وعده های توخالی و خوش بینی بی پروا
دردهایی که التیام نمی یابند به ندرت آشکارا مورد بحث قرار می گیرند و اغلب انکار می شوند. در دنیای متمرکز بر راهحل ما، آنها به سایهها رانده میشوند یا با عبارات پوچ مواجه میشوند:
هر اتفاقی دلیلی دارد.
خوش بین باش.
فردا روز بهتری است.
چنین عبارات توخالی تنها با بی اهمیت جلوه دادن ناامیدی و عدم تصدیق، ناامیدی شما را عمیق تر می کند
همه دردها درمان نمی شوند.
واقعیت این است: برخی از دردها همیشه بخشی از وجود شما خواهند بود و در حالی که آنها نمیتوانند شما را تعریف کنند، اما آنها همیشه یادآور چالش های پیش بینی نشده ای هستند که سر راه شما قرار می گیرند.
قبل از اینکه نحوه مقابله با آنها را بررسی کنیم، بیایید هفت مورد از رایجترین آسیبهایی که التیام نمییابند را در نظر بگیریم.
مرگ یکی از عزیزان.
از دست دادن همسر، والدین یا فرزند عزیز شاید عمیق ترین آسیبی باشد که می توان تجربه کرد. وقتی افرادی را که دوستشان دارید از دنیا میروند، برای ادامه دادن تلاش می کنید. هر روز این انگیزه را دارید که با آنها تماس بگیرید، با آنها صحبت کنید یا چیزی را با آنها در میان بگذارید – و سپس به شما یادآوری می شود که رفته اند و فضایی در قلب شما باقی می گذارد که ممکن است هرگز پر نشود.
بیماری روانی. اخیراً یکی از مراجعین لحظهای را به یاد آورد که متوجه شد برادرش به اسکیزوفرنی مبتلا شده است و تعریف کرد: «وقتی دکتر به من گفت، نمیخواستم باور کنم که او واقعاً بیمار است.» اگرچه درمانهای موفق بسیاری برای بیماریهای روانی مزمن وجود دارد، اما بیماران اغلب از همکاری امتناع میکنند: ممکن است درمان را ترک کنند، مصرف دارو را متوقف کنند یا برای نجات به والدین یا عزیزان خود وابسته باشند.
اعتیاد.
اعتیاد یک رنج ظالمانه است زیرا کسی که دوستش دارید هنوز مقابل شماست اما دیگر خودش نیست. بدتر از آن، کسی که به مواد معتاد است ممکن است در دروغ گفتن و استثمار کسانی که دوستش دارند مهارت پیدا کند. متأسفانه، امید اغلب کوتاه مدت است زیرا تمایل به عود مجدد دارند. این که شاهد باشید کسی که دوستش دارید به اعتیاد کشیده شده، صدمه ای است که به معنای واقعی قلب را آزار می دهد.
بیماری مزمن.
وقتی پزشک در مورد بیماری شما به شما می گوید، شما آن را باور نمی کنید. شما فکر می کنید “امکان پذیر نیست”. مهم نیست که چند بار بپرسید “چرا؟” شما نمی توانید پاسخی پیدا کنید بنابراین سعی می کنید به زندگی خود ادامه دهید، زیرا با ترس از بدتر شدن وضعیت خود دست و پنجه نرم می کنید. برای اولین بار، زندگی شما تاریخ انقضا دارد.
خیانت.
خیانت یکی از نزدیکان شما زخم عمیقی در شما ایجاد می کند. شما در اعتماد کردن به دیگران مشکل دارید و آنها را از خود دور می کنید زیرا نمی خواهید دوباره آسیب ببینید. ممکن است تصمیم بگیرید که منزوی شوید یا از دنیا دور شوید و خودتان را متقاعد کنید که در تنهایی بمانید. خیانت نه تنها باعث می شود به دیگران شک کنید، بلکه باعث می شود به خودتان نیز شک کنید.
آسیب دائمی.
