تاب‌آوری مردم باید مسئولان را دغدغه‌مندتر کند
حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین دکتر عباس پسندیده، رئیس گروه روان‌شناسی اسلامی پژوهشگاه قرآن و حدیث قم این سال‌ها به صورت تخصصی روی موضوع تاب‌آوری کار کرده است. گفت‌وگوی ما با این پژوهشگر با توجه به فضایی که...

تاب‌آوری مردم باید مسئولان را دغدغه‌مندتر کند
حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین دکتر عباس پسندیده، رئیس گروه روان‌شناسی اسلامی پژوهشگاه قرآن و حدیث قم این سال‌ها به صورت تخصصی روی موضوع تاب‌آوری کار کرده است.
گفت‌وگوی ما با این پژوهشگر با توجه به فضایی که امروز جامعه ما در آن قرار دارد، احتمالاً می‌تواند پیشنهاد‌های عملی و کارا به مخاطب خود ارائه کند.
در واقع این گفتگو می‌خواهد به مخاطب نشان دهد اگر چه وسط تلاطم‌ها و طغیان‌های سرکش زندگی قرار گرفته است و موج‌های سهمگین به سوی او می‌آیند، اما در واقع از یک فراز بالاتر سرنوشت او به آمد‌وشد این تلاطم‌ها و موج‌ها بستگی ندارد، بلکه سرنوشت او به کنش و رفتاری بستگی دارد که در برابر موج‌های زندگی نشان می‌دهد.
در شرایط فعلی با چالش‌های حیاتی در زیست طبیعی شهروندان روبه‌رو هستیم که به نوعی «ناامنی ذهنی» دامن می‌زند. مثلاً آدم‌ها می‌بینند هر روز قیمت کالا‌ها اوج بیشتری می‌گیرد و هزینه‌ها و درآمدهای‌شان باهم همخوانی ندارد. واکنش آدم‌ها در این وضعیت تولید خشم، ناخشنودی و گلایه است. چطور به آدم‌ها می‌توان گفت این تولید خشم اولاً مسئله آن‌ها را حل نمی‌کند و ثانیاً شاید آسیب این تولید خشم و گلایه بیشتر از آن مسئله بیرونی باشد.
درباره مسئله خشم و به ویژه خشم اجتماعی باید دید که ریشه‌های خشم کجاست تا بتوان آن را حل کرد. خشم وقتی شکل می‌گیرد که انسان‌ها احساس ناکامی و ظلم کنند. اگر افراد ببینند حق‌شان دیده و داده نمی‌شود و مورد ظلم قرار می‌گیرند دچار خشم می‌شوند. حالا این واکنش می‌تواند ناشی از یک ظلم واقعی باشد یا نه صرفاً احساس ظلم باشد.
خاستگاه دیگر خشم، مسئله ناامیدی است. اگر افراد تصور کنند که برای گرفتن حق‌شان و برای اصلاح وضعیت موجود و برای اینکه میزان و تعداد فساد‌ها کاهش پیدا کند و نابسامانی‌ها کم شود، هیچ راهی جلوی پای آن‌ها وجود ندارد و فضایی واقعی و نه شعاری برای اصلاح وضع موجود پیش‌بینی نشده، اینجاست که آن احساسات منفی به خشم تبدیل می‌شود. اگر مردم ببینند در دوره‌های مختلف انتخابات رأی‌شان دیده نمی‌شود یا کاندیدای مورد نظر آن‌ها در لیست جریان‌های سیاسی و احزاب وجود ندارد که به صحنه بیایند و رأی بدهند، طبیعی است که احساس ناامیدی خواهند کرد. اگر لایه‌های مختلف مردم از همان طبقه و جایگاهی که در آن قرار دارند، ببینند که به رغم انتقاداتی که به مدیریت جامعه وجود دارد، رویه‌ها و سیاست‌ها اصلاح و تغییر پیدا نمی‌کند، این نقطه‌ای است که مردم را مستأصل و مأیوس خواهد کرد.
