این حکایت یادگاری است از فرزانهای در سرزمین باستانی چین. اما تاریخ چین، امپراتوری چنین فرزانهای را به یاد ندارد. اگر چه امروز شماره فرهنگنامهها از حساب بیرون است، سرفصلهای بزرگ تاریخ ملل نیز چیزی جز حکایت گسیختگی رشتههای تفاهم نیست.
آیا به واقع حکیم چینی ساده دل درباره میزان تاثیر یک کتاب فرهنگ و امکانات و توانایی لازم برای تالیف آن مبالغه نمیکرده است؟ شاید او به تلاشهای عظیمی نظر داشته است که بایستی در راه برقراری مبانی یک فرهنگ خلاق صورت گیرد فرهنگی که همچون درختی تناور، ظریفترین برگهایش نیز از یک ریشه و یک مایه سیراب شود؛ فرهنگی که اجتماع آدمیان را از محرومیتها و ستم و فرومایگیها به دور نگهدارد. اگرچه فرهنگ واجد مولفههای گوناگونی است، اما به نظر میرسد که زبان یکی از مهمترین عناصر فرهنگ بشری محسوب میشود.
اهمیت زبان در پدیدآیی، ساخت و تحول اندیشه باعث شده که زبان جایگاه خاصی در پژوهش های معاصر به دست آورد. میدانیم امروزه در عصر اینترنت و شبکههای ارتباطی سریع، روابط بین ملتها و اقوام و برخورد فرهنگها و تمدنها بسیار پیچیده شده است.
برای فهم درست یک فرهنگ باید زبان را نه به طور سطحی و صرفاً برای محاوره و تفهیم و تفاهم مربوط به زندگی روزمره آموخت، بلکه باید آن را چنان یاد گرفت و با آن مانوس شد که حضور فرهنگ را احساس کرد؛ وگرنه از طریق آشنایی با یک فرهنگ و رفتارها و افکار اقوام، آن هم با اطلاق نحوه تفکر و زبان و مفاهیم و شاخص محقق در معانی آن فرهنگ، به جایی نمی توان رسید.
مفاهیم کلی، سازه ها و تفکر مفهومی در قلمرو فعالیت های علمی_ پژوهشی نیز شدیداً تحت تاثیر ساختار و محتوای زبانی آن علم قرار دارد؛ از این رو اگر کسی است دارد به کنه و ذات مفاهیم علمی یک شاخه از دانش بشری دست یافته و اندیشه های زیربنایی و یافته های پژوهشی آن حوزه را به خوبی درک و جذب کند، لازم است تا به زیرساختهای زبان آن علم، آگاهی داشته باشد؛ یعنی باید معانی دقیق واژه ها و تمایز بین "معنا" و "مضمون" کلمه را به خوبی بفهمد. همانگونه که ویگوتسکی بیان کرده است : "رابطه بین اندیشه و واژه فرایندی زنده است. با کلمات است که اندیشه زاییده می شود. کلمه تهی از اندیشه قالبی مرده است و اندیشه ای که در قالب کلمات تجسم پیدا نکند، اثیری و لمس ناشدنی است!"(ویگوتسکی، به نقل از قاسم زاده،۱۳۶۷).
متخصصان و مترجمان مختلف با توجه به زمینه تخصصی خود، تسلط بر زبان مبدا و مقصد، صلاحیت علمی و از همه مهمتر متنی که واژه در آن به کار گرفته شده، معانی مختلفی را برای واژگان تخصصی پیشنهاد کردهاند. گذشته از زبان پریشی ها و مشکلات زبانی که در این میان به وجود آمده، کاربردهای متعدد و معانی مختلفی که مترجمان مختلف، برای یک واژه خاص پیشنهاد دادهاند موجب شده است که مترجمان، دانشجویان و دانشوران این حوزه در انتخاب برابر نهاد ها با مشکلات مختلفی روبرو شوند و بعضاً در انتخاب یک معنا بر سر چند راهی بمانند.
به عنوان نمونه واژه Reliability و Validity را در نظر بگیرید.
گروهی از صاحب نظران برای اولی معنای "اعتبار" را پیشنهاد کردهاند و گروهی دیگر "قابلیت اعتماد" گروهی دیگر "ثبات" و گروهی دیگر "پایایی". برای واژه دوم نیز این ترجمهها پیشنهاد شده است: "روایی"، "اعتبار" ، "دقت" و "صحت".
