قانون بهبود آموزش افراد دارای معلولیت
معصومه بیات دکترای تخصصی علوم اعصاب و کارشناس توانبخشی دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان، دانشگاه علوم پزشکی ایران در یادداشتی اختصاصی برای میگنا نوشت نیازهای ویژه کودکانی که اختلال یادگیری دارند هم در...

قانون بهبود آموزش افراد دارای معلولیت
معصومه بیات دکترای تخصصی علوم اعصاب و کارشناس توانبخشی دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان، دانشگاه علوم پزشکی ایران در یادداشتی اختصاصی برای میگنا نوشت نیازهای ویژه کودکانی که اختلال یادگیری دارند هم در سیستم آموزشی و هم در سیستم درمانی باید مورد توجه قرار گیرد. بررسی نظام‌های آموزشی پیشرو در این حیطه ممکن است در تدوین و احرای قوانین آموزشی مناسب راهگشا باشد.
سیستم آموزشی ایالات متحده آمریکا در قالب یک قانون به این نیاز پاسخ داده‌است. قانون بهبود آموزش افراد دارای معلولیت (Disabilities Education Improvement Act) که به اختصار IDEIA نامیده می‌شود در سال 1975 به عنوان یک قانون فدرال در آمریکا تصویب و برای ایالت‌ها لازم‌الاحرا شد. این قانون تضمین می کند که همه کودکان دارای معلولیت واجد شرایط بین سنین 3 تا 21 (یا تا زمانی که کودک فارغ التحصیل شود) از آموزش عمومی و مناسب که نیازهای فردی آنان را رفع نماید برخوردار شوند. از جمله اختلالاتی که در این قانون مورد توجه قرار گرفته اختلال یادگیری است.

این قانون در نسخه بازنگری شده سال 2004 خود استفاده از رویکردهای علمی مبتنی بر پژوهش را تشویق می کند. رویکرد مبتنی بر پاسخ به مداخله (response-to-intervention) که به اختصار RTI نامیده می‌شود اکنون در مدارس و کلاس های درس اجرا می‌شود.

بر اساس RTI آموزش‌ها و مداخلاتی با کیفیت بالا و چند لایه منطبق با نیازهای دانش‌آموزان به آنان ارائه می‌شود. نظارت بر پیشرفت دانش‌آموز برای تصمیم‌گیری در مورد روش‌های آموزشی، از طریق ارزیابی داده‌هایی که به صورت روتین جمع‌آوری‌ می‌شود صورت می‌گیرد. نتایج این ارزیابی‌ها تعیین می‌کند که آیا دانش‌آموز به دریافت خدمات ویژه آموزشی نیاز دارد یا خیر.
بسیاری از مدارس آمریکا از این مدل استفاده می‌کنند تا از دانش‌آموزانی که ضعف تحصیلی دارند حمایت کنند. در این مدل، خدمات آموزشی در 3 سطح ارائه می‌شود.

گروه هدف در سطح اول کل کلاس است. معلمین با استفاده از روش‌های آموزشی روزامد بیشترین تلاش خود را می‌کنند تا دانش‌آموزان آموزش‌هایی را که متناسب با سطوح مهارتی آنهاست دریافت کنند. به هر حال همیشه فرصت کافی برای رسیدگی به نیازهای انفرادی همه دانش‌آموزان وحود ندارد. به این ترتیب در مواردی که پیشرفت دانش‌آمور براساس آزمون‌ها و تکالیف مربوطه مطلوب نباشد وی به سطح دو منتقل می‌شود. در این سطح دانش‌آموز وارد گروه‌های آموزشی کوچکتری می‌شود که 2 یا 3 بار در هفته تشکیل می‌شود.
این گروه‌ها با بهره‌گیری از روش‌های علمی اثبات شده آموزش می‌بینند. این نوع کمک "مداخله" نامیده می‌شود. در این مرحله دانش‌آموز همچنان از خدمات سطح اول در کلاس‌های عمومی بهره می‌برد. معلمین هر هفته یا هر دو هفته یک‌بار کودک را ارزیابی می‌کند و بر این اساس تصمیم می‌گیرند که وی به سطح اول برگردد، در سطح دوم باقی بماند یا وارد سطح سوم شود. دانش‌اموزانی که همچنان در فراگیری درس‌های اصلی (زبان انگلیسی، خواندن، ریاضی، علوم، زبان‌های خارجی، تعلیمات اجتماعی، تاریخ، جغرافیا، هنر و اقتصاد) با چالش مواجه باشند به سطح سه انتقال داده می‌شوند.
در سطح سه، کار در قالب گروه‌های کوچک یا به صورت جلسات انفرادی انجام می‌شود. این افراد گرچه هنوز ساعات بسیاری را در کلاس‌های عمومی می‌گذرانند اما نسبت به دانش‌آموزان سطح دو زمان بیشتری را در جلسات اختصاصی شرکت می‌کنند. اینها دانش‌آموزان در معرض خطر محسوب می‌شوند و مدرسه و معلمین عملکرد آنها را ازنزدیک و به طور مرتب پایش می‌کنند.

