در خلاصه این کتاب که به کوشش ابوالقاسم خوارزمی و سیدجواد موسوی مطلق ترجمه شده، آمده است: ایمنی روانی وضعیتی است که در آن احساس کنید بهحساب آورده شدهاید، یادگیری ایمن است، مشارکت در آن مجاز است، به چالش کشیدن وضع موجود خطری ندارد.
ایمنی روانی یک نیاز پساماتریالیستی است اما از نیاز به غذا و سرپناه کمتر نیست. در قرن بیست و یکم، ایمنی روانی بهطور فزایندهای به یک استلزام شغلی تبدیل خواهد شد و سازمانهایی که در تأمین آن ناتوان باشند، استعدادهای برتر خود را از بین خواهند برد و افراد زمانی شکوفا میشوند که در یک سیستم با امنیت روانی بالا حضور پیدا کنند.
فصل اول کتاب " چهار مرحله امنیت روانی" به معرفی اولین مرحله امنیت روانی که پذیرش رسمی در تیم است، میپردازد. ایمنی پذیرفته شدن به معنای تلاش برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات یا محترمانه نادیده گرفتن آنها نیست، بلکه جزو نیازهای اولیه هریک از اعضای تیم است. باید توجه کرد که نیاز به پذیرفته شدن مقدم بر نیاز به شنیده شدن است و نادیده گرفته شدن در جامعه اغلب بهاندازه طرد شدن دردناک است. اهمیت این مسئله تا جایی است که وقتی انسانها نمیتوانند پذیرش یا تایید یکدیگر را به دست آورند، اغلب به دنبال توجه به عنوان جایگزین هستند حتی اگر این توجه مخرب باشد.
فصل دوم کتاب به واکاوی دومین مرحله امنیت روانی که ایمنی یادگیرنده است میپردازد. این بدان معناست که شما احساس امنیت میکنید که در فرآیند یادگیری شرکت کنید، سؤال بپرسید، آزمایش کنید و حتی مرتکب اشتباه شوید. در مرحله ایمنی یادگیرنده، افراد مستلزم آن هستند که خودشان تلاش کنند و کارآمدی خودکار را توسعه دهند. باید توجه داشت زمانی که محیط بهجای آموزش؛ از طریق غفلت، سوءاستفاده یا تهدید، تنبیه میکند، منجر به افزایش رفتار تدافعی، کاهش انعکاس و توانایی افراد میشود. ایمنی یادگیرنده پیششرط توانمندی است که حس کنجکاوی و تمایل به شجاعت در یادگیری شخصی را ایجاد میکند.
در فصل سوم کتاب به بررسی سومین مرحله امنیت روانی که ایمنی مشارکتکننده است، پرداخته میشود. این مرحله خواستههای بیشتری را در هر دو طرف ایجاد میکند به طوری که در آن فرد تلاش و مهارت خود را به کار میبرد و تیم پشتیبانی نیز راهنمایی و جهت را.
ایمنی یادگیرنده، تقویتکننده آمادگی و ایمنی مشارکتکننده، تقویتکننده اجرا و نوآوری است. اجرا به معنای ایجاد و ارائه ارزش امروز است، درحالیکه نوآوری به معنای ایجاد و ارائه ارزش فرداست. در این فصل، نوآوری به دو دسته تهاجمی و تدافعی تقسیم میشود. نوآوری تهاجمی پاسخی به یک فرصت است، و نوآوری تدافعی پاسخی به یک تهدید یا بحران است.
فصل چهارم کتاب به بیان ایمنی چالشگر به عنوان آخرین مرحله ایمنی روانی میپردازد. در این مرحله، امکان به چالش کشیدن وضع موجود بدون تلافی، انتقام یا خطر آسیب رساندن به جایگاه یا اعتبار شخصی فراهم می شود و علت شکست سازمانهای تجاری که ورشکسته میشوند را در نبود ایمنی چالشگر ردیابی میکند و بیان میشود در جایی که هیچ تحملی برای صراحت وجود ندارد، نوآوری هم وجود نخواهد داشت.
فصل پنجم کتاب، به تشریح پدرسالاری و استثمار که ناشی از افراط و تفریط در توجه و احترام است، میپردازد. رویکردهای پدرسالاری و استثمار باعث میشود تا کارکنان یک سازمان در ترس و واهمه باشند. پدر سالاری که باعث عدم اجازه شود، ترس از انزوای اجتماعی به وجود میآورد و در مقابل، بیتوجهی ناشی از استثمار، علاوه بر ترس از انزوا، باعث ایجاد ترس از آسیب نیز میشود. پدرسالاری در کوتاهمدت یک رویکرد ایمن است اما در بلندمدت خطرناک خواهد بود. استثمار به معنای فرآیند استخراج ارزش از یک فرد است درحالیکه ارزش ذاتی آن فرد نادیده گرفته میشود.