امروزه در برخورد با بسیاری از واژگان روانشناسی کم و بیش با چنین وضعیتی روبرو هستیم. پرواضح است که هر واژه با توجه به متن و زمینه و موضوع، دارای "معنا" و "مضمون" خاصی است و نمی توان تنها یک معنای مشخص را برابر نهاده درست آن تلقی کرد. در واقع هر واژه مضمون خود را از متنی که در آن پدیدار می شود کسب میکند. این مضمون در متن های مختلف فرق می کند، ولی مطمئناً در سراسر این تغییرات ثابت باقی می ماند. به بیان روشنتر، معنای لغوی هر کلمه چیزی بیش از قطعه سنگی از عمارت عظیم و مضمون آن چیزی بیش از امکان بالقوه ای که به شیوه های گوناگون در گفتار تحقق پیدا میکند، نیست. (همان، ص ۶۷).
از این رو ما به عنوان پژوهشگران این اثر، با توجه به اهمیتی که زبان و پردازش معنایی واژگان در درونیسازی مفاهیم زیربنایی و روانشناسی ایفا می کند، اقدام به جمع آوری ترجمههای مختلف واژگان روانشناسی از متون مختلف کردیم و با ذکر منبع و متنی که واژه از آن گرفته شده و با استناد دقیق به مترجمی که برابر نهاده را پیشنهاد کرده است، سعی کردیم تا ذهن خواننده را با حوزههای مختلف معنایی هر واژه آشنا کنیم، تا خود خواننده با در اختیار داشتن مضمون های مختلف بر آمده است از هر واژه معنای مطلوب و مناسب را برای متن خود انتخاب کند.
الگوی اصلی کار، تلاش اولیه داریوش آشوری در پژوهشکده علوم اجتماعی بوده است. آشوری نخستین بار پیشگام جمع آوری برابر نهادهای مختلف واژگان علوم اجتماعی شد و کتابچه را تدوین کرد. سپس پروژه او در مرکز مطالعه و تحقیقات اجتماعی وزارت علوم پیگیری شد و در نهایت زیر نظر بهاءالدین خرمشاهی و با تلاش خانم ماری آقاجانیان در دو جلد، تحت عنوان فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی منتشر شد. الگوی اصلی کار در اثر حاضر نیز فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی است. در حوزه روانشناسی از قرار معلوم اولین بار صاحبی و همکاران (۱۳۸۱) به انتشار فرهنگ روانشناسی و علوم تربیتی (استنادی) همت گماردند. زمانی نیز با استناد به ۲۰۵ منبع به نشر واژه نامه تطبیقی روانشناسی، روان پزشکی و علوم تربیتی پرداختند.
شیوه اجرای این پروژه
مرحله یک: جمع آوری واژگان
ابتدا به سراغ کتابهای دانشگاهی در حوزه روانشناسی و علوم تربیتی رفتیم که از دهه ۳۰ شمسی به بعد شناسایی شدند. از میان کتابها، فقط آثار مترجمان معتبر، صاحب نام و تحصیل کرده در رشته روانشناسی و علوم تربیتی انتخاب شدند. برخی از این کتابها واژهنامه داشت که گروه را آسان کرده بود، اما برخی دیگر برابر نهاد کلمات را فقط در پانوشت ذکر کرده بود که میبایست برای استخراج کلمات، کل کتاب صفحه به صفحه مورد بررسی قرار میگرفت. در کل تعداد ۵۲۱ کتاب در حوزه روانشناسی و علوم تربیتی استخراج شد و سپس واژگان مربوط به هر دهه شمسی در زونکنهای جداگانه قرار گرفت.
پس از جمعآوری کتابها، جدولی ساختیم که در آن نام کتاب، نام مترجم یا مولف را نوشته و سپس یک کد به هر کتاب اختصاص دادیم.
مرحله دو: تایپ واژهها
پس از جمعآوری واژگان و کد گذاری کتابها، نوبت به تایپ آنها رسید. برای تایپ، تایپیست تمام واژگان مربوط به هر دهه را با برابر نهاده فارسی آن در ستون اول و دوم تایپ کرد و در ستون سوم به جای نام مترجم یا مولف، از کد اختصاص یافته به ایشان
اگر روزی به امپراتوری برسم، بیدرنگ به نوشتن یک کتاب فرهنگ میپردازم،
زیرا همه رنج و ناکامی مردم از این است که درباره کلمات با یکدیگر تفاهم ندارند.
