اضطراب وجودی به صورت انعکاسی از مشکل در سازگاری ظاهر میشود که اغلب مربوط به از دست دادن امنیت است. به عنوان مثال، دانشجویی که برای تحصیل از خانه دور میشود و یا بزرگسالی که از شریک زندگیاش جدا میشود، ممکن است احساس کنند که پایه و زیربنای زندگی آنها در حال فروپاشی است. در واقع این احساس، معنای وجود آنها را زیر سوال میبرد و پرسشهای مهیب از هستی که پیشتر به فراموشی سپرده بودند را فرامیخواند.
برای مکتب اگزیستانسیالیسم اضطراب وجودی یک سفر، آگاهی و یک تجربه لازم و پدیده پیچیده تلقی میشود. این بحران و اضطراب، از آگاهی فرد از آزادی خود در جهان ناشی میشود و اینکه باید در حیاتی که هر لحظه ممکن است تمام شود، هر آن تصمیمهای مختلفی بگیرد، تصمیم به ادامه کار، ادامه زندگی مشترک، شروع یک بیزینس جدید و حتی ادامه دادن زندگی. این مفاهیم توسط روانشناسان وجودنگر در قرن ۲۰ بسیار گسترش پیدا کردند.
شناسایی و درک اضطراب وجودی در طی تجربه یک اضطراب وجودی، فرد ممکن است علائم مختلفی را تجربه کند، از جمله: دلهره افسردهخویی احساس از پا درآمدن کم شدن روابط با دوستان و عزیزان کمبود انگیزه و انرژی تنهایی نگرانی وسواسگونه و…
یک بحران وجودی اغلب بعد از وقایع مهم زندگی نمایان میشود، چراکه این اتفاقات باعث فراخوانی بسیاری از ابهامات و ترسهای سرکوب شده میشوند. این وقایع نظیر: تغییر شغل یا محل زندگی مرگ یک عزیز تشخیص یک بیماری جدی و خطرناک برای ادامه زندگی ورود به دوران میانسالی تجربه یک رخداد غمانگیز یا سانحهای آسیبزا بچهدار شدن ازدواج یا طلاق و… هستند.
اضطراب وجودی در وجود همه انسانها هست، منتها عدهای از آن آگاهی بیشتری دارند، عدهای کمتر، عدهای سرکوب میکنند، عدهای وحشتزده میشوند و… با این حال به نظر میرسد افراد اختلالات روانی زیر بیش از دیگران مستعد ابتلا به یک بحران وجودی هستند.
اگرچه همانطور که گفته شد این اختلالات دلیل ایجاد اضطرابهای وجودی نیستند، بلکه باعث فوران و حضور آنها در ذهن فرد میشوند. این اختلالات عبارتاند از: اختلالهای اضطرابی اختلال شخصیت مرزی (BPD) اختلالات خلقی اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)
اضطراب وجودی اصطلاحی است که منشأ در وجود انسان دارد و به صورتهای متعددی خود را نشان میدهد.
اصلیترین منابع آن عبارتند از:
آزادی و مسئولیت مکتب اگزیستانسیالیسم تأکید میکند که همه ما در انتخابهایمان در زندگی آزاد هستیم و این آزادی در انتخاب، مسئولیت پذیری را به همراه میآورد.
با این حال، با توجه به اینکه قطعا روزی مرگ سراغمان خواهد آمد، اگر از افق دیدی بالاتر به خودمان نگاه کنیم، اقدامات و تصمیمهایمان بیمعنی جلوه میکنند. به این ترتیب، آزادی میتواند به ناامیدی منجر شود و مسئولیت این آزادی، باعث ایجاد اضطراب میشود.
تا به حال چقدر از تصمیمهایی که گرفتید، این نگرانی را در شما ایجاد کرده که نکند خطا باشد؟ این ترس از انتخاب و تصمیمهای نادرست، برخاسته از آزادی شما برای انتخاب است و همین آزادی، مسئولیت سنگینی را برایتان به باور میآورد.
اگزیستانسیالیستها بر این باورند که این اضطراب همیشه همراه ما خواهد بود، چراکه هیچ «گزینه درست» و هیچ راهنمایی برای آنچه باید انجام دهیم وجود ندارد. در اصل، هر یک از ما باید خودمان برای زندگی خود معنایی بسازیم. هنگامیکه این آزادی و مسئولیت بیش از حد احساس شود، ممکن است به کارهایی دست بزنیم که ما را از این اضطراب محافظت کند.
معنای زندگی فلاسفه اگزیستانسیالیست، معتقدند که وجود انسان بر ماهیت و چیستی او مقدم است، یعنی هیچ هدف و معنایی از پیش برای انسانها تعیین نشده است و وجه اشتراک انسانها با هم تنها در وجود و «بودن» آنهاست.
این ماهیت نامتعین، فرد را با بیمعنایی بسیار ژرفی مواجه میکند، به گونهای که تمام اقدامات او در زندگی به نوعی در مقابله با این احساس و ساخت معنا برای ادامه زندگی است. انسان به عنوان موجودیتی محدود که روزی خواهد مرد، وقتی متوجه شود که هیچ هدف و معنای از پیش تعیین شدهای ندارد و هیچ دلیلی ندارد که یک نوع سبک زندگی را همیشه پیش بگیرد، دچار اضطراب خواهد شد.
موقعیتهایی نظیر مرگ یکی از عزیزان، تغییر در سبک زندگی، طلاق و… این اضطراب را به سطح آگاهی میآورد و فرد را به بحران معنا دچار میکند. چیزی که انسانها باید بدانند این است که «بودن»، مقدم بر «هدف و مقصد» است.
بنابراین یک زندگی اصیل، زندگیای است که فرد خود را با تمام وجود در این جهان احساس کند و به جای نگاه به مقصد، زمان حال را با تمام وجود لمس کند.
مرگ و نیستی ما هر کاری کنیم، هرچقدر مراقب باشیم، بهترین پزشکها و روانشناسان را استخدام کنیم، سالمترین رژیمهای غذایی را رعایت کنیم و…، باز هم یک روز که نمیدانیم دقیقا چه روزی است، خواهیم مرد. از طرف دیگر ما جلوی مرگ عزیزانمان را هم نمیتوانیم بگیریم. مرگ که تبلور نیستی در برابر هستی (یعنی تنها دارایی انسان) است، مدام محدودیت ما را به ما یادآوری میکند و یکی از منابع اضطراب وجودی است.
تنهایی و انزوا ما در ذات خود تنها هستیم، هرچقدر که افراد زیادی در زندگی ما باشند، هنگام تصمیمگیری، هنگام تعیین مسیر زندگی، برای ساخت معنا در زندگی و… تنها هستیم و این تنهایی چیزی نیست که با حضور در جمع حل شود، بلکه در هر لحظه میتواند فراخوانده شود. این تنهایی خود یکی از منابع اصلی اضطراب وجودی ماست.