شما در واقع می‌گویید بخشی از این سامانه تولید خشم و ناامیدی به شیوه فعلی مشارکت دادن مردم در اصلاح رویه‌ها برمی‌گردد؟
بله، بد نیست نگاهی به گذشته بیندازیم. در گذشته- تا قبل از دوم خرداد- افرادی که به نوعی منتقد بودند و با نظام سیاسی مشکل داشتند به صحنه نمی‌آمدند. در انتخابات دوم خرداد با شرایطی که به وجود آمد، این قشر از جامعه متوجه شدند که با آمدن به صحنه می‌توانند نظرات‌شان را اعلام و اعمال کنند و همین کنش باعث شد ما در دوره‌های بعد انتخابات‌های پرشوری داشته باشیم، اما به مرور زمان و بر اساس برخی رویه‌های نادرست یا سوء‌تفاهم‌ها مردم به این نتیجه رسیدند که مسیر انتخابات باعث کاهش نابسامانی‌ها نمی‌شود و به همین جهت احساس ناامیدی شکل گرفت، البته گاهی خشم پنهان است، اما ظلم وقتی با ناامیدی پیوند بخورد به خشم آشکار تبدیل و این خشم ابراز می‌شود. ابراز خشم آن هم در مقیاس اجتماعی مربوط به جایی است که افراد توأمان احساس ناامیدی و ظلم شدید کنند. خداوند متعال هم در قرآن کریم می‌فرماید: لَا یُحبُ اللَهُ الْجَهْرَ بالسُوء منَ الْقَوْل إلَا مَنْ ظُلمَ/ خدا دوست ندارد کسی در علن و ملأ عام علیه کسی فریاد بزند مگر اینکه احساس ظلم کند، بنابراین احساس ظلم و ناامیدی یکی از مسئله‌های بسیار مهم است.
اشاره کردید که ظلم می‌تواند واقعی باشد یا نه صرفاً احساس ظلم باشد. شیوه برخورد با این دو نوع ظلم چگونه باید باشد؟
خب اگر درک صحیحی از موقعیت داشته باشیم و به اصطلاح، درد را به درستی تشخیص داده باشیم، آن وقت می‌توانیم سخن از راه‌حل بر زبان جاری کنیم. ببینید ظلم می‌تواند واقعی باشد یا احساس شده باشد، یعنی فرد یا افراد احساس ظلم کنند و واقعیت نداشته باشد. اینجا حاکمیت باید تدبیری بیندیشد، اگر ظلم واقعی است باید روند حکمرانی را اصلاح کند، اما اگر ظلم صرفاً یک احساس است و واقعیت ندارد، حاکمیت باید با استفاده از روش‌های علمی موجود در روان‌شناسی اجتماعی، جامعه‌شناسی، ارتباطات و با راهبرد تبیین و روشنگری آن حس غلط را از بین ببرد. چرا حکمرانان از نظرات و نتایج علمی دانش‌هایی، چون روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی استفاده نمی‌کنند؟ استفاده از علم در این پدیده‌ها یک رویه تجربه‌شده و موفق در حکمرانی علمی در دنیاست.
یکی از بنیادی‌ترین ریشه‌های یأس، فقدان چشم‌اندازی برای بهبود رویکردهاست. در این باره چه باید کرد؟
ما برای شکل‌گیری چشم‌انداز امیدوارانه باید رویه‌ها را به گونه‌ای اصلاح کنیم که افراد جامعه احساس کنند کشور متعلق به آنهاست و اگر نظری دارند در اداره و مدیریت کشور اعمال می‌شود. اگر ما خواهان آن چشم‌اندازی هستیم که باید در جامعه احیا شود، راهش این است که سیاستگذاری‌ها و رویه‌ها به گونه‌ای باشد که مردم در سطح اجتماع و در متن مناسبات سیاسی و اقتصادی به عینه و با گوشت و پوست لمس کنند که کشور، ملک طلق گروه و طیف خاصی از افراد نیست که فی‌المثل فقط قشر مذهبی یا گروه سیاسی خاص حق بهره‌برداری و ورود به مناصب و مناسبات قدرت را داشته باشند بلکه عامه مردم حقوقی در این کشور دارند و نظرات آن‌ها باید دیده و شنیده شود. یکی از مهم‌ترین ارکان مهار و درمان ناامیدی و خشم هم در این است که باید حقوق مردم مورد توجه سیاستگذاران و مدیران قرار گیرد.
مهار نشدن خشم و عصبانیت مردم و بی‌اعتنایی به رضایتمندی اجتماعی چه تأثیری می‌تواند در سرنوشت جامعه داشته باشد؟
بدون تعارف و بر اساس یک سنت الهی، اگر این خشم به یک خشم اجتماعی و فراگیر تبدیل شود، می‌تواند به یک اهرم اثرگذار تغییر تبدیل شود. ما نمی‌توانیم به مردم بگوییم خشمی که ابراز می‌کنید، اثری نخواهد داشت. این خشم اثرگذار خواهد بود و ممکن است تغییراتی جدی در جامعه و نظام حکمرانی رقم بزند.
در مقیاس فردی چطور؟ آیا تخلیه خشم می‌تواند سازنده باشد؟
این موضوع جای بحث دارد که آیا تخلیه خشم، وضعیت روانی ما را بهتر می‌کند یا بدتر. برخی از نظریه‌پردازان معتقدند که اعمال و برون‌ریز خشم، آن را کاهش نمی‌دهد. از طرفی برخی معتقد هستند که اگر کسی خشمگین شد، باید اجازه دهیم خشم خود را یک جایی تخلیه کند، ولی برخی از تحقیقات- آن طور که من اطلاع دارم- نشان می‌دهد اعمال و ابراز خشم لزوماً موجب آرام شدن افراد جامعه نمی‌شود، باید ریشه خشم را شناخت و از بین برد.
