد، آمیزش جنسی بین مردان از سوی روح شر برای آزار رساندن به نهمین خلقت اهورامزدا، سرزمین هیرکانی، ایجاد شدهاست. عمل آمیزش جنسی مردان در اوستا به عنوان عملی گناهکارانه و مستوجب مجازات شناخته شدهاست. تمایزی بین انجام این عمل با رضایت طرفین و بی رضایت وجود دارد. اگر خلاف میلش مجبور به این کار شده باشد مجازات اش «هشتصد ضربه با شلاق اسب، و هشت فلک» است، که برابر مجازات مثلاً کشتن یک سگ است؛ ولی اگر این کار را رضایتمندانه انجام داده باشد گناه او جبران ناشدنی ست. علاوه بر این، هر دو شریک فعال و مفعول دیو شمرده شده متعلق به خلقت شر هستند و پس از مرگ دیو میمانند. ً دینکرد، به ما میگوید که ارواح مشارکت کنندگان فعال و مفعول این آمیزش به دلیل نزدیکی به دیوان خود ظاهری چون دیو دارند.
پذیرش همجنسگرایی از سوی برخی دینداران
اتوبوسی از مسلمانان همجنسگرا در رژه همجنسگرایان لندن. روی آن نوشته شدهاست: «بعضی از مسلمانان همجنسگرا هستند. با آن کنار بیایید.»
در مسیحیت، برخی کلیساها همچون کلیسای انگلیکان کانادا، کلیسای منونایت هلند و کلیسای سوئد و بسیاری دیگر از کلیساها در کشورهایی همچون نروژ و آلمان ازدواج همجنسگرایان را رسمی میدانند و آن را تقدیس میکنند. برخی از استادان الهیات پیشنهاد کردهاند کلیساهای کاتولیک نباید درهای خود را بر روی زوجهای همجنسگرا ببندد.و برخی همجنسگرایی را گناه نمیدانند.در گرایشهایی از یهودیت، یعنی نوسازمان گرا و محافظهکار همجنسگرایی به عنوان یک شیوهٔ زندگی مورد قبول است و اجازه ورود به مرحله خاخامی وجود دارد.
بهطور کلی دیدگاه مسلمانان در مورد همجنسگرایی به دو دسته تقسیم میشود؛ گروهی که همجنسگرایی را عملی گناه و انحرافی جنسی و قابل تغییر میدانند و گروهی که همجنسگرایی را به عنوان یک گرایش طبیعی جنسی به رسمیت میشناسند.با تمام سرسختیهایی که در مقابل همجنسگرایی در میان علمای اسلام وجود دارد، تعداد بسیار کمی از امامان مساجد نه تنها اسلام را مخالف همجنسگرایی نمیدانند بلکه ازدواج دو زوج همجنس را به صورت دینی یعنی نکاح به اجرا درمیآورند.
به گفتهٔ آرش نراقی استاد فلسفه دین، برای بررسی دیدگاه اسلام دربارهٔ همجنسگرایی بایستی به تمایز همجنسگرایی و لواط توجه کرد. همجنسگرایی نوعی روش زندگی جدید است که در آن شخص از انکار و سرکوب گرایش جنسی خود دست برداشته و آن را در شیوهٔ زندگی خود رعایت میکند، چنین مفهومی مطلقاً برای پیشینیان شناخته شده نبودهاست. در حالی که لواط در فرهنگ دینی، ادبی و حقوقی به یک عمل جنسی اشاره دارد که عمدتاً بین یک مرد بالغ و یک نوجوان واقع میشود؛ و در قرآن آنچه به صراحت نهی شده «عمل زشت» قوم لوط است که نوعی تجاوز به عنف بوده که بیشتر قربانیان آن کودکان و نوجوانان بودهاند.
بیماریها
نسبت به آمیزش جنسی بین زن و مرد، بیماریهای ایدز، سوزاک، سفلیس و زگیل مقعدی در آمیزش کنندگان مرد با مرد فراوانی بیشتری دارند، طبق مطالعات سال ۱۹۸۰ در یک مرکز درمانی بیماریهای جنسی در شهر دنور ایالات متحده آمریکا اورتریت غیر گنوگوکی، هرپس تناسلی، شپشک عانه و جرب فراوانی کمتری داشتند. فراوانی سوزاک حلقی هم در بین همجنسگرایان مرد دو الی دو و نیم برابر زنان دگرجنسگرا و چهار الی هفت برابر مردان دگرجنسگرا است.مردان همجنسگرا در معرض ابتلای بیشتری از سیتومگالوویروس میباشند.در صورتی که سکس گروهی صورت گیرد خطر هپاتیت ای و شیگلوز در آمیزش جنسی آلت به دهانی مرد با مرد دیده میشود شیگلوز در همجنسگرایان مرد به صورت نامتناسبی فراوان دیده میشود که به آمیزش زبان مقعدی منسوب شدهاست.مردانی که با مردان آمیزش جنسی انجام میدهند، ۱۷ برابر بیش از مردان دگرجنسگرا در معرض سرطان مقعد هستند. البته شایان ذکر است دلیل این امر ویروس HPV یا همان ویروس پاپیلومای انسانی میباشد و ارتباطی با دخول و آمیزش مقعدی ندارد و در صورت ابتلای یکی از طرفین به این ویروس، میتواند از طریق ارتباط پوستی منتقل شده و سبب ایجاد انواع سرطان شود.