در صورتی که مشکلات بهبود نیابند دانش‌آموز برای استفاده از خدمات "آموزش ویژه" مورد بررسی قرا می‌گیرد. برای اینکه دانش‌آموزی واجد شرایط بهره‌مندی از این امکانات شناخته شود باید فرایند ارزیابی را طی کند. در طی این فرایند که خود شامل چندین مرحله است معلمین، والدین، معلمِ آموزش ویژه، نماینده و روانشناس مدرسه و گاه متخصصین مختلفی از جمله آسیب‌شناس گفتار و زبان و کاردرمانگر مشارکت دارند. ارزیابی‌ها در حوزه‌های مختلف شناختی، تحصیلی، رفتاری، روانشناختی، مشاهدات کلاسی، مصاحبه‌های متعدد و سایر موارد مورد نیاز صورت می‌گیرد و به هیچ وجه در قالب یک تست انجام نمی‌شود. در این حالت مدرسه آموزش‌دهنده‌های ویژه و در صورت لزوم متخصصین گفتار و زبان و کاردرمانی را در اختیار دانش‌آموز قرار می‌دهد.

چهارچوب دیگری که در بعضی منابع آموزشی مطرح می‌شود multi-tiered system of supports یا به اختصار MTSS نام دارد که نگاهی جامع‌تر دارد و علاوخ بر رشد تحصیلی نیازهای رفتاری، هیجانی و اجتماعی را نیز درنظر دارد. این مدل بر غربالگری همه دانش‌آموزان و مداخله زودهنگام تاکید دارد تا دانش‌آموزان بتوانند هر چه سریع‌تر به همتایان خود برسند.

درخاتمه دکتر معصومه بیات به عناصر کلیدی این رویکرد مشتمل بر موارد چندگانه ذیل اشاره میکند :
  • غربالگری برای همه دانش آموزان در اوایل هر سال تحصیلی.
    افزایش حمایت هدفمند برای کسانی که برای یادگیری نیاز به تقلای زیاذی دارند.
    برنامه های یکپارچه ای که نیازهای تحصیلی، رفتاری، اجتماعی و عاطفی دانش آموزان را برطرف می کند.
    اتخاذ یک رویکرد مدرسه-محور برای حمایت از دانش‌آموزان توسط معلمان، مشاوران، روان‌شناسان و سایر متخصصانی که به‌عنوان یک تیم برای ارزیابی دانش‌آموزان و برنامه‌ریزی مداخلات مورد نیاز کار می‌کنند.
    توسعه حرفه‌ای کارکنان به صورتی که بتوانند مداخلات را انجام دهند و بر پیشرفت به گونه‌ای موثر نظارت کنند.
    مشارکت خانواده و افزایش درک آنها از فرایند مداخلات و پیگیری این موارد در خانه.
    نظارت مکرر بر پیشرفت دانش آموزان تا مشخص شود آیا نیازی به مداخلات بیشتر وجود دارد یا خیر.
    استفاده از استراتژی های مبتنی بر شواهد در تمام سطوح