گاهی ما نمی‌توانیم وضعیت موجود را تغییر دهیم، یعنی ممکن است دست من به عنوان یک شهروند برای اصلاح رویه‌های مدیریتی باز نباشد، از آن طرف حتی ممکن است انتخاب دیگری جز بودن در همین وضعیت ناهنجار را نداشته باشم، در این صورت پای مفهومی به نام «زندگی تاب‌آورانه» به میان کشیده می‌شود. اگر مردم و مدیران، دو سر زندگی تاب‌آورانه باشند، نسبت‌های این دو را در کنار هم چطور می‌بینید؟
مردم هرگز از ما نمی‌پذیرند که زندگی تاب‌آورانه را مطرح کنیم، بدون اینکه آن‌ها مشارکت فعال حکمرانان را در این زمینه حس کنند، یعنی ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که عمل به قواعد زندگی تاب‌آورانه وضعیتی آرام در جامعه ایجاد کند، در حالی که حکمرانان به همان روال سابق و مشی گذشته خود ادامه بدهند و به قول معروف در بر همان پاشنه سابق بچرخد. مردم هرگز از ما نمی‌پذیرند که بحث تاب‌آوری توجیه‌گر نابسامانی‌ها و ناکارآمدی حکمرانان باشد، لذا باید قدری وضعیت موجود را باز کرد، چون وضعیت موجود در اثربخشی تاب‌آوری مؤثر خواهد بود.
منظورتان از باز کردن وضعیت موجود چیست؟
به دلایل مختلفی که در جای خود مطرح شده است، نظام استکباری فشار اقتصادی همه‌جانبه‌ای به این ملت وارد ساخته، مسیر‌های تجارت جهانی را به روی ایران به شدت تنگ کرده و گلوگاه‌های آن را در اختیار گرفته است. خب مجموعه این اتفاقات باعث می‌شود درآمد‌های کشور به شدت دچار اختلال شود و کاهش پیدا کند، البته این یک طرف قضیه است. طرف دیگر قضیه این است که ما در سطحی دیگر با ناکارآمدی‌های برخی مسئولان مواجه هستیم.
بعضی از مسئولانی که دغدغه مردم را ندارند و به فکر منافع شخصی و گروهی خودشان هستند، یعنی این طور نیست که غم مردم را غم خودشان بدانند و تصمیماتی که گرفته می‌شود تصمیمات کارشناسی‌شده و همه‌جانبه‌ای باشد. این بخش از قضیه با تاب‌آوری قابل حل نخواهد بود و باید تدبیر دیگری برای آن اندیشیده شود، بنابراین وقتی من از تاب‌آوری صحبت می‌کنم، منظورم از تاب‌آوری توجیه کردن ناکارآمدی‌ها و بی‌عملی‌های مسئولان نیست. در چنین شرایطی مسئله تاب‌آوری وضعیت متفاوتی پیدا می‌کند.
پس همانندی یا دست‌کم شکاف کمتر زندگی مسئولان با زندگی مردم عنصر مهمی در تاب‌آوری مردم است.
بخشی از آن، همین است. وضعیتی که ما الان در آن قرار داریم یک موضوع فردی نیست. نگاه فردی به مشکلات و فشار‌هایی که بر مردم وارد می‌شود، یکی از اشتباهات بزرگ و راهبردی است. این یک مسئله اجتماعی است و یکی از محور‌های مهمی که تاب‌آوری را افزایش می‌دهد، زندگی ساده مسئولان است. به این معنا که مردم باید ببینند و احساس کنند که مسئولان کشور همانند آن‌ها زندگی می‌کنند و زندگی خودشان متناسب با شرایط فعلی است.
همان که حضرت علی (ع) در جملات خود- در چند سال دوره زمامداری‌شان- دارند که حاکم باید مانند ضعیف‌ترین مردم زندگی کند تا کسی که فقیر است، احساس فقر او را آزرده نکند. در چنین شرایطی اگر مردم ببینند که مسئولان فقط به فکر حقوق‌های چند‌ده‌میلیونی، پاداش‌های چند‌صدمیلیونی، سفر‌های خارجی، جلسات پرخرج و پرزرق و برق و ویترین و دکور و تزئینات محل کار و تفریح فرزندان‌شان هستند، اینجاست که قدرت تحمل مردم کاهش پیدا می‌کند، لذا یکی از بحث‌های بسیار مهم این است که زندگی مردم با زندگی مسئولان هم‌سطح شود.
