بنا بر همین گزارش از میگنا در حالی که نزدیک به یکسوم افراد مطرح کردند که سطح استرسشان به قدری زیاد است که گاهی اوقات حتی با تصمیمات بنیادین و اولیهای مثل اینکه چه بپوشند و یا چه بخورند نیز دست به گریبان میشوند. علاوه بر استرس ناشی از بیماری همهگیر، بسیاری از بزرگسالان ایالات متحده، استرس جدیدی مرتبط با جنگ در اوکراین را نیز گزارش میدهند که شامل نگرانیهای آنها در رابطه با بلاتکلیفی جهانی و تورم است.
این استرسِ درمورد تصمیمگیری از هر دو نوع–چه بزرگ و چه کوچک– بهخصوص برای جوانان، والدین و افراد رنگینپوست، سخت و دشوار بوده است.
افیوا ساسو روانشناسی بالینی و از اعضای ارشد در نظام مراقبت از سلامت امورِ جانبازان دُورِم در کارولینای شمالی، اثرات استرسِ مرتبط با نژاد بر خلق و خو و پاسخ های فیزیولوژیکی را با قبل از همهگیری کرونا مقایسه کرده است. او بیان کرد:
" مردم به همان تعداد و یا بیشتر، تصمیمهای مشابه میگیرند، فقط –اکنون- منابعشان کمتر شده است."
این منابعِ کاهشیافته میتوانند در قالب مشکلات مالی باشند؛ پاسخ دهندگان به نظرسنجی، از هزینههای مسکن و مسائل اقتصادی بهعنوان دو مورد از منابعی که برایشان بیشترین استرس را ایجاد کردهاند نام بردند. برای برخی دیگر، امنیت شخصی و تبعیض، نگرانیهای اولیهشان بودند.
افراد بسیاری با جریانی به ظاهر تمام نشدنی از تصمیمگیریها در مورد اینکه آیا با دیگران دور هم جمع شوند یا خیر مواجه شدند – فعالیتی که برای بهبود سلامت روان شناخته شده است- اما با شیوع کرونا این گردهماییها، به دلیلِ خطر قرار گرفتن در معرض ویروس کرونا، بالقوه برای سلامت جسمانی مضر شناخته شده است.
در همین حال، کم و بیش همۀ افراد با تغییر دستورالعملهای مربوط به سلامت عمومی و نیاز مداوم به ارزیابی خطر مواجه شدند و اینها موجب شد که بسیاری از بزرگسالان ایالات متحده هنگامی که میایست گزینهای را انتخاب میکردند، احساس کنند که بهشدت تحت فشار هستند.
روانشناس اجتماعی، دکتر روی اِف. بائومایستر از دانشگاه کوئینزلندِ استرالیا، معتقد است: "استرس باعث از بین رفتن برخی از منابع ذهنی و روانی مثل نیروی اراده که ما برای تصمیمگیری از آن استفاده میکنیم، میشود." زمانی که افراد انرژی کمتری برای تصمیمگیری داشته باشند، از روشهای متفاوت برای این کار استفاده میکنند. تحقیقات روانشناختی به همان اندازه که به راهحلهای ممکن اشاره میکند، ریشههای هیجانی و شناختی چالشهایی که افراد با آن روبهرو هستند را نیز مطرح میکند.
چگونه استرس، تصمیمگیری را تغییر میدهد
بر طبق مفهومی روانشناختی با عنوان "فرسایش توانِ اراده"، تصمیمگیری، اراده و همچنین خویشتنداری بر اساس منبعی محدود از منابع گستردۀ ذهنی ما شکل میگیرند که آن منبع به خاطر استرس یا استفادۀ بیش از حد از آن میتواند بهطور موقت کاهش یابد.
بنا بر همین گزارش از میگنا پانته آ وثوقی در ادامه این یادداشت آورده است : افرادی که استرس دارند وقتی با یک تصمیم مواجه میشوند، احتمال بیشتری دارد که انتخابهایشان را به تعویق بیندازند یا اینکه وضعیت موجود را تحمل کنند تا مجبور به تصمیمگیری و انتخاب نشوند. از طرفی دیگر، احتمال کمتری میرود که این افراد بتوانند برای آیندۀ خود برنامهریزی کنند. آنها توجهشان بیشتر به سمت اطلاعاتی جلب میشود که هیچ ربطی به تصمیمگیریها یا انتخابهایشان ندارد. به احتمال زیاد این اشخاص، بیشتر از سبکهایی در تصمیمگیری استفاده میکنند که تلاش کمتری از آنها میطلبد (وُناش، اِی. جِی. و همکاران، 2017؛ یو، ر.، 2016). بائومایستر بیان کرد: "افراد در حالت طبیعی، به بهترین نحو و بسیار موثر با یکدیگر سازش میکنند اما وقتی که با کمبود منابع ذهنی روبهرو میشوند، مصالحه و سازش پذیری را متوقف میکنند."
