درک فرهنگ بهعنوان امری تعاملی و رقابتی و تکاملی و تأثیرات تکمیلی ماکروسیستم و میکروسیستم میتواند توضیح بدهد که اکولوژیهای اجتماعی چه گونه بهشیوههایی شکل میگیرد که ازفرایندهای تابآوری حمایت کرده و یا مانع از آن میشود.
بههرحال، برای چنین برداشتی محدودیتهایی وجود دارد. از دیدگاه اکولوژیک اجتماعی،تابآوری فرایند سازگاری با سختیهایی است که شامل مشارکتهای سرنوشتساز از سوی جوانان و دنیای فرهنگی آنها است.
تعریف و تعبیر فرهنگ موروثی بهعنوان تأثیر متنی خردو کلان بهطور تلویحی میگوید که جوانان و دیگران، دریافتکنندگان منفعل فرهنگیاند. چنین دیدگاهی، اهمیت هدفمندی انسانی را در توسعه و تابآوری دستکم میگیرد.
احتمال دارد که جوانان سازگار و شبکههای مرتبط آنها، بدون فکر روی رسوم و سنتهای فرهنگی تلویحی ناشی از تعاملات خود با اکولوژی،بهطور مشترک عمل نکنند
بههمینشکل، توضیح فرهنگ جهانی بهعنوان الگویی که ریشه در سطح کلان دارد، نشان میدهد که تعاملات سطح مجاورت روی واکنشهای نامتجانس و ناهمگون بهرسوم سطح کلان، حساب نمیکند برای مثال، جوامع سنتی آفریقایی بچهها را طوری تربیت میکنند که بهطور عمیقی معنوی بوده و به آداب و رسوم اجداد خود پایبند باشند.
بهنظر میرسد که آداب و رسوم اجدادی از فرایندهای تابآوری حمایت میکند علیرغم آنکه عقاید و رسوم آبا و اجدادی، خود الگویی برای زندگی سالم تلقی میشوند،؛اما برخی از آفریقاییهای سیاهپوست این مسیر را مسیری برای تابآوری نمیدانند. آنها در جواب، هدفمندی خود را تقویت کرده و نشان میدهند که درمورد میراث فرهنگی خود دست به انتخاب و تدوین و بازسازی میزنند.
همانطورکه درمطالعه و بررسی نوریس و همکارانش درمورد فرهنگ آفریقای جنوبی مشخص شد، توصیف فرهنگ بهعنوان فرهنگ ملی، چالشبرانگیزاست. این امر بهدلیل آن است که بیشتر ملتها از گروههای چندگانه یا خردهفرهنگهایی که حول محور تعابیر مشترک تشکیل دنیاهایی را دادهاند، ممکن است با فرهنگ کلان منطبق باشند یا نباشند علاوه بر مسئلهی نژاد (همانگونه که در بررسی و مطالعهی آفریقای جنوبی توسط نوریس و دیگران انجام گرفته است)، این موارد شامل گروههای حرفهای، جنسی، طبقهی اجتماعی، وابستگیهای قوم و قبیلهای و موارد دیگری هم میشود.ملل مدرن بهطور روزافزونی چندفرهنگی میشوند و روزبهروز تعداد مهاجران بیشتری را میپذیرند
باتوجه به فضای اجتماعی، سیاسی و تاریخی، این خردهفرهنگها میتوانند حاشیهنشین و کلیشهای باشند و آداب و رسوم فرهنگی آنها در توضیح فرایندهای تابآوری مورد غفلت یا بیاحترامی قرار بگیرند توضیح فرهنگ بهعنوان یک سیستم اعتقادی و ارزشی،برای یک گروه مشترک فرهنگی (در سطح خرد یا کلان)، خطرناک است؛ چراکه ممکن است تعبیری مستبدانه و یا سختگیرانه از ارزشها و عقاید بهدست بدهد.
ارزشهای مهم و متناقض، مثل وابستگی یا استقلال، در یک پیوستار همزیستی داشته و بهصورت متفاوتی اولویتبندی میشوند.برای مثال، در جوامع فردگرای سنتی به کودکان میآموزند که باهم سهیم شوند؛ درحالیکه در گروههای جمعی، کمتر روی سهیمشدن تأکید شده و این مسئله، نادیده گرفته میشود.