(یک حکایت چینی)
استفاده کرد.مرحله سه: نمونهخوانی و غلطگیری اولیه
پس از تایپ تمام واژگان برای جلوگیری از اشتباههای تایپی اصطلاحات انگلیسی، گروهی از فارغ التحصیلان رشته روانشناسی تشکیل شد تا واژگان را یک به یک با اصل متن تطبیق داده و اشتباهات تایپی را روی نسخه چاپی رفع کنند.
مرحله چهار: اعمال غلطگیری و منظم کردن دسته بندی بر اساس حروف الفبا
پس از تحویل نسخه کاغذی اصلاح شده به ناشر، موارد در فایل اصلی اعمال شد. تا این مرحله کتاب ها به صورت جداگانه تایپ شده بودند. در اینجا لازم بود تا واژگان استخراج شده از ۵۲۱ کتاب، به صورت الفبایی در کنار هم سورت شوند. برای این کار مثلا فایلی با عنوان حرف A ساخته شد، و تمام کلماتی که با حرف a شروع میشدند از کتابها جدا شده و در این فایل ذخیره شد. پس از آن مجدد پرینت برای نمونهخوانی و غلط گیری به کارگروه تحویل شد تا مجددا فرایند بررسی غلطگیری و نمونهخوانی انجام شود.
مرحله پنج: غلط گیری و نمونه خوانی
از آنجایی که باید مطمئن میشدیم چیزی از چشم گروه غلطگیر جا افتاده است یا خیر، نیاز بود مرحله غلط گیری و اعمال آن و پرینت مجدد و دوباره غلط گیری، بارها و بارها تکرار شود. همچنین نمیدانستیم که آیا غلطهای تشخیص داده شده، آیا توسط تاپیست به درستی تغییر میکنند یا خیر. و اگر حجم کار را در نظر بگیریم که با چه تعداد واژه سر و کار داشتیم (غیرقابل شمارش) زمان طولانی صرف شده برای این پروژه کاملا توجیح میشود.
مرحله شش: غلطگیری تصادفی
از آنجایی که طبق تجربههای قبلی واژگان زیادی از چشم تایپیست افتاده بود و بسیاری از اشتباهات تایپی تشخیص داده شده همچنان باقی میماند، تصمیم بر این شد که در پایان از هر چند صفجه به صورت تصادفی به دنبال کلمات بگردیم و اگر اشتباهی دیده شد، دوباره تمام واژگان مورد بررسی قرار گیرد.
اینبار برای اجرای کار از دو فرد خبره (سرکار خانم دکتر فلاحی و جناب آقای فرهاد معمار صادقی) یاری گرفتیم تا یکبار دیگر مرور کل پروژه را انجام دهند و اشتباهات آن را شناسایی کرده تا پس از آن تایپیست مجدد آنها را اعمال کند.
مرحله هفتم: تصمیم گیری درباره حذف یا ماندن کدهای تکراری
پس از تایپ تمام واژگان از تمام مترجمان انتخاب شده، نوبت به حذف تکرارها رسید. واژگان بسیاری هستند که مترجمان معتبری یک برابر نهاد مشابه پیشنهاد دادهاند. در اینجا تصمیم بر این شد که بر اساس دو معیارعمل کنیم. ۱. نام مترجمی را بگذاریم که در گستره علم روانشناسی معتبر تر و صاحب آثار درخشان تری است. مثلا بین فیروزبخش و براهنی، براهنی را برگزیدیم. ۲. در صورتی که هر دو مترجم دارای پایه علمی و سابقه تقریباً یکسانی بودند، نامه مترجمی را برگزیدیم که کتابش زودتر از دیگران منتشر شده و پیشتر از دیگران واژه را به کار برده است. به عنوان مثال دکتر محمدنقی براهنی واژه بازخورد را در سال ۵۶ به کار برده، در حالی که دکتر محمود صناعی در سال ۴۸، از این رو صناعی را برگزیدیم. درصورتی که هر دو مترجم همزمان و در یکسال کتابشان منتشر شده بود، جایگاه علمی شان در نظر گرفته می شد و بر اساس شایستگی علمی آنها، برابر نهاد مورد نظر را انتخاب می کردیم. به عنوان مثال اگر دکتر کاردان و دکتر شکرکن واژه ای در روانشناسی اجتماعی را یکسان و در یک سال منتشر کردهاند، به زمینه تخصصی و شایستگی علمی آنها نظر می کردیم و از آنجا که رشته تخصصی دکتر شکرکن روانشناسی اجتماعی بوده است و تحصیلات دکتر کاردان آموزش و پرورش یا علوم تربیتی بوده است، کتاب دکتر شکرکن را به عنوان منبع واژه برگزیدیم. بدین وسیله از تکرار ترجمه های یکسان پرهیز کردیم.
