در روانشناسی واژه ارزش بهمعنای معیار گرایش فرد بههنگام انتخاب است(ویلیامز، 1968 - پیپر، 1958) که به اولویتها، انگیزهها، نیازها و سمتگیریهای فردی مربوط میگردد.
ارزشها همان باورها و اعتقاداتی هستند که ما را به سمت زندگی بهتر و ارزشمندتر هدایت میکنند. بسیاری از روانشناسان معتقدند ارزشها عبارتند از برابری، نوعدوستی، شجاعت، آزادی، کمک به همنوع و دهها ارزش دیگر. بعضی از ارزشها عمومیتر و بعضی از ارزشها خاصتر هستند.
اما در علم «جامعه شناسی»، ارزش به معنای خوب یا بد، شایسته و ناشایست، مطلوب و نامطلوب در نزد یک فرد یا گروه تعریف شده است. بعضی نیز آن را هنجار و معیارانتخاب یک فرد یا گروه در میان انتخابهای مختلف مربوط به یک موقعیت، تعریف کردهاند.
گی روشه جامعه شناس کانادایی- فرانسوی تحت تأثیر دورکیم و پارسونز، ارزشها را پایه نمادین کنش دانسته؛ میگوید: «ارزش شیوهای از بودن یا عمل است که یک شخص یا جمع به عنوان آرمان میشناسد و افراد یا رفتارهایی را که بدان نسبت داده میشوند، مطلوب و متشخص میسازد».
ارزش از نظر روشه دارای پنج ویژگی اساسی است؛ این ویژگی ها به قرار زیرند:
1ـ ارزش ها در نظام آرمانی قرار دارند نه در حوادث و مسائل عینی (که بیانگر و حاکی از ارزشها یا الهام گرفته از آن هستند)؛
2ـ ارزشها الهام بخش و به قول پارسونز هدایتگر کنشها هستند؛ به عبارت دیگر کنشها دارای جهتگیری ارزشی هستند؛
3ـ ارزشها نسبی هستند (با توجه به عامل زمان، مکان و اجتماعات)؛
4ـ ارزشها دارای بار و بنیاد عاطفی هستند.
5ـ ارزشها دارای سلسله مراتب هستند. چیزی که غالباً روی میدهد تغییر در سلسله مراتب ارزشها درنزد یک گروه یا فرد است و طرح ارزشهای جدید بندرت صورت میپذیرد. به همین دلیل ما باید در تغییر ارزشها، تغییر در سلسله مراتب آنها را انتظار داشته باشیم که در فرآیند آن، ارزشهای مسلط و بالادست به مرتبه پایین می آیند و ارزش های دیگری جای آنها را میگیرند. بر این اساس آنچه در جامعه و گروه ظاهر میشود ارزشهایی هستند که در اولویت قرار دارند.
بحران ارزشی در جوامع
همانطور که ذکر شد ارزشها ارتباط مستقیمی با آرزوها و آمال یک جامعه دارد هنگامی که یک جامعه به دلایلی تغییر اساسی می کند ارزشهایش دگرگون می شود . به عنوان مثال انقلاب، جنگ و مهاجرت می تواند الگوهای ارزشی یک جامعه را متحول کند. اما بحران ارزشی هنگامی پیش می آید که ارزشهای مسلط یک جامعه به دلیل عملکرد گروههای مرجع اجتماعی کم اثر شود. به عنوان مثال اگر در جامعه ای دروغ گفتن برای کسب سود در کسب و کار مزموم باشد و صداقت در تجارت یک ارزش باشدو در همین اوضاع دروغ گویی در بازار خرید و فروش باب شود آن ارزش در نزد نسل بعدی بازاری ها کم اثر میشود.
ارزشها همان باورها و اعتقاداتی هستند که ما را به سمت زندگی بهتر و ارزشمندتر هدایت میکنند. بسیاری از روانشناسان معتقدند ارزشها عبارتند از برابری، نوعدوستی، شجاعت، آزادی، کمک به همنوع و دهها ارزش دیگر. بعضی از ارزشها عمومیتر و بعضی از ارزشها خاصتر هستند.
اما در علم «جامعه شناسی»، ارزش به معنای خوب یا بد، شایسته و ناشایست، مطلوب و نامطلوب در نزد یک فرد یا گروه تعریف شده است. بعضی نیز آن را هنجار و معیارانتخاب یک فرد یا گروه در میان انتخابهای مختلف مربوط به یک موقعیت، تعریف کردهاند.
گی روشه جامعه شناس کانادایی- فرانسوی تحت تأثیر دورکیم و پارسونز، ارزشها را پایه نمادین کنش دانسته؛ میگوید: «ارزش شیوهای از بودن یا عمل است که یک شخص یا جمع به عنوان آرمان میشناسد و افراد یا رفتارهایی را که بدان نسبت داده میشوند، مطلوب و متشخص میسازد».
ارزش از نظر روشه دارای پنج ویژگی اساسی است؛ این ویژگی ها به قرار زیرند:
1ـ ارزش ها در نظام آرمانی قرار دارند نه در حوادث و مسائل عینی (که بیانگر و حاکی از ارزشها یا الهام گرفته از آن هستند)؛
2ـ ارزشها الهام بخش و به قول پارسونز هدایتگر کنشها هستند؛ به عبارت دیگر کنشها دارای جهتگیری ارزشی هستند؛
3ـ ارزشها نسبی هستند (با توجه به عامل زمان، مکان و اجتماعات)؛
4ـ ارزشها دارای بار و بنیاد عاطفی هستند.