سازش، شاملِ عواملی مثلِ سنجش هزینهها، منافع گزینههای مختلف و پیدا کردن نقطۀ مطلوب یا بهترین گزیـنه میباشد -کاری که از نظر ذهنی طاقتفرسا و دشوار است. در آزمایشگاه وقتی از افرادی که دچار فرسایش یا کاهش توانِ اراده میشوند، خواسته میشود بیناقلامی که از نظر قیمت و کیفیت با هم متفاوت هستند، انتخاب کنند به نظر میآید که آنها بیشتر تمایل دارند گزینهای را برگزینند که قیمت پایینتری داشته یا کیفیت بالاتری دارد تا اینکه بخواهند بهدنبالِ اقلامی با بهترین قیمتها بگردند.
فرسایش توان اراده در دنیای واقعی، ممکن است در زمینههایی مانند خرج کردن، والد بودن یا فرزندپروری و موارد دیگر سبب شود که فرد انتخابهایی کند که نسنجیده باشد (بائومایستر، آر. اِف. و وُهس، کِی. دی.، 2016). بزرگسالان بهویژه آنهایی که در سنینی مابین 26 تا 41 هستند و والدینِ دارای فرزندان زیر 18 سال میگویند که حتی تصمیمگیریهای جزئی روزانه برایشان بسیار سخت و طاقتفرسا شده است -پدیدهای که بائومایستر از آن بهعنوان «خستگی تصمیمگیری» نام برده است.
وقتی ما تعدادی انتخابهای کوچک انجام میدهیم، تمایل پیدا میکنیم با دقت و دوراندیشی کمتری به سمت انتخابهای بعدی برویم. در یکسری از مطالعات، محققان سفارش خرید مشتریانی که مواردی را طبق نظر خود برای خرید برگزیده بودند، دستکاری کردند -از قبیل خصوصیاتِ یک ماشین جدید یا کت و شلوار سفارشی- آنها متوجه شدند که افراد تمایل بیشتری داشتند گزینۀ پیشفرض را برای سوالهای بعدی بپذیرند، حتی اگر آن به این معنی بود که میبایست پرداخت بیشتری انجام میدادند (لِوَو، جِی. و همکاران، 2010).
پاسخِ مغز به استرس به توضیح بعضی از این تغییرات شناختی کمک میکند. پژوهش دکتر موریسیو دِلگادو که استاد و مدیر گروهِ روانشناسی در دانشگاه راتگرز-نیواِک است و همچنین سایر پژوهشهایی که توسط دیگر محققان انجام شدند، نشان دادند که استرس بر قشرِ پیشپیشانی که به انجام وظایفی مانند برنامهریزی، ارزیابی(سنجش) و تنظیم هیجان کمک میکند، اثری بازدارنده دارد – تمامی این موارد برای یک تصمیمگیری واضح، بسیار حیاتی و مهم هستند.
دِلگادو همچنین بیان کرد: "استرس بر تفکر هدفمند اثری بازدارنده داشته و به جای آن راه را برای انواع رفتارهای تکراری یا تکانشی باز میکند."
نقش استرسِ مرتبط با نژاد
دکتر دانته برنارد، استادیار روانشناسی بالینی در دانشگاه میسوری-کلمبیا، بیان کرد: «استرسِ مرتبط با نژاد، از نظرِ شناختی، تجربهای سخت است که باعثِ کاهشِ منابع شناختی شده و تصمیم گیری سازگار با محیـط را دشوارتر میکند.»
علاوه بر هزینههای شناختی نژادپرستی، محرکهای تنشزای مرتبط با نژاد مانند تجربۀ تبعیضهای مستقــیم، تبعیضهای غیرمستقیم و پرخاشگریهای کوچک غیرعمد، غیرمستقیم و یا ناخـودآگاه- که فرد نسبت به گروهی خاص یا افرادی در آن گروه مانند اقلیتهای مذهبی ابراز میکند- تمامی این موارد میتوانند تنظیمِ هیجانها را سختتر کنند (سالواتور، جِی. و شِلتون، جِی. اِن.، 2007؛ مِکاوی و همکاران.، 2020).