منظورتان از هم‌سطحی چیست؟
منظورم از هم‌سطحی این نیست که همه مسئولان کمترین حقوق‌ها را دریافت کنند، بلکه فاصله زندگی میان مردم و مسئولان باید کاهش پیدا کند و مردم ببینند که معیشت و دارایی نمایندگان، وزرا و رؤسای آن‌ها به معیشت عموم جامعه و سطح متوسط نزدیک است.
آیا شما Resiliency را معادل تاب‌آوری می‌گیرد؟
تاب‌آوری، تعبیر و ترجمه دقیق Resiliency نیست. معنای این واژه، ترکیبی از انعطاف و برگشت‌پذیری است. تاب‌آوری، فارسی واژه صبر است، بنابراین تاب‌آوری را معادل صبر می‌گیرم و درباره‌اش صحبت می‌کنم.
بنابر تحقیقاتی که صورت گرفته است صبر در فرهنگ اسلامی، چهار مؤلفه دارد که این چهار مؤلفه می‌تواند به ما در گذر سالم از امور کمک کند.
مؤلفه اول، انعطاف داشتن است.
انعطاف به معنی این است که انسان مانند خوشه‌های گندم باشد. وقتی تحت فشار باد و طوفان قرار می‌گیرد، خم شود تا آن طوفان عبور و گذر کند و وقتی طوفان تمام شد، آن وقت می‌تواند برگردد به حالت اول خودش. فنر را ببینید. فنر خاصیت انعطاف و برگشت‌پذیری دارد. خب اینجا اگر ما در برابر شرایط سخت انعطاف به خرج ندهیم، این تصلب و سختی، کار را به شدت سخت خواهد کرد. به طبیعت نگاه کنیم. درختان تنومند در برابر طوفان و فشار‌های بیرونی شکسته می‌شوند، اما خوشه‌های گندم و گیاهان نرم و بسیار نازک در برابر طوفان شکسته نمی‌شوند. چرا؟ به دلیل انعطافی که دارند. این نکته اول. نکته دوم سرسختی و مقاومت و پایداری است.
سخنان شما مرا یاد جملات لائوتسه، حکیم چین باستان می‌اندازد، آنجا که می‌گوید: هیچ چیز در این جهان، چون آب، نرم و انعطاف‌پذیر نیست، اما برای حل کردن آنچه سخت است چاره‌ساز آب است. نرمی بر سختی غلبه می‌کند و لطافت بر خشونت. انسان، نرم و لطیف زاده و هنگام مرگ خشک و سخت می‌شود. گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می‌آورند، نرم و انعطاف‌پذیرند و هنگام مرگ خشک و شکننده. پس هر که سخت و خشک است، مرگش نزدیک شده و هر که نرم و انعطاف‌پذیر، سرشار از زندگی است.
جالب بود. خب انعطاف یک طرف ماجراست. ما در برابر حوادث باید انعطاف داشته باشیم، اما انعطاف به معنی عدول از ارزش‌ها، اخلاق و قواعدی نیست که به آن معتقد هستیم.
مؤلفه دوم این است که ما در حوزه ارزش‌های‌مان باید مقاوم باشیم. به عبارت دیگر باید مراقب باشیم که ارزش‌ها و اصول ما تحت تأثیر شرایط قرار نگیرد و تغییر نکند. انسانیت، مردانگی، دست‌پاک‌بودن، ظلم نکردن و رعایت حقوق دیگران از ارزش‌های ما هستند. آدمی که تاب‌آور است، در برابر این اصول، مقاوم و سرسخت است و اجازه نمی‌دهد هویت او که مجموعه این ارزش‌ها و اصول هستند، در این شرایط پایمال یا دزدیده شود. مثال خوشه‌های گندم و گیاهان نرمی که عرض کردم انعطاف دارند، به نظرم در فهم توأمانی منعطف بودن و اصول را رها نکردن کارآمد است، چون خوشه گندم با همان انعطاف، ریشه‌های خودش را هم حفظ می‌کند، اما درختانی که انعطاف ندارند، گاهی از ریشه درمی‌آیند، بنابراین سرسختی، مقاومت، مراقبت و انعطاف در عین حال که ممکن است دور از هم دیده شوند، در کنار هم هستند.
مؤلفه سوم در بحث تاب‌آوری، خویشتنداری است. اینکه انسان‌ها قدرت داشته باشند که افکار و احساسات خود را مهار و کنترل کنند و به این وسیله از ارزش‌ها و اصولی که دارند مراقبت و از آن‌ها حراست کنند، در همین بحث خویشتنداری می‌گنجد. گاهی وقت‌ها ما وقتی تحت فشار قرار می‌گیریم، سبب می‌شود اختیار خودمان را از دست دهیم و دست به یکسری اقدامات بزنیم که هیجانی و غیرمنطقی است. اینجاست که: عنصر خویشتنداری و مهار یا کنترل‌گری می‌تواند به انسان‌ها کمک کند مراقب رفتار و اندیشه خودشان باشند.
