در بهترین حالتِ ممکن، شما بهترین خواهید بود
گاهی در زندگی با مشکلاتی مواجه می‌شویم که هرچه برای حلشان بیشتر تلاش می‌کنیم، کمتر نتیجه می‌گیریم. به هرجا و هرکس هم که مراجعه می‌کنیم با این پاسخ مواجه می‌شویم: «نهایت تلاشت را بکن». اما تأمل در آثار...

در بهترین حالتِ ممکن، شما بهترین خواهید بود
گاهی در زندگی با مشکلاتی مواجه می‌شویم که هرچه برای حلشان بیشتر تلاش می‌کنیم، کمتر نتیجه می‌گیریم. به هرجا و هرکس هم که مراجعه می‌کنیم با این پاسخ مواجه می‌شویم: «نهایت تلاشت را بکن». اما تأمل در آثار متفکران بزرگ روش دیگری را برای مواجهه با مشکلات پیشنهاد می‌کنند، روشی که تلاش کاملاً متفاوت را جایگزین نهایت تلاش می‌کند.
در بهترین حالتِ ممکن، شما بهترین خواهید بود. اما اگر این از دستتان برنمی‌آید، دست‌کم باید نهایت تلاش خود را به کار ببندید. همه‌جا پر از این توصیه است -به‌ویژه در ذهن کسانی که سعی در حفظ رابطه‌ای پرتنش دارند: آیا می‌توانم با تکیه بر عزم خود این کشتی طوفان‌زده را به ساحل امن هدایت کنم؟ منی که به‌تازگی رابطه‌ای دشوار را پشت سر گذاشته‌ام سرانجام می‌توانم درست و دقیق به یک دهۀ گذشتۀ عمرم نگاه کنم تا ببینم نهایت تلاشی که در این مدت صرف مدیریت زندگی مشترکم کرده‌ام چه پیامدهایی دربرداشته است.

میویس بیس (Mavis Biss) دانشیار فلسفۀ دانشگاه لویولا مریلند است. او متخصص در اخلاقیات، کانت و فلسفۀ فمینیستی است در ادامه این مطلب آورده است پیشرفت در اصلی‌ترین فعالیت‌های زندگی‌ لزوماً از مسیر «نهایت تلاش و کوشش» نمی‌گذرد. وقتی از «نهایت» تلاش صحبت می‌کنیم معمولاً کوششی کوتاه‌مدت یا تک‌بعدی را در نظر داریم، حال آنکه کار خودپروری اخلاقی -مثل هر رابطۀ صمیمی و نزدیکی- مستلزم مواردی است چون یادگیری مکرر، تلاش مستمر و نو‌به‌نو طی دوره‌های زمانی طولانی و نیز اَشکالی از احترام و متانت که صرفاً در قالب تلاش و کوشش نمی‌توان به‌درستی توصیفشان کرد.

اگر کسی در پاسداشت شایستۀ حرمت‌نفس خود کوتاهی کند مسئله‌ای که به‌شخصه خیلی با آن مأنوسم- نباید آن را برابر با کوتاهی در تلاش و کوشش دانست و نتیجه گرفت که با نیروی اراده می‌توان اصلاحش کرد.

ایدۀ نهایت تلاش در همه چیز موجب رواج تفکری کوته‌بینانه می‌شود، چون باعث می‌شود روی هدف محدود و مشخصی تمرکز ‌کنیم. اما پرورش اخلاقی ابعاد متفاوتی دارد که هم شامل انجام‌دادن است و هم انجام‌ندادن. خودِ رشد و پرورش نیز دائماً ظرفیت‌های فرد را تغییر می‌دهد به‌گونه‌ای‌که ممکن است آنچه برای کسی «نهایت» به‌حساب می‌آید به‌کلی دستخوش تغییر شود، آن هم به شیوه‌هایی گوناگون و دور از ذهن. ما باید نصیحت آمرانۀ «نهایت تلاشت را بکن» را کنار بگذاریم و تلاشمان را از آنچه هست بیشتر کنیم .

شاید پیش خودتان فکر کنید چه عالی، بیایید سخت نگیریم! اما نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که بیشتر تلاش‌کردن دست‌کم به همان اندازۀ نهایت تلاش خود را کردن سخت است و به احتمال زیاد حتی سخت‌تر.

آیا نهایت تلاش خود را کردن لزوماً به این معناست که «واقعاً سخت» تلاش کرده‌اید، یا صرفاً اینکه به شیوه‌ای که بلد بودید و با آن مقدار تاب و توان که در آن زمان داشته‌اید تلاش خود را کرده‌اید؟ شاید هیچ‌کس منطقاً نیز انتظار بیشتری از شما نداشته باشد؛ چه‌بسا پیش ‌آمده که در تنهایی خود فریاد زده‌اید، لبتان را از سر اضطراب چنان گَزیده‌اید که خون آمده و شب‌‌ها خواب به چشمتان نیامده است. من با تمام وجودم و با چنگ و دندان تلاش کردم ازدواجم را حفظ کنم، اما پیشروی در مسیرِ بهتر مرا ناگزیر می‌کرد از تلاشی که بین من و خیر خودم جدایی می‌افکنْد دست بکشم.