ایمنی روانی یک نیاز پساماتریالیستی است اما از نیاز به غذا و سرپناه کمتر نیست. در قرن بیست و یکم، ایمنی روانی بهطور فزایندهای به یک استلزام شغلی تبدیل خواهد شد و سازمانهایی که در تأمین آن ناتوان باشند، استعدادهای برتر خود را از بین خواهند برد و افراد زمانی شکوفا میشوند که در یک سیستم با امنیت روانی بالا حضور پیدا کنند.
فصل اول کتاب " چهار مرحله امنیت روانی" به معرفی اولین مرحله امنیت روانی که پذیرش رسمی در تیم است، میپردازد. ایمنی پذیرفته شدن به معنای تلاش برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات یا محترمانه نادیده گرفتن آنها نیست، بلکه جزو نیازهای اولیه هریک از اعضای تیم است. باید توجه کرد که نیاز به پذیرفته شدن مقدم بر نیاز به شنیده شدن است و نادیده گرفته شدن در جامعه اغلب بهاندازه طرد شدن دردناک است. اهمیت این مسئله تا جایی است که وقتی انسانها نمیتوانند پذیرش یا تایید یکدیگر را به دست آورند، اغلب به دنبال توجه به عنوان جایگزین هستند حتی اگر این توجه مخرب باشد.
فصل دوم کتاب به واکاوی دومین مرحله امنیت روانی که ایمنی یادگیرنده است میپردازد. این بدان معناست که شما احساس امنیت میکنید که در فرآیند یادگیری شرکت کنید، سؤال بپرسید، آزمایش کنید و حتی مرتکب اشتباه شوید. در مرحله ایمنی یادگیرنده، افراد مستلزم آن هستند که خودشان تلاش کنند و کارآمدی خودکار را توسعه دهند. باید توجه داشت زمانی که محیط بهجای آموزش؛ از طریق غفلت، سوءاستفاده یا تهدید، تنبیه میکند، منجر به افزایش رفتار تدافعی، کاهش انعکاس و توانایی افراد میشود. ایمنی یادگیرنده پیششرط توانمندی است که حس کنجکاوی و تمایل به شجاعت در یادگیری شخصی را ایجاد میکند.
در فصل سوم کتاب به بررسی سومین مرحله امنیت روانی که ایمنی مشارکتکننده است، پرداخته میشود. این مرحله خواستههای بیشتری را در هر دو طرف ایجاد میکند به طوری که در آن فرد تلاش و مهارت خود را به کار میبرد و تیم پشتیبانی نیز راهنمایی و جهت را.
ایمنی یادگیرنده، تقویتکننده آمادگی و ایمنی مشارکتکننده، تقویتکننده اجرا و نوآوری است. اجرا به معنای ایجاد و ارائه ارزش امروز است، درحالیکه نوآوری به معنای ایجاد و ارائه ارزش فرداست. در این فصل، نوآوری به دو دسته تهاجمی و تدافعی تقسیم میشود. نوآوری تهاجمی پاسخی به یک فرصت است، و نوآوری تدافعی پاسخی به یک تهدید یا بحران است.
فصل چهارم کتاب به بیان ایمنی چالشگر به عنوان آخرین مرحله ایمنی روانی میپردازد. در این مرحله، امکان به چالش کشیدن وضع موجود بدون تلافی، انتقام یا خطر آسیب رساندن به جایگاه یا اعتبار شخصی فراهم می شود و علت شکست سازمانهای تجاری که ورشکسته میشوند را در نبود ایمنی چالشگر ردیابی میکند و بیان میشود در جایی که هیچ تحملی برای صراحت وجود ندارد، نوآوری هم وجود نخواهد داشت.
فصل پنجم کتاب، به تشریح پدرسالاری و استثمار که ناشی از افراط و تفریط در توجه و احترام است، میپردازد. رویکردهای پدرسالاری و استثمار باعث میشود تا کارکنان یک سازمان در ترس و واهمه باشند. پدر سالاری که باعث عدم اجازه شود، ترس از انزوای اجتماعی به وجود میآورد و در مقابل، بیتوجهی ناشی از استثمار، علاوه بر ترس از انزوا، باعث ایجاد ترس از آسیب نیز میشود. پدرسالاری در کوتاهمدت یک رویکرد ایمن است اما در بلندمدت خطرناک خواهد بود. استثمار به معنای فرآیند استخراج ارزش از یک فرد است درحالیکه ارزش ذاتی آن فرد نادیده گرفته میشود.