مؤلفه چهارم در تاب‌آوری، افزایش توان تحمل است. شرایط سخت تحمل بیشتری می‌خواهد و با شرایط عادی متفاوت است و اگر توان تحمل افزایش پیدا کند، میزان مقاومت در شرایط می‌تواند تاب‌آوری را افزایش دهد و تقویت کند.
تمایز زندگی منفعلانه با زندگی تاب‌آورانه در چیست؟
تاب‌آوری در مجموع و به ویژه تحمل داشتن به معنای انفعال نیست، بلکه به معنای این است که ما اجازه ندهیم فشارها، سازمان روانی ما را به هم بریزند. مرحوم علامه طباطبایی، تعریف جالب و زیبایی از صبر دارند. می‌فرمایند صبر آن ویژگی است که نمی‌گذارد سازمان روانی انسان به هم بریزد. اگر این سازمان روانی انسان به هم بریزد، زندگی انسان تباه خواهد شد.
پس مراد از تاب‌آوری، کنار کشیدن، کنش نداشتن و دست شستن از ابتکار عمل نیست بلکه به این معنی است که کنش‌های ما به گونه‌ای باشد که آن سازمان روانی به هم نریزد. وقتی سازمان روان انسان در فشار‌ها به هم نریخت، آن موقع است که فرد می‌تواند فکر کند چه کار کند. چگونه فعال باشد و این مشکلات را پشت سر بگذارد و برای حل آن تدبیری بیندیشد.
وقتی مشکلی به وجود می‌آید اگر ما نتوانیم تاب‌آور باشیم، در حقیقت آن بحران، سیستم روانی ما را به هم می‌ریزد. شبیه این است که کشوری مورد حمله قرار گیرد و بعد مسئولان آن کشور به طور کلی به هم بریزند و دچار استیصال شوند. آنجاست که نمی‌توانند برای مقابله با دشمن از توانمندی‌های کشورشان استفاده کنند، اما اگر مراقبت کنند- مدیریت بحران معنایش همین است - اگر مراقبت کنند که آن آشفتگی به وجود نیاید و سیستم روانی و اجتماعی به هم نریزد، آن موقع است که می‌توانند به فکر چاره باشند، بنابراین تاب‌آوری از نگاه من یعنی فعال بودن، چاره‌اندیشی، حل مشکل و مدیریت بحران. از این زاویه اگر افراد بخواهند فعال باشند، قبل از آن باید تاب‌آور باشند، بنابراین تاب‌آوری به معنای انفعال و دست روی دست گذاشتن نخواهد بود.
به عنوان یک پژوهشگر که در زمینه تاب‌آوری تحقیقات کرده‌اید، نسبت میان مردم ایران و تاب‌آوری را چطور ارزیابی می‌کنید؟
اگر تاب‌آوری در مقیاس ملی را در نظر بگیریم، این سال‌ها واقعاً مردم ما سنگ تمام گذاشته‌اند. مردم ایران از مقاوم‌ترین و تاب‌آورترین ملت‌های دنیا هستند.
این مردم فشار‌های اقتصادی و نظامی شدیدی را تا به حال تحمل کرده‌اند که شدیدترین آن‌ها مربوط به یک دهه اخیر است که آثار آن تا به امروز ادامه پیدا کرده است. بدون هیچ تعارفی باید گفت اگر این فشار‌های اقتصادی و حتی کمتر از آن در برخی از کشور‌های دیگر اتفاق می‌افتاد، زمان زیادی طول نمی‌کشید که آن ملت به زانو درمی‌آمد، اما واقعاً باید آفرین گفت و این ملت را تحسین کرد که زیر فشار‌های چندجانبه، تاب‌آوری بالایی را از خود نشان داده‌اند.
آیا تاب‌آوری فقط عکس‌العملی به فشار‌های اقتصادی است؟
مسلماً نه! فشار تبلیغاتی و جنگ روانی دشمن واقعاً پدیده عجیب و غریبی است. شما عدد و رقم را خودتان بهتر می‌دانید. ما شاید بیش از چندصدشبکه رادیوتلویزیونی و سایت‌های خبری و کانال و صفحه به زبان فارسی داریم که علیه این ملت سمپاشی و تبلیغات می‌کنند. پروپاگاندایی که راه افتاده است، به شدت کار می‌کند و خیلی قوی است، اما هنوز این ملت پابرجاست، البته برخی اثرات این تحریم‌ها و فشار‌ها را در آشوب‌ها و اعتراضات اخیر می‌بینیم و این اثرات قابل انکار نیست، اما به هر حال کلیت جامعه، مقاومت بسیار بالایی دارند، اما نباید از این مقاومت سوء‌استفاده شود. مسئولان باید قدر این مردم را بدانند و تاب‌آوری مردم مسئولیت آن‌ها را بیشتر کند. هرگز نباید تاب‌آوری مثال‌زدنی مردم ایران، خیال مسئولان را راحت کند، بلکه باید آن‌ها را بیشتر دغدغه‌مند و حساس کند که هر چه می‌توانند برای این مردم خدمت کنند. این نشانه رشد و بالندگی یک ملت است.