5ـ ارزشها دارای سلسله مراتب هستند. چیزی که غالباً روی میدهد تغییر در سلسله مراتب ارزشها درنزد یک گروه یا فرد است و طرح ارزشهای جدید بندرت صورت میپذیرد. به همین دلیل ما باید در تغییر ارزشها، تغییر در سلسله مراتب آنها را انتظار داشته باشیم که در فرآیند آن، ارزشهای مسلط و بالادست به مرتبه پایین می آیند و ارزش های دیگری جای آنها را میگیرند. بر این اساس آنچه در جامعه و گروه ظاهر میشود ارزشهایی هستند که در اولویت قرار دارند.
بحران ارزشی در جوامع
همانطور که ذکر شد ارزشها ارتباط مستقیمی با آرزوها و آمال یک جامعه دارد هنگامی که یک جامعه به دلایلی تغییر اساسی می کند ارزشهایش دگرگون می شود . به عنوان مثال انقلاب، جنگ و مهاجرت می تواند الگوهای ارزشی یک جامعه را متحول کند. اما بحران ارزشی هنگامی پیش می آید که ارزشهای مسلط یک جامعه به دلیل عملکرد گروههای مرجع اجتماعی کم اثر شود. به عنوان مثال اگر در جامعه ای دروغ گفتن برای کسب سود در کسب و کار مزموم باشد و صداقت در تجارت یک ارزش باشدو در همین اوضاع دروغ گویی در بازار خرید و فروش باب شود آن ارزش در نزد نسل بعدی بازاری ها کم اثر میشود.
نکته مهم در مورد بحران ارزشی این است که این بحران با برخوردها سلبی و خشونت آمیز بخش رسمی حل نمی شود.شاید در کوتاه مدت تظاهرات بیرونی آن متوقف شود اما خصلت ارزشها این است که در روان گروه و فرد ته نشست کرده و بعدها در غالب رفتارهای انحرافی ، تظاهرات نامطلوب پیدا میکند.
ارزشهای قرآنی
ارزش هایی که قرآن ، مبنای تعالیم خود قرار داده است، عبارتند از:
فطرت سلیم (نهاد پاک انسانی)،
عقل رشید ( خرد و اندیشه تابناک)،
علم تکامل یافته (دانش پیشرفته).
قرآن، تمامی تعالیم عالیه خود را بر این سه استوار کرده است: از فطرت دم می زند وتعالیم خود را با فطرت پاک انسانی، دم ساز و هم ساز می داند، «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ » خرد تابناک انسان را شاهد میگیرد، او را به قضاوت می خواند و راه اندیشه و تعقل را به انسانها گوشزد می کند،« فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؛ » بعلاوه، برای علم و عالمان ارزش فراوان قائل است.
دعوت خود را به آنان متوجه می کند و آنان را یگانه پاسخ دهنده مثبت قرآن، به شمار می آورد، زیرا تمامی تعالیم و دستورات خود را که با حکمت آمیخته است، صرفا برای دانشمندان قابل پذیرش می داند،« وَمَا یَعْقِلُهَا إِلا الْعَالِمُونَ؛ » عالمان نیز، متقابلا قرآن را ارج نهاده، پیوسته آن را مورد عنایت خود قرار داده است و همسوی فطرت و عقل، از آن بهره های کافی بردهاند و میبرند.
کلام آخر
اما این روزها دشمن برچسب ارزشی بودن را بر مبنای تعریفی غلط به افراد متدین میزند. به طوریکه معتقد است بر مدار ارزش زندگی کردن یعنی بر مدار توهم زیستن!! این در حالیست که دین، انسان را به سمت درک واقعیتها هدایت میکند و انسان را از هر وسیلهای که او را از حقیقت دور کند برحذر میدارد.
مذهبی بودن یعنی مطابق با واقعیت و حقیقت زندگی کردن و ارزشهای یک فرد مذهبی و متدین واقعی، بر اساس حقیقت و واقع بینی است. چرا که دین، چیزی جز واقع بینی نیست.
ارزش و ارزشی بودن، معیاری به هنگام انتخابها بر اساس واقعیت است. میتوان گفت وقتی به کسی که متدین و وطن دوست است میگویند تو ارزشی هستی، در حقیقت و در زبان علم روانشناسی میگویند تو واقع بین هستی!
مذهبی بودن یعنی مطابق با واقعیت و حقیقت زندگی کردن و ارزشهای یک فرد مذهبی و متدین واقعی، بر اساس حقیقت و واقع بینی است. چرا که دین، چیزی جز واقع بینی نیست.
ارزش و ارزشی بودن، معیاری به هنگام انتخابها بر اساس واقعیت است. میتوان گفت وقتی به کسی که متدین و وطن دوست است میگویند تو ارزشی هستی، در حقیقت و در زبان علم روانشناسی میگویند تو واقع بین هستی!
برگرفته از خبرآنلاین و روزپلاس با اندکی اضافات