به گزارش میگنا کشور ایران در سال های اخیر پیشرفت شگرفی در پیش برد دانش اعتیاد داشته است. با این وجود مقوله کانابیس ها و از آن جمله کانابیس های غنی شده (مثل گل) بخش کوچکی از ادبیات پژوهشی را در کشورمان به خود اختصاص داده اند.
در پاسخ به شکاف پژوهشی مطرح شده، مقاله دکتر بیژن پیرنیا پژوهشگر اعتیاد در مرکز تحقیقات علوم رفتاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و عضو بنیاد ملی نخبگان با عنوان " ملاحظات پژوهشی: مصرف کانابیس و نقش کمی سازی متابولیت ثانویه آن در بررسی اثرات بیوسایکوسوشال" در حیطه یک متدولوژی پیش رو در کمی سازی میزان تی اچ سی ادرار در مصرف کنندگان کانابیس (گل، ماری جوانا، حشیش، بوتان حش اویل) در مجله آسیایی روان پزشکی (ایمپکت فکتور: 13.89، Q1) به چاپ رسید.
این مقاله که با همکاری آقایان دکتر علی سلیمانی، دکتر علی فرهودیان و پرفسور علی رضا ظهیرالدین نگارش شده است، بخشی از روش شناسی رساله دکتری آقای بیژن پیرنیا می باشد که در راستای تعریف استانداردهای بین المللی در پژوهش های انسانی ارائه شده است. این مبحث از دو جنبه عام و تخصصی قابل بررسی می باشد.
در نگاهی ساده، سال هاست که مصرف کنندگان کانابیس صرفا به واسطه تعداد سیگار مصرفی مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرند، این در حالی است که این روش، محدودیت های بسیاری به همراه دارد. از آن جایی که فروشندگان مواد (ساقی ها)، موادی با غنا و قدرت اثرگذاری متفاوت را به بازار عرضه می کنند، مقایسه تعداد سیگار مصرفی در دو شخص با ساقی متفاوت در عمل قیاسی نادرست است. از سوی دیگر کانابیس با روش های متفاوت غنی می گردد که تفاوت در روش غنی سازی، تفاوت معنادار در اثرگذاری ماده را به همراه دارد. میزان حبس کردن دود سیگار در ریه و مجاری تنفسی (تیتریشن) نیز فاکتوری کلیدی در اثرگذاری آن است که به واسطه پرسشنامه قابل ارزیابی نمی باشد و می تواند منشاء سوگیری در یافته های پژوهشی باشد.
جامعه علمی اعتیاد نیازمند دستیابی به روش های دقیق در بررسی اثر کانابیس بر کارکردهای مغزی، شناختی و رفتاری می باشد تا بتواند به واسطه ارزیابی دقیق جنبه های زیستی روانی اجتماعی مصرف کانابیس، طرح های درمانی در حیطه درمان وابستگی به این خانواده از مواد را سمت و سو بخشد. در ادامه به بررسی مولفه های مذکور و نقش کلیدی کمی سازی متابولیت ثانویه ادراری کانابیس می پردازیم.
دلتا 9 تتراهیدروکانابینول به عنوان ترکیب دارویی فعال اولیه مسئول افزایش آسیب ناشی از کانابیس است. با این وجود مطالعهای که ارتباط میزان دقیق و استاندارد شده غلظت متابولیت ثانویه دلتا 9 تتراهیدروکانابینول در ادرار را که تیاچسی کربوکسیلیک اسید THC-COOH می باشد به عنوان ترکیبات دارویی فعال اولیه با عملکردهای شناختی و هورمونی مورد توجه قرار دهد انجام نشده است. فقدان چنین استانداردهای کمی مانع از مقایسه و نتیجهگیری جامع از یافتههای پژوهشی پیشین شده است به گونهای که سردرگمی در استنتاج از نتایج پیشین را به همراه داشته است. چندین ضرورت در کمی سازی میزان دقیق مصرف در افراد مصرفکننده کانابیس وجود دارد.
تا به امروز تفاوت نتایج ارزیابی متابولیتهای چندگانه تی اچ سی در خون، پلاسما، ادرار، اورال فلوید و مو به خوبی روشن نیست و ارائه یک روش استاندارد میتواند راهنمای پژوهشگران باشد.
مسئله دیگر مسیرهای مختلف تجویز کانابیس است. مطالعات در مورد تفاوت مسیرهای تجویز در مسیر نویی قرار دارد. اثرات روانشناختی مصرف از طریق این هالیشن، تجویز اورال، اوروموکوزال، ساب لینگوآل، تاپیکال ادمینیستریشن و رکتال ادمینیستریشن با توجه به فقدان یک استاندارد طلایی قابل مقایسه نیستند.
در نهایت، امروزه ارزیابی نرخ مصرف صرفا از طریق سنجش دفعات مصرف (بدون در نظر گرفتن تنوع و تفاوت در پتنسی کانابیس) و از طریق پرسشنامه و خود گزارشدهی صورت میگیرد که از دقت کافی برخوردار نمیباشد و مستعد اثر تیتراسیون دوز (به استثناء محصولات خوراکی) و تفاوت در عمق و مدت زمان استنشاق است که میتواند به سوگیری در نتایج منجر گردد.
پیشنهاد میشود نمونههای ادراری از طریق روشهای گاز کروماتوگرافی مس اسپکتومتری (جیسیمس)، کروماتوگرافی مایع با طیف سنج جرمی مکرر (السی-اماساماس) و یا ایمنوتوربیدومتری کمیسازی شوند. با توجه به نقش کراتینین در تفسیر دادهها، توصیه میشود میزان کربوکسیلیک اسید بر اساس نسبت اصلاحشده THC-COOH به کراتینین (CN-THC-COOH) مورد بررسی قرار گیرد و شرکتکنندگان به گروههای 50-0 (مصرف تنفنی)، 150-51 (مصرف متوسط) و 150> نانوگرم بر میلیگرم (مصرف سنگین) تقسیم شوند و متابولیت ثانویه تیاچسی در کنار سایر شاخصهای بیوسایکوسوشال در قالب مدلهای نظری و بالینی از طریق مدلیابی معادلات ساختاری مورد اعتبارسنجی قرار گیرند. همچنین شایسته است که ارتباط سایر بیومارکرها مثل کرتیزول و اینترلوکین با میزان تیاچسی کربوکسیلیک اسید مورد توجه قرار گیرد. در این میان ریت متابولیسم پایه (بیامآر) و شاخص توده بدنی (بیامآی) به عنوان متغیرهای تعدیل کننده کنترل شوند. بررسی ارتباط نوسانات هورمونی روزانه با میزان تیاچسی کربوکسیلیک اسید میتواند گشاینده افقهای امیدبخشی در حیطه دانش اعتیاد باشد و در خدمت برنامههای درمانی کانابیس قرار گیرد.
مقاله منتشر شده را اینجا میبینید