دیدگاه‌های موجود در دانش روان‌شناسی نسبت به آثار و نقش بحران و فشار معیشتی بر روان آدمی چیست؟
برخی نظریه‌های روان‌شناسی در بحث بحران و ضربه‌هایی که آدم‌ها در زندگی می‌بینند، به اختلال پس از ضربه اشاره می‌کنند. برخی افراد وقتی ضربه‌ای به آن‌ها وارد می‌شود، دچار اختلال‌های شدید می‌شوند و آسیب می‌بینند، البته بعد‌ها اندیشمندان و روان‌شناسانی آمدند و گفتند که پیامد ضربه‌ها فقط اختلال نیست بلکه ما رشد پس از ضربه را هم داریم که بحث بسیار مهمی است. تاب‌آوری و پیش‌روندگی ملت ایران، یکی از معجزات فرهنگ اسلامی است و باید جزو دستاورد‌های انقلاب اسلامی دانست. دستاورد، فقط تکنولوژی نیست، رشد و تعالی انسانی در سطح اجتماعی و نه فردی هم دستاورد انقلاب است.
جمله معروفی از نیچه است که زخمی که مرا پای درنیاورد، نیرومندم می‌کند.
بله، تجربه ما نشان می‌دهد رشد پس از ضربه یک واقعیت است، آسیب‌ها، گرفتاری‌ها، سختی‌ها و فشار‌ها انسان‌ها را به چالش می‌کشاند و مثل غربالی روان انسان را الک می‌کند. اگر آدم‌ها بتوانند با این چالش‌ها خوب مواجه شوند، می‌توانند از دالان آن‌ها به رشد برسند و خودشان را تقویت کنند و یک پله بالاتر بروند، لذا تاب‌آوری یکی از عوامل مهمی است که می‌تواند ضربه‌ها، سختی‌ها و گرفتاری‌ها را به یک رشد تبدیل کند و این یعنی تبدیل تهدید‌ها به فرصت‌ها.
اساساً مفهوم «زندگی تاب‌آورانه» از چه زمانی در کتاب‌های روان‌شناسی یا خودیاری مطرح شده است و آیا می‌توان گفت مصرف آن بیشتر در جوامعی است که زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در آن‌ها دچار اختلال است یا نه، در هر جامعه‌ای می‌تواند کاربرد داشته باشد؟
مسئله تاب‌آوری سابقه طولانی دارد به ویژه در غرب. فلسفه لذت و رفاه مبنای سلامت روان در امور روان‌شناسی و جامعه‌شناسی جامعه غرب است و البته مبنای خیلی چیز‌های دیگر. غربی‌ها بر مبنای فلسفه لذت و رفاه معتقد بودند که یک وضعیت سالم روان‌شناختی برای افراد وقتی است که آن‌ها زندگی‌های خوبی داشته باشند و به اصطلاح سطح زندگی و برخورداری انسان کیفیت و استاندارد‌های بالایی داشته باشند و امکانات و رفاهیات زندگی به شکل کامل باشد، حتی معتقد بودند که کودکان وقتی خوب رشد می‌کنند که در خانواده‌هایی بارفاه و برخوردار باشند نه خانواده‌های فقیر یا آشفته به لحاظ خانوادگی، چون مراحل رشد و تحول‌شان در خانواده‌های دارای رفاه به خوبی تأمین می‌شود و سلامت روان وقتی محقق می‌شود که افراد در رفاه باشند، اما در کمال تعجب به مرور زمان متوجه شدند که جوان‌ها، نوجوان‌ها و کودکانی در جامعه وجود دارند که سلامت روان دارند، اما در خانواده‌های مرفه نیستند و در قالب آن استاندارد‌هایی که تعریف کرده بودند، نمی‌گنجند. کودکان و جوان‌هایی را می‌بینند که مراحل تحول و رشدشان خیلی خوب صورت گرفته است، اما اتفاقاً در خانواده‌های آشفته و به‌هم‌ریخته بوده‌اند، در خانواده طلاق و اعتیاد.
