پدر روانشناسی مدرن
ویلهلم وونت مردی است که اغلب به عنوان پدر روانشناسی شناخته میشود. چرا وونت؟ افراد دیگری مانند هرمان فون هلمهولتز، گوستاو فچنر و ارنست وبر در تحقیقات اولیه روانشناسی علمی شرکت داشتند، پس چرا آنها را به عنوان پدر روانشناسی معرفی نمیکنند؟
وونت به دلیل تشکیل اولین آزمایشگاه روانشناسی تجربی در جهان، که به عنوان شروع رسمی روانشناسی در جهان شناخته شد، این تمایز را به خود اختصاص داده است.
وونت با تأسیس آزمایشگاهی که از روشهای علمی برای مطالعه ذهن و رفتار انسان استفاده میکرد، روانشناسی را از آمیزهای از فلسفه و زیستشناسی گرفت و آن را به یک حوزه مطالعاتی منحصربهفرد تبدیل کرد.
وونت علاوه بر اینکه روانشناسی را به یک علم جداگانه تبدیل کرد، تعدادی شاگرد نیز داشت که خود روانشناسان تأثیرگذاری شدند. ادوارد بی تیچنر مسئول تأسیس مکتب فکری معروف به ساختارگرایی بود.
جیمز مک کین کتل اولین استاد روانشناسی در ایالات متحده شد و جی استنلی هال اولین آزمایشگاه روانشناسی تجربی را در ایالات متحده تأسیس کرد.
زندگی ویلهلم وونت
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت ( به آلمانی: Wilhelm Maximilian Wundt ) (زاده ۱۶ اوت ۱۸۳۲ – درگذشته ۳۱ اوت ۱۹۲۰) پزشک، روان شناس، فیزیولوژیست و استاد دانشگاه آلمانی به عنوان یکی از «پایهگذاران علم روان شناسی تجربی» شناخته می شود.
ویلهلم وونت نخستن سالهای عمرش را در شهرهای کوچک نزدیک مانهایم. آلمان گذارند. کودکی او را تنهایی و تخیلات نویسندة مشهور شدن رقم می زد در مدرسه نمره ضعیف میگرفت و به عنوان تنها فرزند در خانواده زندگی میکرد؛ برادر بزرگترین دور از خانواده و در یک مدرسه شبانه روزی بود. پدر وونت یک روحانی بود، و هر چند پدر و مادرش هر دو اجتماعی به نظر می رسیدند، خاطرههای نخستین وونت از پدرش نا خوشایند بود. به یاد می آورد روزی را که پدرش از مدرسه او دیدن کرد و به سبب بی توجهی وونت نسبت به معلم به صورت او سیلی زده بود. در آغاز کلاس دوم تربیت وونت را دستیار پدرش به عهده گرفت. او نایب کشیش جوانی بود که وونت بیش از پدر و مادرش نسبت به او وابستگی عاطفی احساس می کرد. زمانی که این نایب کشیش به شهر همجوار انتقال یافت، وونت چنان آشفته حال شد که ناگزیر به او هم اجازه دادند تا سن 13 سالگی با نایب کشیش زندگی کند.
در خانواده وونت یک سنت قوی دانش پژوهی وجود داشت؛ در واقع اجداد او در همه زمینه های دانش شهرت داشتند. با وجود این به نظر می رسید که وونت جوان این خط با نفوذ را ادامه نخواهد داد. او به جای مطالعه بیشتر وقت خود را به رؤیا می گذراند. و در اولین سال خود در ژیمنازیوم مردود شد. او با همکلاسی هایش به خوبی کنار نمی آمد و معلمانش او را مسخر می کردند. وونت به تدریج یاد گرفت به خیالپردازیهای خود مسلط شود و حتی محبوبیت نسبی پیدا کرد. اگر چه همواره از مدرسه بیزار بود، علایق و تواناییهای عقلانی خود را پرورش می داد.
زمانی که در 19 سالگی فارغ التحصیل شد، برای ورود به دانشگاه آماده بود. وونت تصمیم گرفت پزشک بشود تا بتواند ضمن دنبال کردن هدف خود که فعالیت علمی بود مخارج زندگی خود را نیز تأمین کند. تحصیل پزشکی او را به دانشگاه توبینگن و سپس به دانشگاه هایدلبرگ کشاند که در این دانشگاهها به تحصیل کالبدشناسی، فیزیولوژی، فیزیک، پزشکی، وشیمی پرداخت.
