روان شناسان به طرق مختلفی این کار را انجام میدهند و ما می خواهیم به شما نشان بدهیم که روانشناسان اجتماعی چگونه عمل می کنند.
افراد تحت تاثیر حضور واقعی یا خیالی سایرین ( والدین، دوستان، کارفرمایان، معلمان و غریبه ها و در واقع کل موقعیت اجتماعی) قرار میگیرد.
هنگام تفکر در باره نفوذ اجتماعی، نمونه های مختلف که به آسانی به ذهن مان خطور میکنند، تلاشهای مستقیم جهت متقاعد سازی هستند که به موجب آن یک فرد عملا تلاش میکند تا رفتار یا نگرش فرد دیگر را تغییر دهد و هنگامی اتفاق میافتد که تبلیغ کنندگان از فنون ظریف و مو شکافانه برای متقاعد ساختن ما برای خرید برند خاصی از خمیر دندان بهره میگیرند یا زمانی که دوستان ما برای متقاعد ساختن ما برای انجام چیزی که واقعا نمی خواهیم انجام دهیم، تلاش میکنند.
( بیا یک نوشیدنی دیگر بخور، همه این کار را می کنند) یا هنگامی که قلدر مدرسه با استفاده از زور بچه های کوچکتر را تهدید میکند که پول ناهار وی را بدهند.
بخش عمده ای از روان شناسی اجتماعی مطالعه تلاش های مستقیم برای نفوذ اجتماعی است، با این حال، نفوذ اجتماعی برای روان شناسی اجتماعی چیزی فراتر از تلاشهای شخص برای تغییر رفتار فرد دیگر است.نفوذ اجتماعی شامل افکار و احساسات و نیز اعمال مشهود ما است و علاوه بر تلاش های عمدی جهت متقاعد سازی، اشکال گوناگونی دارد.
ما اغلب تحت تاثیر حضور صرف سایرین، از جمله غریبه هایی قرار میگیریم که با ما تعامل نمیکنند.نیازی نیست که سایرین حتما حضور داشته باشند، ما تحت تاثیر تایید یا عدم تایید خیالی والدین،دوستان و معلمان و نحوه انتظارمان از واکنش آنها نسبت به خودمان قرار میگیریم.
گاهی این تاثیرات در تعارض با یکدیگر قرار میگیرند و روان شناسان اجتماعی علاقه خاصی به درک این مطلب دارند که هنگام بروز این تعارض، در ذهن فرد چه میگذرد.برای مثال تعارض ها اغلب زمانی روی میدهند که افراد جوان وارد کالج میشوند و میان باورها وارزشهای آموخته شده در خانه و باورها و ارزشهای استاد یا همکلاسی ها دچار تعارض میشوند.
تفاوت روان شناسی اجتماعی با رشته های مشابه
تصور میکنید که افراد مورد اشاره دارای نقاط قوت و ضعف و صفات شخصیتی هستند که آنها را به شیوه خاصی از پاسخ دادن وا می دارد.
برخی افراد رهبر و برخی پیرو،برخی خودخواه و برخی خیرخواه، برخی شجاع و برخی دیگر بزدل هستند. طرح کردن پرسش هایی در باره رفتار افراد بر اساس صفات شخصیتی و پاسخ دادن به آنها، کار روانشناسان شخصیت است که عموما بر روی تفاوتهای فردی تمرکز می کنند.تفاوتهای فردی عبارت است از وجوه شخصیتی افراد که آنها را از سایرین متمایز میسازد.پژوهش های انجام شده روی شخصیت، فهم ما را از رفتار انسان افزایش می دهند، اما روان شناسان اجتماعی بر این باورند که تبین رفتار بر اساس صفات شخصیتی سبب مغفول ماندن بخش تعیین کننده ماجرا میشود، یعنی نقش نیرومندی که نفوذ اجتماعی تعیین میکند.
فرض کنید به مهمانی میروید و همکلاسی خود را میبینید که امیدوار بودید بتوانید وی را بهتر بشناسید.او خیلی ناراحت به نظر می رسد.تنها ایستاده ، به هیچ جا نگاه نمیکند و با افراد تازه وارد صحبت نمی کند.احساس میکنید که تمایلی به برقراری رابطه با وی ندارید، چرا که فرد منزوی و خودخواهی به نظر میرسد.
اما چند هفته بعد او را مجدد میبینید و این بار معاشرتی، شوخ طبع و جذاب به نظر میآید. با خود میگویید که این همکلاسی واقعا چگونه فردی است؟خجالتی یا خودخواه یا جذاب و دوست داشتنی؟ این یک پرسش اشتباه است و پاسخ می تواند همه یا هیچ کدام باشد.همه ما میتوانیم در برخی شرایط خجالتی و در شرایط دیگر معاشرتی باشیم.پرسش بسیار جالب تر این است که در این دو موقعیت که اثر شگرفی بر رفتار فرد دارند، کدام عوامل متفاوت هستند؟ این یک پرسش روان شناختی_ اجتماعی است.
روان شناسی اجتماعی با سایر رشته های علوم اجتماعی، از جمله جامعه شناسی، اقتصاد و علوم سیاسی در ارتباط است.
هر یک از این علوم به بررسی تاثیر عوامل اجتماعی بر رفتار انسان پرداخته اند.اما در سطوح تحلیل خود با روان شناسی اجتماعی تفاوتهای عمده ایی دارند.ژن ها، هورمونها یا انتقال دهنده های عصبی سطح تحلیل برای زیست شناسان هستند. سطح تحلیل برای روان شناسان شخصیت و بالینی،فرد و برای روان شناسی اجتماعی، فرد در موقعیت اجتماعی است.به عنوان مثال، روان شناس اجتماعی برای پی بردن به اینکه چرا افراد عمدا به فرد دیگری صدمه میزنند، بر فرآیندهای روان شناختی تمرکز می کند که پرخاشگری را در موقعیتهای خاصی برمیانگیزند.
پرخاشگری تا چه اندازه ایی از ناکامی نشات میگیرد؟ آیا ناکامی همیشه عامل پرخاشگری است؟ چنانچه افراد احساس ناکامی میکنند، تحت چه شرایطی ناکامی خود را با انجام عمل پرخاشگرانه ابراز میکنند و تحت چه شرایطی خود را مهار مینمایند؟ سایر عوامل ایجاد پرخاشگری کدامند؟