علاوه بر ارزشهای موردقبول بهلحاظ فرهنگی احساس تعهد به جمع، ضرورتاً باعث انسجام فرایندهای تابآوری نمیشوند؛ برای مثال، احساس وظیفه در قبال خانواده، به چند دلیل بافرایندهای تابآوری ارتباط دارند
برای مثال، بررسی فرگسون و دیگران از جهتگیری فرهنگی نوجوانان در مناطق روستایی و محروم نشاندهندهی حس قوی تعهدات جوانان به مدیریت خانهی پدری خود بدون هیچ توقعی برای گرفتن دستمزد بود. حس قوی وظیفهشناسی و تعهد باعث میشد که جوانان و نوجوانان حس هدفمندی قویای داشته و باعث میشد که از محرومیتهای خود ناامید نشوند
بههرحال، تعهد و احساس مسئولیت نسبت به جمع میتواند مانع از فرایندهای تابآوری ش درصورتیکه فرایندهای تابآوری بهعنوان فرایندهای ظالمانه تجربه شوند.
درنهایت، سیستمهای ارزشی مثل فرهنگهایی که با آن مرتبط هستند، درست بهاندازهی وابستگی افراد به این سیستمها میتوانند سیال باشند؛.برای مثال، ارزشهای فردی در سطح جهان با افزایش ثروت رو به تزاید است .علاوه بر آن، قدرت فرهنگ تعاملی و کلان ارزشها احتمالاً کمتر از قدرت جوامع خردهفرهنگی است که در مجاورت هم وجود دارند؛ برای مثال، خانوادهها، سازمانها، گروههای قومی و نهادهای مذهبی.
بهطور خلاصه، استفاده از تعلق به یک گروه متعهد به ارزشهای مشترک ملی، قومی یا اجتماعیـاقتصادی و...، بهشکل سختگیرانه نمیتواند باعث شود تا درک از فرهنگ بهشکل مفیدفرایندهای تابآوری را توضیح بدهد
فرهنگ اغلب بهشکل یکسری از باکسهای ثابت قومی مثل لاتین آفریقایی-ـآمریکایی یا آسیایی میشود که افراد بهآنها تعلق دارند. آنها فقط میتوانند به یک دستهبندی یا باکس تعلق داشته باشند.
همهی افرادی که در یک باکس و دستهبندی قومی قرار دارند، قرار است بهلحاظ سبکی که بهدنیا آمدهاند، شبیه هم باشند. این، نوعی سختگیرانه ازجبراست.در چنین طبقهبندیایتصورات معیوبی نسبت به فرهنگ وجود دارد که از توضیحات کلیشهای فرایندهای تابآوری و آسیبپذیری حمایت میکنند بهصورت روتین در مطالعات مردان آفریقایی-ـآمریکایی و لاتین دیده میشود بههمین شکل، گروههایی محدود مثل آمریکاییها یا مسلمانان، اغلب بهشکل بررسی محدود و نابسندهای درنظرگرفته میشوند که چهطور محیطهای چندفرهنگیه از تابآوری حمایت میکنند.
بخشبخشکردن تعلق فرهنگی،فرایندهای گروهی را که تابآوری را تهدید میکنند، دچار ابهام میکند. برای مثال، جوانان آمریکایی-چینی گزارش میدهند که با فاصلهگرفتن و بیگانگی از همسالان غیرچینی وهمچنین از همسالان چینی خود، آسیبپذیر شدهاند.
تعلق فرهنگی میتواند بهعنوان بخش حمایتی تابآوری بهحساب بیاید یا بتواند فرایندهای تابآوری را دچار خدشه کرده و اهمیت پژوهشگرانی را که به نقش فرهنگ در فرایندهای تابآوری توجه بهسزایی دارند، نادیده بگیرد. توضیح فرایندهای تابآوری در رابطه با وابستگی به سیستمهای ارزشی وابسته به فرهنگ، بدون زیرسؤالبردن پیچیدگیها و دینامیکهای هرکدام از سیستمهای ارزشی، میتواند در بهترین حالت، مصنوعی و در بدترین حالت، مضر و در حاشیه قرار بگیرد. درست همانطورکه کولینز (1999) اصرار داشت که پژوهشگران فمینیست، پیچیدگی ماتریکس حوزه و محیطی را که زنان در آن زندگی میکنند، بهحساب بیاورند و بههمین شکل، پژوهشگران تابآوری بتوانند ماتریکس تجربیات فرهنگی را درنظر بگیرند.
تاب آوری جوانان و فرهنگ.
نوشته لیندا ترون.
برگردان محمدرضا مقدسی.عفت حیدری.
نشر شبگیر.
1401