برآورد نسبی بروز عفونت جدید HIV در آمریکا بر حسب دستهبندی، ۲۰۱۴ بین مردان همجنسگرا و دوجنسگرا (70%) بین دگرجنسگرایان (23%) بین افرادی که داروی مخدر تزریق میکنند (7%)
به گزارش آژانس حفاظت از بهداشت بریتانیا (HPA) بیماری ایدز از سال ۲۰۰۷ در مردان همجنسگرا نسبت به مردان دگرجنسگرا به شدت رو به افزایش است و نزدیک به نیمی از ۶ هزار ۲۸۰ نفری که در سال ۲۰۱۲ در آنان ابتلا به اچآیوی تشخیص داده شد، مردان همجنسگرا بودند و طبق آمارها از هر ۲۰ مرد همجنسگرا، یک نفر اچآیوی مثبت است.
هپاتیت سی در مردان آمیزشکنندهٔ مقعدی با مردی که مبتلا به ویروس ایدز هستند، سریعتر از گروههای دیگر منتقل میشود.در مناطق پیشرفته، که همهگیری هپاتیت ای در سطح پایین است، قرار گرفتن در گروه مردان همجنسگرا ریسک فاکتور بالای بیماری در نظر گرفته میشود و این افراد باید علیه هپاتیت ای واکسینه شوند.مردان همجنسگرا جزو گروههای با خطر بالا در زمینه انتقال ویروس هپاتیت بی هستند.
علاوه بر بیماریهای آمیزشی دیگر، ایدز یکی از بیماریهایی است که همجنسگرایان مرد با آن رو به رو هستند و پلیگامی در روابط همجنسگرایانهٔ مرد به مراتب خطرناکتر از پلیگامی در روابط دگرجنسگرایانه است. بررسیهای دفتر ایدز سازمان ملل متحد نشان میدهند که شیوع ایدز در میان مردانی که با همجنسان خود رابطهٔ جنسی دارند، ۲۰ برابر شیوع آن در جامعهاست.خطر انتقال ویروس اچآیوی در مردان همجنسگرا دو برابر مردان دگرجنسگراست بهطوریکه در اولین رابطه با فرد آلوده، احتمال ابتلا در حدود ۰٫۲ درصد میباشد. هرچند که استفاده از کاندوم سالم و عدم ورود ترشحات مایع منی به داخل بدن میتواند مانع از ابتلا به ایدز شود و این خطر را تقریباً به صفر میرساند. البته باید به خاطر داشت خطر ابتلا به ایدز به هنگام آمیزش با فرد آلوده همواره وجود دارد.البته باید خاطر نشان کرد انتقال بیماری ایدز ارتباطی به نفس همجنسگرایی ندارد و این ویروس فارغ از گرایش جنسی به علت ارتباط جنسی منتقل میگردد.
کاندوم مطمئنترین راه برای پیشگری از ایدز و بیماریهای مقاربتی
بهطور کلی به همجنسگرایان توصیه میشود همواره سکس امن (همراه با کاندوم) داشته باشند. هرچند در صورتی که طرفین هیچیک به بیماریهای مقاربتی و اچآیوی مبتلا نباشند و رابطه مونوگومی (تک همسری) با یکدیگر داشته باشند و از رابطه جنسی با افراد گوناگون خودداری نمایند میتوانند به استفاده از کاندوم خاتمه دهند.
در بعضی کشورها همچون ایالات متحده، به دلیل آنکه مردانی که با همجنسان خود رابطه جنسی برقرار میکنند جزو گروههای پرخطر از دیدگاه امکان آلوده بودن به بیماری ایدز قرار دارند، از اهدای خون توسط آنان جلوگیری میشود.
عاملهای خطرزای سرطان پستان در همجنسگرایان زن، شامل چاقی، مصرف الکل، سیگار، و نداشتن فرزند متولد شده،بالاترین فراوانی در بین تمام گروههای زنان است.بنا به تصریح مرکز پیشگیری و کنترل بیماریهای دولت ایالات متحده آمریکا (CDC)، نسبت به جمعیت عادی، همجنسگرایان و تراجنسیها، همگی درصد بالاتری از مصرف الکل و مواد مخدر دارند و سختتر هم ترک میکنند.