او پی برد که کار پزشکی را دوست ندارد، لذا رشته اصلی خود را به فیزیولوژی نغییر داد. وونت، پس از آنکه یک نیمسال تحصیلی در دانشگاه برلین زیر نظر فیزیولوژیست بزرگ یوهانس مولر تحصیل کرد، برای دریافت درجه دکتری ، در سال 1885 به هایدلبرگ بازگشت از سال 1857 تا سال 1864 به عنوان مدرس فیزیولوژی در هایدلبرگ اشتغال داشت و به دستیاری آزمایشگاهی هر مانی فون هلمهولنتز منصوب شد. اما کار تمرین با دانشجو.یان کار شناسی را در مبانی آزمایشگاهی ملال انگیز یافت و از این کار استعفا داد.
در سال 1864 به دانشیاری ارتقاء یافت و برای 10 سال دیگر در دانشگاه هایدلبرگ باقی ماند. در جریان پژوهش های مربوط به فیزیولوژی، مفهومی از روانشناسی به عنوان یک علم آزمایشی مستقل در ذهن وونت شکل گرفت. او اندیشههای خود را در کتابی با عنوان خدمتهایی به نظریة ادراک حسی که به صورت بخش بخش بین سالهای1858 و 1862 منتشر شد، ارائه کرد او آزمایشهای اصیل خود را در آزمایشگاه ناقصی که در خانه ساخته بود انجام می داد، دیدگاههای خود را در مورد روشهای مناسب برای روانشناسی جدید ارائه می داد.
وونت برای اولین بار در این کتاب اصطلاح روانشناسی آزمایشی را نیز به کاربرد. کتاب وونت همراه با کتاب عناصر پسیکو فیزیک(فیزیک روانی) فخنر (1860) اغلب شاخص تولد واقعی علم جدید به شمار می رود. سال بعد وونت سخنرانی های مربوط یه ذهن انسانها و حیوانها را منتشر کرد. از نشانه های اهمیت این کتاب این بود که تقریباً 30 سال بعد مورد تجدید نظر قرار گفت و به انگلیسی ترجمه شد و تامدتها پس از مرگ وونت در 1920 بارها تجدید چاپ گردید. در این کتاب وونت مسایل زیادی مانند زمان واکنش و پسیکو فیزیک را مورد بحث قرار داد که سالها توجه روانشناسان آزمایشی را به خود مشغول ساخت.
با شروع سال 1867 وونت در هایدلبرگ درسی را در زمینه روانشناسی فیزیولوژیکی ارائه کرد که نخستین بار بود چنین درسی به طور رسمی در جایی در این جهان ارائه می شد. حاصل سخنرانی های او کتاب بسیار مهم اصول روانشناسی فیزیولوژیکی بود که در دو بخش در سالهای 1873 و 1874 منتشر شد. وونت کتاب را در طی 37 سال در شش ویرایش تجدید نظر کرد که آخرین آن در 1911 منتشر شد. شاهکار او یعنی اصول بدون شک روانشناسی را به عنوان یک علم مستقل آزمایشگاهی با مسایل و روشهای آزمایشی خاص خود به نحو استوار پی ریزی کرد.
ویرایشهای متوالی اصول روانشناسی فیزیولوژیکی سالهای متمادی به عنوان منبع اطلاعات و پیشینة پیشرفت روانشناسی جدید به روانشناسان آزمایشی خدمت کرد. در پیشگفتار این کتاب وونت هدف خود را این گونه بیان کرد:«مشخص ساختن حوزة جدیدی از علم» اصطلاح روانشناسی فیزیولوژیکی در عنوان کتاب ممکن است گمراه کننده باشد. در آن زمان ، واژه فیزیولوژیکی درآلمان به عنوان مترادف واژه آزمایشی به کار می رفت. آن گونه که امروز می دانیم، وونت روانشناسی آزمایشی تدریس می کرد و در باره آن مطلب می نوشت، نه روانشناسی فیزیولوژیکی!
