یکی از این عوامل مربوط به اعتقادات انسان است که تحت عنوان دین مطرح میشود.
تاریخ نشان داده است که دین ورزی قدمتی دیرینه دارد. چنانکه مطالعات باستانشناسی و انسانشناسی نشان دادهاند، مذهب جزء لاینفک زندگی بشری در تمام اعصار بوده است. به اعتقاد شماری از روانشناسان، باورهای دینی و مذهبی نقشی حیاتی در ارتقای سلامت روان ایفا میکنند؛ بهعبارتدیگر این باور که با عنوان ایمان به یک منبع بیرونی جهت دستیابی به آرامش شناخته میشود، موجب تخلیه بسیاری از انرژیهای منفی است.
«کوئینگ» چندین سازوکار را برای تبیین رابطه بین مذهب و سلامت روان مطرح میکند:
مذهب باعث ایجاد نگرش مثبت نسبت به دنیا در فرد میشود و او را در مقابل رویدادهای ناگوار زندگی، مانند فقدان یا بیماری یاری میرساند؛ به عبارتی مذهب به زندگی فرد معنا میدهد. داشتن معنا و هدف در زندگی نشاندهنده سلامت روان است و باعث افزایش توانایی فرد در انجام کارها میشود.
افراد دارای باورهای دینی با حوادث تروماتیک زندگی که به راحتی پذیرفتنی نیستند، راحتتر سازگار میشوند. همچنین مذهب باعث ایجاد امید شده و امید باعث ایجاد انگیزه و انرژی در فرد میشود که او را به بهتر شدن اوضاع زندگی امیدوار میکند؛ افراد دارای باورهای مذهبی وابستگی عاطفی کمتری به اطرافیان دارند؛ احساس کنترل در افراد مذهبی بهواسطه دعا کردن ایجاد میشود، بهاینترتیب که دعا کردن باعث احساس کنترل غیرمستقیم بر شرایط بهظاهر غیرقابل تغییر و ناگوار میشود.
افراد دارای باورهای مذهبی از شخصیتهای دینی که رنج بسیار کشیدهاند، الگوبرداری میکنند و این مسئله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیتهای غیرقابل تغییر و ناگوار میشود.
مذهب، منبع پاسخگو به سؤالات نهایی است، بهویژه در مواردی که علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسئله بهویژه در موارد جدی، مانند بیماریهای لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است. دراینارتباط مذهب و باورهای دینی باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیشتر میشود. این امر به سبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی و خداوند (توکل) ایجاد میشود.
روانشناسی در سالهای اخیر، اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است. شیوههای مقابله، تواناییهای شناختی و رفتاری هستند که فرد مضطرب بهمنظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشار آور به کار میگیرد.
ثابت شده است که باورهای مذهبی تأثیر عمیقی بر تمامی جنبههای زندگی افراد ازجمله دور نگهداشتن ایشان از مواد مخدر و الکل دارد. باورهای مذهبی قوی سبب میشود که افراد کمتر در معرض فشارهای روانی قرار گیرند، کمتر دچار افسردگی شوند و کمتر به بزهکاری روی آورند. وجود این باورها نیز احتمال اقدام به خودکشی را در بین پیروان واقعی ادیان الهی تا سطح چشمگیری کاهش میدهد.
با توجه به آنچه گفته شد امروز یکی از درمانهای متداول برای درمان اختلالات روانی و پیشگیری از آنها معنویت درمانی است؛ معنویت درمانی نوعی مشاوره است که با دسترسی به سیستمهای اعتقادی فردی و استفاده از این ایمان در قدرت بالاتر برای کشف زمینههای درگیری در زندگی، سعی در درمان روح و روان و بدن فرد میشود.