شما باید دوباره یاد بگیرید که چگونه در جهان حرکت کنید. کارهای روزانه که زمانی ساده بودند، اکنون به تلاش زیادی نیاز دارند. مردم با اندوه یا ترحم به شما نگاه می کنند، که باعث می شود احساس رقت و کوچکی کنید. شما آرزو دارید که آسیب خود را از بین ببرید، اما مجبور هستید با آن زندگی کنید.
ضربه روحی.
ضربه روحی یا تروما (Trauma) اثری بر جای می گذارد که ماندگار است و می تواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد. ممکن است توانایی شما برای احساس امنیت، اعتماد به دیگران یا حرکت در جهان بدون ترس را تضعیف کند. وقتی تروما فعال می شود، زمان و مکان متوقف می شود و شما خود را در دام احساس وحشتی می یابید که در لحظه وقوع تروما رخ داده است. این وحشت ممکن است هر لحظه آرام در درون شما زندگی کند یا بر شما غلبه کند.
چگونه با درد و رنجش کنار بیاییم؟
دردهایی که التیام نمی یابند لازم نیست شما را تعریف کنند. در واقع، زمانی که آنها به خوبی مدیریت شوند، به تعمیق انسانیت شما و تقویت همدلی و ارتباط بیشتر با دیگران کمک می کنند. دردها ممکن است به شما یادآوری کنند که زندگی شکننده است، اما میتوانند به شما یادآوری کنند که زندگی ارزشمند است: بسیاری از بیماران گزارش کردهاند که چنین آسیبهایی به آنها انگیزه داده است که در لحظه زندگی کنند و بیشتر از زندگی قدردانی کنند.
هیچ کس از آسیب های غیر قابل درمان مستثنی نیست. در نهایت در هر زندگی ظاهر می شوند. مهم نیست که مردم چگونه خود را در رسانه های اجتماعی نشان می دهند، همه در نهایت با آسیب هایی روبرو می شوند که التیام نمی یابند. این احتمال وجود دارد که آنها چالش های خود را ارسال نمی کنند، که باعث ایجاد دیدی متفاوت از زندگی آنها می شود.
3 روش برای مقابله
آسیب خود را به یک ماموریت تبدیل کنید.
من شاهد بوده ام که بسیاری از بیماران درد و رنجش خود را به احساس عمیقی از رسالت هدایت می کنند. به عنوان مثال، دوستی که از سرطان مرحله چهارم جان سالم به در برد، زمانی که داوطلبانه در بیمارستان ها و مشاوره خانواده ها و بیماران سرطانی شروع به کار کرد، معنای جدیدی در زندگی پیدا کرد. “اگر بتوانم به آنها امیدی بدهم، ارزشمند بوده ام.” زنی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود، داوطلبانه از طریق خط تلفن زنان جوانی را که در بحران بودند راهنمایی میکرد. اگرچه در ابتدا تلاش کرد، اما به زودی این کار را قدرتمند کرد. او میگفت: من دریافتم که “کمک به دیگران نه تنها باعث بهبودی آنها می شود، بلکه باعث بهبودی من نیز می شود.”
درد خود را به اشتراک بگذارید.
انزوا دشمن شفا است، بنابراین با دیگران ارتباط برقرار کنید، به ویژه کسانی که تجربه های مشابهی را داشته اند. گروه حمایتی یا گروه درمانی راهی فوقالعاده و ایمن برای تمرین باز کردن قلب و اجازه دادن به دیگران برای نزدیک شدن به شما است. دعا و مدیتیشن نیز به شما کمک می کند تا معنی درد را بیابید.
به رشد خود ادامه دهید.
سوگواری برای صدمه مهم و ضروری است. اما لزومی ندارد که بر زندگی شما مسلط شود. با ایفای نقش قربانی به آن قدرت ندهید. آن را تصدیق کنید و علیرغم آنچه احساس می کنید به جلو بروید. با تمرین مراقبت از خود و گسترش راه های خلاقانه و اجتماعی خود، والدین خوبی برای خود باشید. اگرچه ممکن است آسیب هرگز از بین نرود، اما میتوانید با احترام به آن، در آغوش گرفتن و ادامه زندگی خود، حجم آن را کاهش دهید.