سالهای لایپزیک
وونت طولانی ترین و مهمترین مرحلة زندگی حرفه ای خود را در سال 1857 شروع کرد . او در آن زمان استاد فلسفه دانشگاه لایپزیک شد و مدت 45 سال به گونه ای اعجاب انگیز در آنجا کار کرد.اندکی پس از وردود به لایپزیک آزمایشگاهی را دایر کرد، و در سال 1881 انتشار مجلة مطالعات فلسفی را ه نشریه رسمی آزمایشگاه و علم جدید بود آغاز نمود. او قصد داشت مجله را مطالعات روانشناختی بنامد اما نظرش را تغییر داد، ظاهراً به این دلیل که چنین مجله ای وجود داشت (اگر چه آن مجله با مسائل مربوط به علم غیب و روح گرایی سرو کار داشت.) به هر حال وونت درسال 1906 عنوان مجله اش را به مطالعات روانشناختی تغییر داد.
ویلهلم وونت مردی است که اغلب به عنوان پدر روانشناسی شناخته میشود. چرا وونت؟ افراد دیگری مانند هرمان فون هلمهولتز، گوستاو فچنر و ارنست وبر در تحقیقات اولیه روانشناسی علمی شرکت داشتند، پس چرا آنها را به عنوان پدر روانشناسی معرفی نمیکنند؟
وونت به دلیل تشکیل اولین آزمایشگاه روانشناسی تجربی در جهان، که به عنوان شروع رسمی روانشناسی در جهان شناخته شد، این تمایز را به خود اختصاص داده است.
وونت با تأسیس آزمایشگاهی که از روشهای علمی برای مطالعه ذهن و رفتار انسان استفاده میکرد، روانشناسی را از آمیزهای از فلسفه و زیستشناسی گرفت و آن را به یک حوزه مطالعاتی منحصربهفرد تبدیل کرد.
وونت علاوه بر اینکه روانشناسی را به یک علم جداگانه تبدیل کرد، تعدادی شاگرد نیز داشت که خود روانشناسان تأثیرگذاری شدند. ادوارد بی تیچنر مسئول تأسیس مکتب فکری معروف به ساختارگرایی بود.
جیمز مک کین کتل اولین استاد روانشناسی در ایالات متحده شد و جی استنلی هال اولین آزمایشگاه روانشناسی تجربی را در ایالات متحده تأسیس کرد.
زندگی ویلهلم وونت
ویلهلم ماکسیمیلیان وونت ( به آلمانی: Wilhelm Maximilian Wundt ) (زاده ۱۶ اوت ۱۸۳۲ – درگذشته ۳۱ اوت ۱۹۲۰) پزشک، روان شناس، فیزیولوژیست و استاد دانشگاه آلمانی به عنوان یکی از «پایهگذاران علم روان شناسی تجربی» شناخته می شود.
ویلهلم وونت نخستن سالهای عمرش را در شهرهای کوچک نزدیک مانهایم. آلمان گذارند. کودکی او را تنهایی و تخیلات نویسندة مشهور شدن رقم می زد در مدرسه نمره ضعیف میگرفت و به عنوان تنها فرزند در خانواده زندگی میکرد؛ برادر بزرگترین دور از خانواده و در یک مدرسه شبانه روزی بود. پدر وونت یک روحانی بود، و هر چند پدر و مادرش هر دو اجتماعی به نظر می رسیدند، خاطرههای نخستین وونت از پدرش نا خوشایند بود. به یاد می آورد روزی را که پدرش از مدرسه او دیدن کرد و به سبب بی توجهی وونت نسبت به معلم به صورت او سیلی زده بود. در آغاز کلاس دوم تربیت وونت را دستیار پدرش به عهده گرفت. او نایب کشیش جوانی بود که وونت بیش از پدر و مادرش نسبت به او وابستگی عاطفی احساس می کرد. زمانی که این نایب کشیش به شهر همجوار انتقال یافت، وونت چنان آشفته حال شد که ناگزیر به او هم اجازه دادند تا سن 13 سالگی با نایب کشیش زندگی کند.