افرادی که به هدایت یک قدرت بالاتر اعتقاد دارند، ممکن است معنویت درمانی به آنها کمک کند تا ارتباط عمیقتری با این قدرت پیدا کنند. معنویت درمانی درمان را کوتاهتر کرده و پذیرش افراد را بالا میبرد. همچنین به افراد کمک میکند که با تکیه بر یک حامی برتر و در دسترس احساس آرامش و قدرت کنند و مسائل خود را از جایگاهی متفاوت بنگرند. هر فردی با هر مذهب و آئینی میتواند از معنویت درمانی کمک بگیرد و از نظر جسمی، ذهنی و فکری بهبودی خود را به دست بیاورد
«کوئینگ» چندین سازوکار را برای تبیین رابطه بین مذهب و سلامت روان مطرح میکند:
مذهب باعث ایجاد نگرش مثبت نسبت به دنیا در فرد میشود و او را در مقابل رویدادهای ناگوار زندگی، مانند فقدان یا بیماری یاری میرساند؛ به عبارتی مذهب به زندگی فرد معنا میدهد. داشتن معنا و هدف در زندگی نشاندهنده سلامت روان است و باعث افزایش توانایی فرد در انجام کارها میشود.
افراد دارای باورهای دینی با حوادث تروماتیک زندگی که به راحتی پذیرفتنی نیستند، راحتتر سازگار میشوند. همچنین مذهب باعث ایجاد امید شده و امید باعث ایجاد انگیزه و انرژی در فرد میشود که او را به بهتر شدن اوضاع زندگی امیدوار میکند؛ افراد دارای باورهای مذهبی وابستگی عاطفی کمتری به اطرافیان دارند؛ احساس کنترل در افراد مذهبی بهواسطه دعا کردن ایجاد میشود، بهاینترتیب که دعا کردن باعث احساس کنترل غیرمستقیم بر شرایط بهظاهر غیرقابل تغییر و ناگوار میشود.
افراد دارای باورهای مذهبی از شخصیتهای دینی که رنج بسیار کشیدهاند، الگوبرداری میکنند و این مسئله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیتهای غیرقابل تغییر و ناگوار میشود.
مذهب، منبع پاسخگو به سؤالات نهایی است، بهویژه در مواردی که علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسئله بهویژه در موارد جدی، مانند بیماریهای لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است. دراینارتباط مذهب و باورهای دینی باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیشتر میشود. این امر به سبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی و خداوند (توکل) ایجاد میشود.
روانشناسی در سالهای اخیر، اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است. شیوههای مقابله، تواناییهای شناختی و رفتاری هستند که فرد مضطرب بهمنظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشار آور به کار میگیرد.
ثابت شده است که باورهای مذهبی تأثیر عمیقی بر تمامی جنبههای زندگی افراد ازجمله دور نگهداشتن ایشان از مواد مخدر و الکل دارد. باورهای مذهبی قوی سبب میشود که افراد کمتر در معرض فشارهای روانی قرار گیرند، کمتر دچار افسردگی شوند و کمتر به بزهکاری روی آورند. وجود این باورها نیز احتمال اقدام به خودکشی را در بین پیروان واقعی ادیان الهی تا سطح چشمگیری کاهش میدهد.
با توجه به آنچه گفته شد امروز یکی از درمانهای متداول برای درمان اختلالات روانی و پیشگیری از آنها معنویت درمانی است؛ معنویت درمانی نوعی مشاوره است که با دسترسی به سیستمهای اعتقادی فردی و استفاده از این ایمان در قدرت بالاتر برای کشف زمینههای درگیری در زندگی، سعی در درمان روح و روان و بدن فرد میشود.
افرادی که به هدایت یک قدرت بالاتر اعتقاد دارند، ممکن است معنویت درمانی به آنها کمک کند تا ارتباط عمیقتری با این قدرت پیدا کنند. معنویت درمانی درمان را کوتاهتر کرده و پذیرش افراد را بالا میبرد. همچنین به افراد کمک میکند که با تکیه بر یک حامی برتر و در دسترس احساس آرامش و قدرت کنند و مسائل خود را از جایگاهی متفاوت بنگرند. هر فردی با هر مذهب و آئینی میتواند از معنویت درمانی کمک بگیرد و از نظر جسمی، ذهنی و فکری بهبودی خود را به دست بیاورد