از آن مهمتر طبق تحقیقات برنارد و همکارانش، تجربۀ نژادپرستی میتواند به مشکلات عزت نفس، اضطراب، افسردگی و حتی آسیب یا ضربۀ روانی(تروما) در حدِ اثرات ناشی از سوء رفتار جسمی و یا جنسی، منجر شود (برنارد، دی. اِل. و همکاران.، 2021؛ پارادیز، وای. و همکاران.، 2015)
برنارد مطرح کرد: " این موضوع که محرکهای تنشزا تا چه حد می توانند بر بسیاری از تصمیمات زندگی ما تأثیر بگذارند، تصور چندان دشواری نیست. نزدیک بودن به چه کسی، امن و به دور از آسیب است؟ از چه مناطقی میخواهم دوری کنم؟ فرزندانم را به کدام دانشگاه میخواهم بفرستم؟ کجا میخواهم کار کنم؟"
چنین محرکهای تنشزایی حتی میتوانند در بلند مدت هم مانع تصمیمگیری شوند. بارِ پایدار که به باری ناشی از انباشتِ استرس مزمن اشاره میکند، میتواند بهطور ناهمخوان بر افراد رنگین پوست اثر بگذارد (گیدی، جِی. و همکاران، 2021). در مطالعهای فراتحلیلی که در سال 2020 انجام شد
ارتباطی اندک اما مهم، بین بارِ پایدار و کارکردِ اجرایی فرد پیدا کردند (دِمیکو، دی. و همکاران، 2020).
ساسو گفت: "این استرس مزمن، نه تنها روی تصمیماتی که شما اکنون در حالِ گرفتن هستید، اثر میگذارد بلکه بر تصمیماتی که بعدهها میگیرید نیز اثر دارد؛ زیرا میتواند به کارکرد شناختی کلی شما آسیب برساند."
افراد رنگینپوست علاوه بر تاثیرات نژادپرستی با نابرابریهای دیگری در سرتاسر همهگیری کرونا مواجه شدند، از جمله پیامدهای شدیدترِ وضعیت سلامتی پس از ابتلای به کووید-19 و همچنین عدمِ حمایت کارفرماهایشان و انعطاف کمتر آنها نسبت به شرایط این افراد. در آمریکا، طی یک نظرسنجی دربارۀ استرس متوجه شدند که بزرگسالان اسپانیایی نسبت به بزرگسالان سفیدپوستِ غیر اسپانیایی، احتمال بیشتری دارد فردی را بشناسند که بر اثر کووید-19 فوت شده باشد (42٪ در مقابل 25٪).
اما نابرابریهای طولانی مدت در دسترسی به مراقبتهای بهداشت روان این معنی را هم میدهـــد که بهنسبت، تعداد کمتری از بزرگسالان سیاهپوست، اسپانیایی و آسیایی-آمریکایی از طرف متخصصان سلامت روان حمایت میشوند تا بتوانند از عهدۀ این چالشها برآیند (سوء مصرف مواد و اداره خدمات بهداشت روانی، 2019(.
دکتر هِیدانگ شاون کیم، استادیار مطالعات خانواده و توسعۀ جامعه از دانشگاه تاوسون در مریلند، اینگونه بیان کرد: «ما میدانیم افرادی که سفیدپوست هستند، بیشتر از افراد رنگینپوست در هنگام پریشانی، اضطراب یا ناراحتی روانی از خدمات بهداشت روان استفاده می کنند. اکنون در زمان بحران، او اینگونه ادامه داد: "یک گروه وجود دارد که آنها به جستجوی آن منابع عادت کردهاند، بنابراین آنها میدانند که به کجا بروند و با چه کسی تماس بگیرند –و گروهی دیگر هم هستند که به آن جستجو عادت نکردهاند."
مسئولیتی برای جوانان و خانوادهها
در مقایسه با نسلهای دیگر، بزرگسالانی که در سنین 26 الی 41 بودند و همچنین نسل 10 تا 25 سالهها بالاترین سطح استرس، پایینترین توانایی برای مدیریت استرس و بیشترین مشکل را در هر دو نوعِ تصمیمات، هم تصمیمات مهم (اصلی) و هم تصمیمات روزانه گزارش کردهاند.
دلگادو گفت: "دورانِ جوانی که آینده شما را هم از نظر شغلی و هم از نظر روابط اجتماعی شکل می دهد، بهترین زمان برای تصمیمگیری است اما بلاتکلیفی و نامعلومی -وقایعِ آینده- در این زمان، باعث احساس استرس شدید میشود."
