در سال های نخستین زندگی، پرخاشگری، مشکلات بسیاری مانند خودپنداشت ضعیف، طرد از سوی همسالان، عملکرد تحصیلی ضعیف، برانگیختگی و برون ریزی را به دنبال دارد.
محیط خانواده یکی از عوامل مرتبط با رفتار پرخاشگرانه درکودکان در نظر گرفته می شود. خانواده، بافت اصلی تحول کودک است و عوامل خانوادگی تا حد زیادی پیش بینی کننده برخی ویژگی های فردی کودک، مزاج کودک، حوادث زندگی، بروز سازش نایافتگی های تحولی، و آسیب های روان شناختی است از طرفی رابطه متقابلی بین محیط خانوادگی نا آرام و خشن و رفتارهای مشکل کودکان وجود دارد.
خشونت خانگی، عبارت از اعمال فشار و زورگویی یک عضو خانواده است که به طور جدی زندگی، سلامت جسمی، انسجام روانشناختی، یا آزادی عضو دیگر را در معرض خطر قرار می دهد.
دکتر ژیلا فرخی اظهار داشت: خشونت خانگی واقعیتی آزار دهنده و غیر قابل انکار در دنیای امروز است، در جهانی که محیط خانه میباید پناهگاهی باشد تا ساکنانش در آن بیاسایند و خستگی ها و رنج های ناشی از دشواری های محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند، متاسفانه برای بسیاری از مردم، خانه به جهنمی می ماند که آتش دشمنی، خشم، خشونت، کینه و انتقام در آن هر لحظه شعله ورتر می شود.
خشونت های خانگی مخصوص جامعه یا طبقه ی خاصی نیست، بلکه اکنون همه ی کشورهای دنیا و طبقات اجتماعی مختلف با آن دست به گریبانند و تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر روزه بر میزان آن افزوده است.
کودکان شاهد خشونت، قربانیان خاموش یا نامرئی خشونت هستند؛ والدین اغلب تصور می کنند که کودکان آن ها به آن میزان از تحول ذهنی نرسیده اند که آنچه را می بینند به ذهن بسپارند؛ در صورتی که برخی مطالعات نشان می دهند که کودکان حتی در یک سالگی به شکل غیرکلامی اثر رویارویی با خشونت میان والدین خود را به صورت آشفتگی های خواب، آشفتگی های خلقی و مشکلاتی در تعامل با همسالان و نشانه های آسیب پس از سانحه نشان می دهند.
این روانشناس خانواده در ادامه بیان کرد: محیط خانواده و شیوه تعامل افراد خانواده با یکدیگر نقش عمده ای در رشد و پرورش ویژگی، باورهای شخصیتی، و رفتارهای کودکان بازی می کند؛ به بیان دیگرتحول مطلوب و سالم فرزندان در تمام ابعاد روانی-اجتماعی ناشی از ارتباط موثر با والدین است. اختلال در عملکرد نظام خانواده، موجب اختلال در رفتار اعضای آن می شود؛ به طوری که وجود الگوهای نامناسب در خانواده، روابط نادرست والدین با کودک از نظر مهرورزی و عاطفی، روابط خانوادگی گسسته و ناپایدار و عدم انسجام بین اعضای خانواده، تأثیرات مخربی در روحیه کودک به جا می گذارد.
از این رو تعارضات بین فردی اعضای خانواده، خشونت های خانگی، و استفاده از تنبیه برای رفتارهای منفی، سطح نظارت والدین، شیوه های ارتباطی اعضای خانواده، شیوه های منفی، ناکارآمد و ضعیف والدگری، و ادراک منفی فرزندان از محیط خانواده به طور مستقیم بر رفتارهای مشکل ساز و سازش یافتگی آنها تأثیر می گذارد. پدر و مادری که رفتار ی بدون کنترل از خود بروز می دهند و محیطی سرشار از دغدغه و هراس مداوم و درگیری برای کودک خود فراهم میسازند که در این محیط قدرت به ابزار رُعب و وحشت تبدیل میشود، تهدید جای امنیت را گرفته و بیاعتمادی جایگزین اعتماد میشود؛ این فضا پنهانکاری را به کودک آموزش می دهد، موضوعی که خود عامل افزایش اضطراب است. چنین ترس مداومی، تواناییهای کودک را تحت تأثیر قرار میدهد و از جمله ممکن است بهآسانی نتوانند احساساتشان را بیان کنند و نسبت به بسیاری از امور بیتفاوت شوند؛ استمرار این رفتار زشت احتمال توسل والدین به خشونت را بالا برده و ممکن است میزان آن را افزایش دهد که خود به یک دور باطل فرسایشی میانجامد؛ گاهی هم برنامههای خشن تلویزیونی دلیل تحریک و تهییج خشونت میشود؛ از اینرو باید به پدر و مادر آموزش داد که از فرزندانشان بخواهند آنچه را که در برنامههای تلویزیونی میبینند با اتفاقات واقعی مقایسه کنند؛ آنان باید به کودکان تفهیم کنند که تلویزیون در واقع مانند یک داستانگو است که داستانهای آن ساختگی است؛ آنان میتوانند به زبان ساده به کودکان تفهیم کنند که چگونه از جنبههای فنّاورانه مانند موزیک و نورپردازی، برای تحت تأثیر قرار دادن هیجانها و عواطف مخاطبان بهرهبرداری میشود.