تمام مشکلات مهم ایجاب می‌کنند که عاقلانه، صبورانه، صادقانه، خوش‌بینانه و خلاقانه تلاش کنیم. چه‌بسا این شیوه‌های تلاش و تکاپو، از نظر احساسی، به همان اندازۀ «نهایت تلاش» برای ما دردناک و از این جهت به همان اندازه «سخت» باشند، اما تفاوتشان در پذیرش این حقیقت است که آدمی و موقعیت‌هایش اساساً در حال تغییروتحول هستند و نمی‌توان در قالب نهایت‌ها و تَرین‌های کلی آن‌ها را درک کرد.

بر هر آنچه که فضیلت است و هر آنچه که ستودنی است اهتمام ورزید». هیچ‌کس کامل نیست و نمی‌تواند باشد، اما بر آن بود که می‌توانیم به‌سمت کمال پیش برویم.

به نظرم در این مورد حق با کانت بود. اما مفهوم‌سازی برای فعالیت درونیِ خودکمال‌بخشی چنان پیچیده و غامض است که حتی کانت‌شناسان را می‌تواند سردرگم کند. توصیه‌هایی نظیر «نهایت تلاشت را بکن» یا «بیشتر تلاش کن» به‌نوعی ساده‌سازی تلقی غنی و پربار کانت از کوشش‌ اخلاقی است که آن را ترکیبی از تلاش و پذیرش می‌داند. علاوه بر این، کوشش اخلاقی مستلزم کنش‌های درونی بسیاری است که برای دیگران قابل‌رؤیت و مشاهده نیستند، از همین ‌رو، با تصور معمول ما از انجام‌دادن مطابقت ندارد.

نگرش خود را اصلاح کنید، تردیدها را کنار بگذارید و با خوش‌بینی منتظر فرصت مناسب باشید. قطعاً فرصت‌هایی پیش خواهد آمد که تصمیم بگیرید «دل به دریا بزنید»، به این معنی که در مسیر خود تغییر چشمگیری ایجاد کنید، مثلاً از طریق مکالمه‌ای دشوار که مدام آن را به تعویق انداخته‌اید، یا شروع رابطه‌ای جدید و یا تغییر مسیر شغلی. بااین‌حال، دل به دریا زدن اگر بدون آمادگی درونی باشد مخاطره‌آمیز است.

تصویر هماهنگ‌شدن با فرایندهایی که رخ می‌دهند تلاش کاملاً متفاوت را جایگزین نهایت تلاش می‌کند. پذیرش، اگرچه فی‌نفسه عمل به شمار نمی‌آید، از نظر احساسی طاقت‌فرساست. آرامش‌بخش نیست، منفعل هم نیست. درواقع، پذیرش ممکن است چنان دشوار باشد که بسیاری ترجیح ‌دهند تقریباً در هر کار دیگری نهایت تلاش خود را به کار بندند. بنا به تجربۀ شخصی خودم، پناه‌بردن به پروژه‌های کاری یا یافتن کسی برای قراری عاشقانه هزاران بار آسان‌تر است از اینکه نسبت به سوگ و تنهایی خود به پذیرش برسیم.

وقتی در چنبرۀ تلاشی نادرست گرفتار می‌شوم، خودم را مانند حشره‌ای مصنوعی تصور می‌کنم که داخل جعبه‌ای این‌سو و آن‌سو می‌رود و به دیواره‌ها می‌خورد تا وقتی که باتری‌اش تمام شود. در چنین مواقعی باید هگزاگرامِ 4 Hsü («انتظار») را دوباره بخوانم.
ما اساساً چنین امکانی نداریم که بفهمیم زندگی فعلی‌مان بهترین شکل زندگی ماست. چگونه می‌شود کسی بر تمام نمودهای ممکنِ ابعاد عملی، اخلاقی و معنوی خود وقوف داشته باشد؟ به نظر می‌رسد که «بهترین» برای آدمی شناخت‌ناپذیر یا شاید تناقض‌آمیز باشد، زیرا خودِ ‌رشد فرایندی پویاست، نه یک حالت ثابت که در حوالی نهایت‌ها جا خوش کند. تحولی که من در کوشش‌های متفاوت در رابطه‌ام ‌با خودم آغاز کرده‌ام هنوز کامل نیست و چه‌بسا از بیرون به چشم نیاید. اما این امر، در قیاس با شیوه‌های متداولی که نهایت تلاش و کوشش را تجویز می‌کنند، چنان صادقانه‌تر حرمت‌نفسم را پاس می‌دارد که اهمیت نمی‌دهم دیگران مرا زنی ببینند که تنها در مغاکی نشسته است.
متفکران ما را به‌سوی «خودِ بَعدی» سوق می‌دهند. ما به‌راحتی می‌توانیم مطالعۀ کاول درمورد کمال‌گرایی اخلاقی را بسط دهیم تا سنت‌های وسیع فلسفۀ چین، ژاپن، تبت و سراسر جهان را در بر گیرد.

هگزاگرام Hsü («انتظار») تصویر ابرهایی را تداعی می‌کند که به‌سمت آسمان بالا می‌روند: «بالارفتن ابرها در آسمان نشانۀ آن است که باران خواهد بارید. هیچ کاری نمی‌توان کرد جز اینکه صبر پیشه کنیم تا باران ببارد. زندگی نیز به همین‌سان است، آنگاه که دست سرنوشت در کار است». اگر نهایت تلاشتان نتیجه‌ای در برنداشته، قویاً توصیه می‌کنم منتظر باران شوید.