از طرف دیگر شاید پس از چند دهه که روی این موضوع کار کردند و مبنای سلامت روان و زندگی خوب را لذت و رفاه قرار دادند و حکمرانی و نظام سیاسی و اجتماعی‌شان بر اساس این فرض برنامه‌ریزی کرد، در کشور‌های غربی مثل امریکا و کشور‌های اروپایی متوجه شدند رنج، محرومیت، نابسامانی و فقر را نمی‌توان حذف کرد، به ویژه مسئله درد و رنج و مشکلات، یعنی مجموعه آنچه ما به آن مصائب می‌گوییم.
این یک یافته بسیار مهم دانشمندان در غرب بود. من برخی از آثار را که می‌خواندم، درماندگی دانشمندان را می‌دیدم. می‌گفتند ما می‌خواستیم رنج را از زندگی بشر حذف کنیم، اما نمی‌شود. حالا باید یاد بگیریم چگونه با آن کنار بیاییم. اینجا بود که مفهوم تاب‌آوری و انعطاف‌پذیری شکل گرفت. تاب‌آوری در حقیقت پاسخی بود که دانشمندان غربی به آن دست پیدا کردند برای اینکه بتوانند مشکلات زندگی را برای مردم هموار کنند و یک همزیستی مسالمت‌آمیز با سختی‌ها و گرفتاری‌ها داشته باشند. این از نظر آنهاست. ما که از اول به برکت قرآن و اهل بیت (ع) می‌دانستیم زندگی دنیا بدون مشکل و بدون سختی نخواهد بود. خداوند متعال می‌فرماید: و لقد خلقنا الانسان فی کبد/ ما انسان را در رنج آفرینش دادیم. این دنیا جای سختی‌ها و گرفتاری‌هاست، آن هم به سبب فلسفه‌ای که دارد.
پس از این زاویه تاب‌آوری یک مفهوم فراگیر است و مختص یک وضعیت یا جامعه خاص نیست. درست است؟
بله، تاب‌آوری مختص جوامع فقیر و عقب‌افتاده نیست. این یک تصور غلط است که ما گمان کنیم تاب‌آوری مربوط به جوامع فقیر و توسعه‌نیافته و زندگی بدون تاب‌آوری و با لذت مربوط به جوامع پیشرفته است. بشر در این دنیا چه فقیر باشد به لحاظ اقتصادی و چه غنی، حتماً درد و رنج را تجربه خواهد کرد، اینجاست که ما نیاز داریم به تاب‌آوری، البته تاب‎آوری‌ای که من بیشتر به آن می‌پردازم، تاب‌آوردن در مشکلات است که همان صبر است، اما در روان‌شناسی معنای خاص و محدودتری دارد. خلاصه سخن اینکه دنیای غرب به این نتیجه رسیده است که رنج و مصائب از زندگی بشر قابل حذف نیست. باید یاد بگیریم که چگونه در کنار مشکلات، زندگی کنیم. اینجاست که می‌گویند تاب‌آوری عنصری اساسی است و حتی یک روش درمانی وجود دارد به نام ACT که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نام دارد و مرکز ثقل آن انعطاف‌پذیری روان‌شناختی است. در این روش درمانی هم حرف همین است که ما برای سختی‌ها و گرفتاری‌ها باید تدبیری بیندیشیم تا بتوانیم در عین حال که کنار آن‌ها هستیم، زندگی خوبی داشته باشیم و زندگی‌مان آسیبی نبیند. آنجا شش مؤلفه مطرح می‌کنند که ما را به انعطاف‌پذیری روان‌شناختی می‌رساند، البته انعطاف داشتن یکی از چهار مؤلفه مفهوم صبر است که در فرهنگ اسلامی وجود دارد.
آیا تربیت انسان تاب‌آور یک مسئولیت فردی است؟ یا نه، مسئولیت نهاد آموزشی، فرهنگی و رسانه‌ای است؟ و اگر نهاد‌های آموزشی، تبلیغی و فرهنگی ما در این زمینه مسئولیت دارند آیا آن‌ها نسبت به وظایف خود در این زمینه توجیه بوده‌اند و عملکرد مطلوبی داشته‌اند؟
قطعاً تاب‌آوری یک مسئولیت دوجانبه است؛ هم مسئولیت فردی و هم مسئولیت اجتماعی. خب مسئولان موظف هستند اقداماتی را انجام دهند که مجموعه این اقدامات، تاب‌آوری جامعه را افزایش دهد. تبیین و روشنگری خیلی از مسائل را حل می‌کند. اینکه مسئولان سطح زندگی‌شان نزدیک مردم باشد، تاب‌آوری مردم را افزایش می‌دهد.