دکتر فرخی اضافه کرد: در زندگی مادر باید در کنار پدر قادر به تضمین امنیت فرزند باشد،اما مادری که مورد خشونت پدر واقع میشود، از سطح خود نزول میکند.
چنین مادری که خود حس امنیت ندارد، طبیعتاً نمیتواند امنیت فرزندش را تأمین کند. در واقع خشونت خانگی موجب تغییر نقش اعضای خانواده و جابهجایی جایگاهها میشود. اگر خشونت والدین را بهحساب طرز رفتار آنها بگذاریم، میتوان آن را بهصورت یک رابطه مؤثر هم در نظر گرفت، که تأثیرش روی کودکان هم بهصورت مستقیم و هم غیرمستقیم در غالب رفتاری تهاجمی یا اختلال در احساسات، کاملاً واضح و ثابتشده است؛ این چشمانداز به رفتار خشونتآمیز پدر و مادر وقتی بهتر تأثیر خود را نشان میدهد که در کانون خانواده امری طبیعی، پذیرفتهشده و جا افتاده باشد. که همه این موارد نشان میدهند هرگونه اختلال در رفتار انسان میتواند دلیل اختلال در عملکرد و احساس باشد و قابلگسترش در همه جوانب زندگی مثل: ازدواج، خانواده، تربیت فرزند و رفتار اجتماعی است. خشونت والدین و تجربیات به دست آمده از آن، راه بروز خشم را به کودک میآموزد؛ رفتار ناشی از خشم، سردی، یا نفرت که گاه باعث برخوردهای فیزیکی میشوند، راحتتر از رفتاری ناشی از تهاجم و تجاوز قابل تشخیص است.
ما معمولا با این کار به فرزندانمان این پیام را میدهیم که اگر از کسی خوشحال نبودی میتوانی او را بزنی و پرخاشگری کنی؛ و کودک پیام ما را دریافت کرده و تقلید میکند.
در آخر می توان بیان کرد یکی از دلایل بسیار مهم پرخاشگری در کودکان، یادگیری است، یعنی کودکانی که الگوهای رفتاری پرخاشگرانه داشته اند، همانند الگوهای خود رفتار می کنند. چنانچه کودک، والدین یا همسالان و دوستانی در مدرسه و محله داشته باشد که عصبانی و پرخاشگر باشند، این رفتار توسط او یاد گرفته می شود.
از آن جا که والدین و گروه همسالان دو گروه تأثیرگذار در زندگی کودکان محسوب می شوند، بنابراین بسیاری از رفتارها توسط آنها همانند سازی و از طریق یادگیری مشاهده ای فراگرفته می شود. “خشونت” و “تنبیه” در خانواده گاهی تبلور ترس و دلهره است زیرا فرزندانی که از کودکی فقط آموختهاند که به همه درخواست های موجود پاسخ “آری” بدهند و اگر “نه” بگویند در معرض تنبیه قرار میگیرند، در بزرگسالی احتمال آنکه هرگاه “نه” میشنوند، از ابزار خشونت استفاده کنند بیشتر است، همانطور که فرزندان خانوادههای پدرسالار، غالبا یا خشونت گرا هستند و یا از افسردگی رنج میبرند.
بنا بر همین گزارش از میگنا رسانه سلامت روان کشور دکتر ژیلا فرخی در ادامه می نویسد:اگر میخواهیم جهانی صلح آمیز داشته باشیم باید در قدم نخست، با روش های خشونت آمیز در خانواده مبارزه کنیم، زیرا امروزه متداول ترین خشونت موجود در سطح جوامع انسانی، خشونت در خانواده است.
سخن آخر
خشونت خانگی والدین میتواند عواقب کوتاه مدت و بلند مدتی برای فرزندان به همراه داشته باشد تا حدی که نسلهای بعدی را نیز میتواند درگیر خود کند. برای اینکه بتوانید فرزندانتان را از پیامدهای پرخاشگری نجات دهید لازم است مهارتهایی نظیر کنترل خشم و روابط بین فردی بین خود و همسرتان را بیشتر تمرین نمایید و تحت نظر یک روانشناس قرار بگیرید. در صورتی که محیط خانواده زمینه پرخاشگری را در کودک فراهم می کند، رفتار وی تک علامت و بدون علائم، بیماری بوده و روانشناس و مشاور با ترغیب خانواده به تغییر رفتار و آموزش های لازم برای خویشتن داری و کنترل خشم به کودک به تغییر رفتار وی کمک می کند که نیازمند همکاری بیشتر خانواده ها در این زمینه هستیم.
روانشناس به شما کمک میکند تا بدانید هنگام تجربه خشم در مقابل فرزندان باید چه رفتاری انجام دهید و چگونه خود را به بهترین شکل آرام کنید. اگر فرزندانتان از این پرخاشگری آسیب دیدهاند و اکنون دچار مشکلات رفتاری و روانشناختی هستند میتوانید از یک خانواده درمانگر کمک بگیرید تا جلسات مشاوره با حضور کلیه اعضای خانواده تشکیل شود و همه آسیبها مورد بررسی قرار بگیرند.
در این میان آموزش مهارتهای زندگی نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. وقتی زن یا شوهر این مهارت را داشته باشند هم میتوانند با کودکان خود درست رفتار کنند و هم رفتار بهتری با یکدیگر خواهند داشت.