در خانواده وونت یک سنت قوی دانش پژوهی وجود داشت؛ در واقع اجداد او در همه زمینه های دانش شهرت داشتند. با وجود این به نظر می رسید که وونت جوان این خط با نفوذ را ادامه نخواهد داد. او به جای مطالعه بیشتر وقت خود را به رؤیا می گذراند. و در اولین سال خود در ژیمنازیوم مردود شد. او با همکلاسی هایش به خوبی کنار نمی آمد و معلمانش او را مسخر می کردند. وونت به تدریج یاد گرفت به خیالپردازیهای خود مسلط شود و حتی محبوبیت نسبی پیدا کرد. اگر چه همواره از مدرسه بیزار بود، علایق و تواناییهای عقلانی خود را پرورش می داد.
زمانی که در 19 سالگی فارغ التحصیل شد، برای ورود به دانشگاه آماده بود. وونت تصمیم گرفت پزشک بشود تا بتواند ضمن دنبال کردن هدف خود که فعالیت علمی بود مخارج زندگی خود را نیز تأمین کند. تحصیل پزشکی او را به دانشگاه توبینگن و سپس به دانشگاه هایدلبرگ کشاند که در این دانشگاهها به تحصیل کالبدشناسی، فیزیولوژی، فیزیک، پزشکی، وشیمی پرداخت.
او پی برد که کار پزشکی را دوست ندارد، لذا رشته اصلی خود را به فیزیولوژی نغییر داد. وونت، پس از آنکه یک نیمسال تحصیلی در دانشگاه برلین زیر نظر فیزیولوژیست بزرگ یوهانس مولر تحصیل کرد، برای دریافت درجه دکتری ، در سال 1885 به هایدلبرگ بازگشت از سال 1857 تا سال 1864 به عنوان مدرس فیزیولوژی در هایدلبرگ اشتغال داشت و به دستیاری آزمایشگاهی هر مانی فون هلمهولنتز منصوب شد. اما کار تمرین با دانشجو.یان کار شناسی را در مبانی آزمایشگاهی ملال انگیز یافت و از این کار استعفا داد.
در سال 1864 به دانشیاری ارتقاء یافت و برای 10 سال دیگر در دانشگاه هایدلبرگ باقی ماند. در جریان پژوهش های مربوط به فیزیولوژی، مفهومی از روانشناسی به عنوان یک علم آزمایشی مستقل در ذهن وونت شکل گرفت. او اندیشههای خود را در کتابی با عنوان خدمتهایی به نظریة ادراک حسی که به صورت بخش بخش بین سالهای1858 و 1862 منتشر شد، ارائه کرد او آزمایشهای اصیل خود را در آزمایشگاه ناقصی که در خانه ساخته بود انجام می داد، دیدگاههای خود را در مورد روشهای مناسب برای روانشناسی جدید ارائه می داد.
وونت برای اولین بار در این کتاب اصطلاح روانشناسی آزمایشی را نیز به کاربرد. کتاب وونت همراه با کتاب عناصر پسیکو فیزیک(فیزیک روانی) فخنر (1860) اغلب شاخص تولد واقعی علم جدید به شمار می رود. سال بعد وونت سخنرانی های مربوط یه ذهن انسانها و حیوانها را منتشر کرد. از نشانه های اهمیت این کتاب این بود که تقریباً 30 سال بعد مورد تجدید نظر قرار گفت و به انگلیسی ترجمه شد و تامدتها پس از مرگ وونت در 1920 بارها تجدید چاپ گردید. در این کتاب وونت مسایل زیادی مانند زمان واکنش و پسیکو فیزیک را مورد بحث قرار داد که سالها توجه روانشناسان آزمایشی را به خود مشغول ساخت.
با شروع سال 1867 وونت در هایدلبرگ درسی را در زمینه روانشناسی فیزیولوژیکی ارائه کرد که نخستین بار بود چنین درسی به طور رسمی در جایی در این جهان ارائه می شد. حاصل سخنرانی های او کتاب بسیار مهم اصول روانشناسی فیزیولوژیکی بود که در دو بخش در سالهای 1873 و 1874 منتشر شد. وونت کتاب را در طی 37 سال در شش ویرایش تجدید نظر کرد که آخرین آن در 1911 منتشر شد. شاهکار او یعنی اصول بدون شک روانشناسی را به عنوان یک علم مستقل آزمایشگاهی با مسایل و روشهای آزمایشی خاص خود به نحو استوار پی ریزی کرد.