علاوه بر این بیشتر احتمال دارد که جوانان، اثرات استرس بر سلامت جسمانی مانند سردرد، خستگی و تغییرات خواب و نیز تغییرات رفتاری از جمله اجتناب از موقعیتهای اجتماعی یا تغییر عادات ورزشی خود را گزارش دهند. والدین -بزرگسالان دارای فرزند- نیز گفتند که آنها نسبت به بزرگسالان بدون فرزند، استرس بیشتری در مورد تصمیمات اساسی(ضروری) و عمده(مهم) در زندگیشان دارند، شاید به این دلیل که آنها اغلب، مسئولیت انتخاب های بیشتری را بر عهـده دارند. انتخـابهایی که باید بهطور همزمان از عهــدۀ تمام آنـها بر بیایند که شاملِ قوانین مختلف و سیاستهای واکسیناسیون برای بزرگسالان و کودکان در سنین مختلف، همچنین تغییراتِ در حال پیشرفتِ مرتبط با کار، مدرسه و فعالیت های فوق برنامه است.
در مقایسه با سال 2020، احتمال بیشتری میرفت که والدین مطرح کنند به خاطرِ مسئولیتهای خانوادگی، روابط بین فردی و بهداشت روانی، شرایط بسیار سختی را در حالِ تجربه کردن هستند که حاکی از بارِ انباشتهای است که در اثر به درازا کشیدنِ همهگیری بهوجود آمده است.
تابآوری در مواجهه با این چالشها، بسته به سطح دسترسی به منابعی از جمله مراقبت بهداشتی، حمایت اجتماعی و ثبات مالی، میتواند تا حدود زیادی از خانوادهای به خانوادۀ دیگر متفاوت باشد (رزینو، ام.، 2016).
کیم گفت: "فقط به این دلیل که دو خانواده محرکِ تنشزای مشابهی را تجربه میکنند، به این معنی نیست که درجۀ استرسی که تجربه خواهند کرد نیز یکسان است."
تصمیمگیری قابل مدیریت
مطالعات روانشناختی، برخی راهکارها را برای کسانی که با استرس مداوم دربارۀ تصمیمگیری مواجه هستند مانند والدین، جوانان و افراد رنگینپوست مطرح میکند که ممکن است به آنها کمک کند تا انتخابها و تصمیمگیریهای خود را با مدیریت بیشتری انجام دهند.
دلگادو و دکتر مگان اسپیر -که روانشناسی از دانشگاه کلمبیا است- به این موضوع پی بردند که وقتـی افراد با یادآوری خاطرات گذشته هیجاناتِ مثبتی را تجربه میکنند، پاسخهای ناشی از استرسشان کاهش مییابد – سطح کورتیزول پایین آمده و فعالیت مغز در مناطقی که مسئولیت تنظیم هیجانها و همچنین پردازش پاداش را بر عهده دارند، افزایش مییابد. این اثرات بهویژه زمانی قابل مشاهده میشوند که خاطرات با وابستگان نزدیک یا خویشاوند درگیر باشند، در این حالت است که نقش بسیار مهم ِحمایت اجتماعی در مقابله با استرس برجسته میشود. دلگادو گفت: "بر اساسِ پژوهشهای پیشین میدانیم که بعضی از بهترین راهها برای مقابله با استرس، حمایت عاطفی(هیجانی) و روابطِ انسانی هستند."
طبق تحقیقاتی که در آزمایشگاه دلگادو به سرپرستی دکترِ روانشناسی به نامِ جمیل بانجی انجام شد، حسِ کنترل داشتن بر تصمیمگیریها و انتخابها نیز می تواند هیجاناتِ ناشی از استرس را کاهش داده و باعث بهبودی در کیفیت تصمیمگیری شود. شرکتکنندگانی که در حال انجام وظیفه حس میکردند موانع، قابل کنترل هستند، در مواجهه با استرس بیشتر مقاومت میکردند تا آنهایی که احساس میکردند موانع غیر قابل کنترلاند (مجله روانشناسی تجربی، 2016).
در خارج از آزمایشگاه، برای مقابله با یک تصمیم بزرگ میتوان آن را به بخشهای کوچکتر تبدیل کرد و میتوان این کار را از قسمتهایی آغاز کرد که به نظر میآید بیشتر قابل مدیریت هستند.
با وجود پایداری سطوح استرس و تاثیراتشان بر تصمیمگیری، بیشترِ بزرگسالان آمریکایی دربارۀ آینده خوشبین بودند. 70 درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی ابراز کردند که آنها مطمئن هستند بعد از اتمامِ همهگیری کرونا، همه چیز خوب پیش خواهد رفت.
در همین حین، کیم گفت: «اگر خیالمان راحت باشد که ما ارتباط بیشتری بین برخی از گروههای آسیبپذیرتر با منابع اساسی و اولیه مانند خدمات سلامت روان و مراقبت از کودکان برقرار میکنیم، این موضوع میتواند موجب افزایش تابآوری در این افراد شده تا بتوانند بر محرکهای تنشزا غلبه کنند.»