مرحله هشتم: یکسان سازی رسم الخط
در این مرحله با دریافت اطلاعات لازم از ناشر، رسمالخط تمام متون یکسان و یکدست شد. یکسان سازی رسم الخط بیشتر برای اصطلاحاتی بود که برخی از مترجمان آنها را سرهم نوشته و برخی جدا. مانند "روانشناسی" یا "روان شناسی" در این بخش تمامی واژگان با رسم الخط توصیه شده ناشر یکسان شدند.
ویژگی های خاص این واژه نامه:
شاید برای خوانندگان محترم این پرسش پیش آمده باشد که با وجود واژه نامه ها و فرهنگ های دیگر علوم رفتاری و به ویژه در روانشناسی، مانند واژه نامه روانشناسی دکتر براهنی و همکاران و...، تهیه فرهنگ نامه چه ضرورتی دارد؟
اگرچه واژه نامه های قبلی، به ویژه واژه نامه روانشناسی و زمینه های وابسته به دکتر براهنی و همکاران و همچنین فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی ماری بریجانیان و بهاالدین خرمشاهی الگوی اولیه گردآوری و نگارش این واژه نامه بوده است، اما به دلیل جدید و بروز شدن زبان و خلق واژه های جدید، بسیاری از واژگان کتاب های یک دهه اخیر در واژه نامه های قبلی وجود ندارد. علاوه بر آوردن واژه های جدید و اصطلاحات تازه وارد به گستره روانشناسی، مزیت دیگر این واژه نامه تمرکزش بر اصطلاحات و واژه های تخصصی روانشناسی است.
در این فرهنگ سعی شده است تمام اصطلاحات یا واژه های اختصاصی در گستره روانشناسی از دهه ۳۰ شمسی تا دهه ۹۰ شمسی و بنا بر نهاده های مختلف هر اصطلاح جمع آوری شود. سودمندی این کار در کمک به خواننده متون انگلیسی این است که هرگاه به دنبال معنی یک اصطلاح باشد می تواند برابر نهاده های گوناگون در بسترهای متنوع روانشناسی (بالینی، سلامت، اجتماعی، کودکان استثنایی و...) را به طور همزمان ببیند و معنی منطبق با متن خود را انتخاب کند. بدین وسیله فهم بهتری از متن اصلی به دست خواهد آورد.
همکاران پروژه:
همانطور که می توان دید، کار انجام شده با تمام محدودیت ها و نواقص، کاری است ارزشمند و شگرف که از دست یک یا چند نفر بر نمی آید و اگر هم برآید کار با کیفیتی نخواهد بود. اگرچه ما آغازگر این پروژه بودیم اما بدون دستگیری و همیاری همکاران عزیزمان به چنین دستاوردی نمیرسیدیم. در اینجا لازم است از تمامی عزیزان که مدتی طولانی در کنار ما ماندند و مشفقانه برای ترویج دانش در ایران زمین، بدون هیچ دریافت مالی و توقعی، ساعت ها زمان و انرژی کمیاب خود را صرف کردند سپاسگزاری ویژه بکنیم.
خانم مینا آدینه، خانم شادی استاد میرزایی، خانم سمیه ترکاشوند نژاد، خانم دکتر ساناز پیرمرادی، خانم ملیکا حضوری، آقای رضا رحیمی، خانم سمیرا رعنایی، خانم طناز فرخزاد، خانم دکتر لیلا فلاحی، خانم شیدا لطفعلیان، آقای فرهاد معمار صادقی، آقای عباس نظری، خانم وحیده وطن خواه، خانم مهسا یونسی.
همچنین باید سپاس بیکران خود را نثار آقای دکتر محسن ارجمند مدیر محترم انتشارات ارجمند می کنیم که بزرگوارانه برای این پروژه پیشقدم شدند و همچون گذشته در راه اعتلای علم و دانش سلامت روان کوشیدند و پروژه را شروع کردند و با تمام فشارهای اقتصادی و غیر اقتصادی این پروژه را در دستور کار خود قرار داده و به سرانجام رساندند. دست مریزاد.
امیدواریم این کتاب بتواند در راستای اعتلای علم و دانش روانشناسی در ایران زمین کمک کوچکی باشد.
با امید به فرداهای بهتر برای تمام بشریت و برای مردم ایران.