ویرایشهای متوالی اصول روانشناسی فیزیولوژیکی سالهای متمادی به عنوان منبع اطلاعات و پیشینة پیشرفت روانشناسی جدید به روانشناسان آزمایشی خدمت کرد. در پیشگفتار این کتاب وونت هدف خود را این گونه بیان کرد:«مشخص ساختن حوزة جدیدی از علم» اصطلاح روانشناسی فیزیولوژیکی در عنوان کتاب ممکن است گمراه کننده باشد. در آن زمان ، واژه فیزیولوژیکی درآلمان به عنوان مترادف واژه آزمایشی به کار می رفت. آن گونه که امروز می دانیم، وونت روانشناسی آزمایشی تدریس می کرد و در باره آن مطلب می نوشت، نه روانشناسی فیزیولوژیکی!
سالهای لایپزیک
وونت طولانی ترین و مهمترین مرحلة زندگی حرفه ای خود را در سال 1857 شروع کرد . او در آن زمان استاد فلسفه دانشگاه لایپزیک شد و مدت 45 سال به گونه ای اعجاب انگیز در آنجا کار کرد.اندکی پس از وردود به لایپزیک آزمایشگاهی را دایر کرد، و در سال 1881 انتشار مجلة مطالعات فلسفی را ه نشریه رسمی آزمایشگاه و علم جدید بود آغاز نمود. او قصد داشت مجله را مطالعات روانشناختی بنامد اما نظرش را تغییر داد، ظاهراً به این دلیل که چنین مجله ای وجود داشت (اگر چه آن مجله با مسائل مربوط به علم غیب و روح گرایی سرو کار داشت.) به هر حال وونت درسال 1906 عنوان مجله اش را به مطالعات روانشناختی تغییر داد.
روانشناسی با برخورداری از کتاب راهنما آزمایشگاه، و مجله پژوهشی، راه خود را به خوبی باز کرده بود. شهرت در حال گسترش وونت و آزمایشگاهش عده زیادی از دانشجویان را برای کار با او به سوی لایپزیک جذب کرد. بسیاری از آنان بعدها خادمان روانشناسی شدند، از جمله چند تن آمریکایی که بیشتر به ایالات متحد برگشتند تا آزمایشگاههای مخصوص خود را تأسیس نمایند.
آزمایشگاه لایپزیک از طریق این دانشجویان، به صورت الگویی برای بسیاری از آزمایشگاههای جدید، نفوذ گسترده ای را در گسترش روانشناسی جدید اعمال کرد. علاوه بر آزمایشگاههایی که در ایالات متحده شروع به کار کردند، دانشجویانی که از ایتالیا، روسیه و ژاین به لایپزیک سفر کرده بودند تا پیش وونت تحصیل کنند نیز آزمایشگاههایی را در این کشور های دایر کردند کتابهای وونت بیش از سایر زبانها به روسی ترجمه شدند، و ستایشگران روسی وونت روانشناسان مسکو را بر آن داشتند تا کپی آزمایشگاه وونت را در سال 1912 بنا کنند.
در سال 1920 سالی که وونت فوت کرد، نمونه دیگر از آن آزمایشگاه را دانشجویان ژراپنی در دانشگاه توکیو ساختند، اما این بنا در شورش دانشجویی سالهای دهه 1960 در آتش سوخت (بلومنتال،1985) دانسجویانی که راهی لایپزیک شدند، دست کم در شروع کار، از نظر دیدگاه و هدف متحد بودند و اولین مکتب فکری رسمی را در روانشناسی بنا نهادند.