اینکه ببینند برنامه و چشم‌انداز روشنی برای آینده وجود دارد، تاب‌آوری را افزایش می‌دهد. در آن سو همچنان که اشاره شد ناامیدی و یأس موجب کاهش تاب‌آوری در زندگی افراد می‌شود. این‌ها عوامل مؤثری هستند که می‌تواند به مردم در عمل به مسئولیت‌های اجتماعی‌شان کمک یا مانع‌تراشی کنند.
از طرف دیگر غیر از حکمرانی ما افرادی را داریم که از دست آن‌ها کاری برمی‌آید برای حل مشکلات مردم. افرادی که ممکن است از لحاظ اقتصادی وضعیت بهتری داشته باشند. این افراد کمک و همیاری کنند تا گرهی از مشکلات مردم برطرف کنند. هر کسی به نحوی که می‌تواند این کار را انجام دهد. فرض کنید کسی که صاحب منزل‌های متعددی است، روی اجاره‌ها دقت کند، به اندازه‌ای بگیرد که در وسع خانواده‌ها باشد؛ حالا اجاره مغازه باشد یا اجاره منزل یا چیز‌های دیگر.
در واقع تاب‌آوری بدون همنوع‌خواهی ممکن نیست.
بله، اگر هر کسی فقط به فکر حل مشکل خودش باشد، در آن صورت زندگی بسیار دشوار خواهد شد. مثلاً مکانیک یا پزشک فکر کند، چون مخارج زیاد است، حتماً هر جور شده قیمت را آنقدر بالا ببرم که زندگی‌ام را تأمین کنم. اما صاحب این منطق توجه ندارد آن کسی که می‌خواهد این هزینه را بپردازد، چقدر دچار مشکل می‌شود.

اگر این فضای همدردی و همدلی بین افراد جامعه وجود داشته باشد و همه سعی کنند با زندگی و نوسانات آن کنار بیایند و فقط به منافع خود خیره نشوند، کمک کار هم باشند و همدیگر را درک کنند، این فضا، تحول لازم را در جامعه به سمت رشد واقعی ایجاد خواهد کرد و به بالندگی مسئولیت اجتماعی خواهد انجامید، اما در نهایت خود افراد هم مؤثر هستند و آن تکنیک‌ها و روش‌هایی که درباره تاب‌آوری وجود دارد، آن‌ها را به کار ببندند و از آن استفاده کنند که در این شرایط سخت با کمترین هزینه عبور و گذر کنند، بنابراین یک مسئولیت چندجانبه است.
آیا تکنیک‌های کارآمد «مدیریت ذهن» و «زندگی تاب‌آورانه» از منابع دینی ما از جمله قرآن و احادیث قابل استخراج است؟ پژوهشگران ما کار جدی و در خور توجه در این زمینه انجام داده‌اند؟
درباره تألیفات و تحقیقات اسلامی باید عرض کنم چندین پژوهش نظری و تجربی در این رابطه صورت گرفته است که یکی از آن‌ها «روش‌های توان‌افزایی در سختی‌ها» نوشته آقای محسن عطاء‌الله است که انتشارات دارالحدیث آن را چاپ کرده است. در این کتاب ۳۳ روش از قرآن کریم برای تقویت تاب‌آوری و صبر در برابر انواع سختی‌ها و گرفتاری‌ها معرفی کرده است.
جنابعالی چه تألیفاتی در این باره داشته‌اید؟
بنده در دو کتاب به این موضوع پرداخته‌ام؛ یکی کتاب «رضایت از زندگی»، آنجا بخشی داریم به نام مقابله با تنیدگی‌ها و فشار‌های روانی که عوامل مختلفی آنجا مطرح می‌شود. در رساله دکترایم به نام «الگوی اسلامی شادکامی» با مبانی نظری مشخص به این موضوع مفصل‌تر پرداخته‌ام. یکی از بحث‌های مهم کتاب «الگوی اسلامی شادکامی» این است که افراد چگونه بتوانند با سختی‌ها و مشکلات زندگی کنار بیایند، در این کتاب بحث‌های مفصلی درباره تقویت تاب‌آوری صورت گرفته است.
چرا جامعه ما که به شدت نیازمند این آموزش‌هاست، جای خالی آن‌ها را در فضای عملی زندگی خود حس می‌کند.
مشکلی که ما داریم این است که این گونه تحقیقات اولاً به صحنه اجتماع نمی‌آید، یعنی مسئولان از آن استقبال نمی‌کنند و در برنامه‌ریزی‌ها، سیاستگذاری‌ها و منابع آموزشی چه در دانشگاه، چه در مدارس و چه از طرف مردم مورد غفلت قرار گرفته و کمتر با این آثار آشنا و مطلع هستند. شاید یکی از عوامل محدودکننده این است که نوشته‌های ما منابعی نیست که مخاطبان و مردم عادی به راحتی از آن استفاده کنند.