......سخنرانی های وونت در لایپزیک محبوبیت داشت در یک زمان بیش از 600 دانشجو در یک کلاس حاضر می شدند. سخنرانی بدون مراجعه به یاد داشت ها ارائه شد: تا آنجا که من می توانم بگویم، وونت هرگز یک بار هم به جاکتابی نگاه نکرد، هر چند که دستة کوچکی از کاغذ ها را بین آرنجهای خود داشت.... بازو های وونت بر روی جاکتابی قرار نداشت: آرنجها ثابت بودند، اما بازور ها و دستها مدام بالا می آمدند، اشاره و حرکت می کردند.... این حرکتها اختیاری بودند و به گونه ای سحر آمیز روشنی بخش مطالب جلوه می نمودند..... با ضربه های ساعت دیواری سر وقت سخنرانیش را متوقف ساخت و به همان نحو که تلق تلق کنان، وارد شده بود خارج شد. بجز این تلق تلق کردن پوچ ، در مورد کل جریان چیزی جز ستایش نمی توانم ابراز کنم. (بالدوین 1980 ،صص 289-287) وونت در زندگی شخصی فردی آرام فروتن بود، روزهای زندگی را طبق الگویی که به دقت تنظیم شده بود می گذراند..(یاد داشت های روزانة همسر او، سوفی که در سالهای 1970 پیدا شدند مطالب بسیار تازه ای ار در باره زندگی شخصی وونت آشکار ساختند و این نمونه دیگری از داده های تاریخی است که به تازگی کشف شده است).
وونت صبحها بر روی یک کتاب یا مقاله کار می کرد، گزارشهای تحقیقی دانشجویان را می خواند، و به ویراستاری مجله اش می پرداخت بعداز ظهر های در جلسه های امتحان حاضر می شد و یا از آزمایشگاه دیدن می کرد. دانشجویی به یاد می آورد که دیدار های وونت از آزمایشگاه یه 5 یا 10 دقیقه محدود می شد. به ظاهر بر خلاف اعتقاد زیادی که به پژوهش آزمایشگاهی داشت، خود او فردی آزمایشگر نبود( کتل 1928 ،ص 545) بعداز ظهر به قدم زدن می پرداخت و در باره سخنرانی عصر خود، که به طور عادتی در ساعت 4 بعداز ظهر ایراد می کرد، می اندیشیند. بسیاری از
ویلهلم وونت اولین آزمایشگاه روانشناسی را در لایپزیگ آلمان در سال ۱۸۷۹ تأسیس کرد.
شبهای خود را به موسیقی، سیاست، و حداقل در سالهای جوانی به حقوق مربوط به دانشجویان و کارگران اختصاص می داد. خانواده وونت از در آمد قابل توجهی بر خوردار بود، خدمتکارانی در استخدام و سر گرمی های مختلف داشت.روانشناسی فرهنگی
پس از آنکه آزمایشگاه مجله تأسیس شد، و انبوهی از پژوهش ها به جریان افتاد، وونت نیروی خود را به فلسفه معطوف دشات. در خلال سالهای 1880 مطالبی در باره اخلاقیات ، منطق، و فلسفه نظامدار نوشت. دومین ویرایش اصول روانشناسی فیزیولوژیکی را در سال 1880 و سومین ویرایش آن را در 1887 منتشر کرد، وبه تهیه مقاله هایی برای مجله خود ادامه داد. رشته دیگر که وونت استعداد چشمگیر خود را بعد روی آن متمرکز کرد ایجاد روانشناسی اجتماعی بود که به اختصار در اولین کتابش آن را طرح ریزی کرده بود. هنگامی که به این طرح روی آورد، یک کارده جلدی با عنوان روانشناسی فرهنگی را تهیه کرد که بین سالهای 1900 و 1920 منتشر شدند.(این عنوان را اغلب به طور غیر دقیق «روانشناسی مردم» ترجمه کرده اند.)
روانشناسی فرهنگی به بررسی مراحل گوناگون تحول ذهنی انسان آن گونه که در زبان هنرها، افسانه ها، آداب و رسوم اجتماعی، حقوق، و اخلاقیات جلوه پیدا می کنند، می پرداخت پی آمدهای این اثر برای روانشناسی به مراتب بیش از محتوای واقعی آن اهمیت داش؛ این اثر علم جدید روانشناسی را به دو بخش آزمایشی و اجتماعی تقسیم می کرد. وونت باور داشت که کارکرد های ذهنی ساده تر، مانند احساس بیرونی و ادراک، را می توان و باید با بررسی آزمایشگاهی مطالعه کرده اما استدلال میکرد که برای مطالعه فر آیند های ذهنی عالیتر، مانند یادگیری و حافظ، آزمایش علمی غیر ممکن است زیرا آنها به عادتهای زبانی و سایر جنبه های تربیت فرهنگی وابسته اند از نظر وونت فرآیندهای عالیتر تفکر را میتوان فقط با رویکردهای غیر آزمایشی مطالعه کرد، همانگونه که در جامعه شناسی، مردم شناسی، و روانشناسی اجتماعی، انجام می شود. اعتقاد به اینکه نیرو های اجتماعی در تحول فرآیندهای شناختی نقش عمده ای بازی می کنند، اعتقاد مهمی است، اما نتیجه گیری وونت دایر براینکه این موردها را نمی توان به نحو آزمایشی مطالعه کرد در زمان کوتاهی رد شد. وونت 10 سال در تدوین روانشناسی فرهنگی خود وقت صرف کرد، اما تأثیر اندکی بر روانشناسی آمریکا دشات. یک زمینه یابی در مورد مقاله هایی که در طو 90 سال در مجله آمریکایی روانشناسی انتشار یافتند نشان داد که کمتر از 4% از تمام نقل قول های صورت گرفته از آثار وونت از روانشناسی فرهنگی بوده است. در مقابل 61% مراجعه ها به اثر دیگر او اصول روانشناسی فیزیولوژیکی اختصاص داشته است(بروژک -1980) وونت تا هنگام مرگش در سال 1920 بی وقفه به کار ادامه داد. هماهنگ با سبک زندگی نظامدارش، اندکی پس از تکمیل خاطره پردازی های روانشناختی خود در گذشت. تحلیلی از صفحه در هر روز، مطلب نوشته است ( بورینگ،1950؛ برینگمن و بالک ،1992) بنابراین خیالپردازی های کودکی او در نویسندة مشهور شدن به واقعیت پیوست.
ادامه...
این رویداد به طور گسترده به عنوان تأسیس رسمی روانشناسی به عنوان علمی متمایز از زیست شناسی و فلسفه شناخته میشود. وونت در میان تمایزات متعدد اولین کسی بود که خود را روانشناس معرفی کرد.
وونت پیشوای مکتب اراده گرایی ( Voluntarism ) است. او درجه پزشکی خود را در هایدلبرگ گرفت ولی به مطالعه و تحقیق در فیزیولوژی پرداخت و همین امر او را به سمت روانشناسی کشانید. در ۱۸۷۵ به لایپزیگ در آلمان رفت و چهل و شش سال دیگر را در همان جا سپری نمود. در سال ۱۸۷۹ وندت اقدام به تأسیس یک آزمایشگاه در دانشگاه شهر لایپزیک نمود که تمرکز اصلی آن بروی مطالعات روانشناسی قرار داشت و اولین آزمایشگاه از نوع خود به حساب می آمد. او در این آزمایشگاه به بررسی ماهیت اعتقادات مذهبی، شناسایی اختلالات مغزی و رفتارهای ناهنجار پرداخته و بدین سان موفق شد روان شناسی را به عنوان رشته ای مجزا از رشته های دیگر تثبیت کند. او همچنین اولین ژورنال علمی در زمینه روان شناسی را در سال ۱۸۸۱ میلادی بنا نهاد.
او اغلب با مکتب فکری معروف به ساختارگرایی مرتبط است، اگرچه این شاگردش ادوارد بی تیچنر بود که واقعاً مسئول شکلگیری آن مکتب روانشناسی بود. وونت همچنین یک تکنیک تحقیقاتی به نام درون نگری را توسعه داد که در آن ناظران بسیار آموزش دیده محتوای افکار خود را مطالعه و گزارش میکردند.
شغل ولهلم وونت در روانشناسی
ویلهلم وونت در رشته پزشکی از دانشگاه هایدلبرگ فارغ التحصیل شد. او به طور خلاصه با یوهانس مولر و بعداً با فیزیکدان هرمان فون هلمهولتز به مطالعه پرداخت. گمان میرود که کار وونت با این دو فرد تأثیر زیادی بر کار بعدی او در روانشناسی تجربی داشته است.
وونت بعداً اصول روانشناسی فیزیولوژیکی (۱۸۷۴) را نوشت که به ایجاد روشهای تجربی در تحقیقات روانشناختی کمک کرد. وونت پس از گرفتن سمت در دانشگاه لایپزیگ، اولین آزمایشگاه روانشناسی تجربی را در جهان تأسیس کرد.
اگرچه آزمایشگاه روانشناسی دیگری قبلاً وجود داشت، ویلیام جیمز چند سال قبل یک آزمایشگاه در هاروارد تأسیس کرده بود. آزمایشگاه جیمز به جای آزمایش، بر ارائه نمایشهای آموزشی متمرکز بود. پس از مطالعه با وونت، جی استنلی هال اولین آزمایشگاه روانشناسی تجربی آمریکایی را در دانشگاه جان هاپکینز تأسیس کرد. وونت اغلب با دیدگاه نظری معروف به ساختارگرایی همراه است که شامل توصیف ساختارهایی است که ذهن را تشکیل میدهند.
ساختارگرایی به عنوان اولین مکتب فکری در روانشناسی تلقی میشود. او معتقد بود که روانشناسی علم تجربه آگاهانه است و ناظران آموزش دیده میتوانند به طور دقیق افکار، احساسات و عواطف را از طریق فرآیندی به نام درون نگری توصیف کنند.
با این حال، وونت تمایز روشنی بین خود مشاهده روزمره، که به اعتقاد او نادرست است و درون نگری تجربی (که ادراک درونی نیز نامیده میشود) قائل شد. به گفته وونت، ادراک درونی شامل یک ناظر آموزش دیده مناسب است که از زمان معرفی یک محرک علاقه آگاه بود.
فرآیند وونت مستلزم آن بود که مشاهدهگر به شدت از افکار و واکنشهای خود نسبت به محرک آگاه و توجه داشته باشد و شامل ارائههای متعدد محرک بود. البته از آنجایی که این فرآیند بر تفسیر شخصی متکی بود، بسیار ذهنی است. وونت معتقد بود که تغییر سیستماتیک شرایط آزمایش باعث افزایش کلیت مشاهدات میشود.
در حالی که وونت معمولاً با ساختارگرایی مرتبط است، در واقع این شاگرد او ادوارد بی تیچنر بود که بر مکتب ساختارگرایی در آمریکا تأثیر گذاشت. بسیاری از مورخان بر این باورند که تیچنر در واقع بسیاری از ایده های اصلی وونت را نادرست معرفی کرده است. در عوض، وونت از دیدگاه خود به عنوان اراده گرایی یاد کرد. در حالی که ساختارگرایی تیچنر شامل تجزیه عناصر برای مطالعه ساختار ذهن بود، بلومنتال (۱۹۷۹) اشاره کرده است که رویکرد وونت در واقع بسیار جامعتر بود.
وونت همچنین مجله روانشناسی مطالعات فلسفی را تأسیس کرد. در رتبهبندی تأثیرگذارترین روانشناسان قرن بیستم در سال ۲۰۰۲، وونت در رتبه ۹۳.۵ قرار گرفت.
تاثیر ویلهلم وونت
ایجاد یک آزمایشگاه روانشناسی، روانشناسی را به یک رشته تحصیلی جداگانه با روشها و سوالات خاص تبدیل کرد. حمایت ویلهلم وونت از روانشناسی تجربی نیز زمینه را برای رفتارگرایی فراهم کرد و بسیاری از روشهای تجربی او امروزه نیز مورد استفاده قرار میگیرند. وونت همچنین شاگردان زیادی داشت که بعدها روانشناسان برجستهای شدند، از جمله ادوارد تیچنر، جیمز مک کین کتل، چارلز اسپیرمن، جی استنلی هال، چارلز جاد و هوگو مانستربرگ.
سخن پایانی
وونت نه تنها اولین کسی بود که خود را روانشناس معرفی کرد. او همچنین روانشناسی را به عنوان یک رشته رسمی جدا از فلسفه و زیست شناسی تأسیس کرد. در حالی که روش دروننگر او با دقت تجربی پژوهش امروزی مطابقت ندارد، تأکید او بر روشهای تجربی راه را برای آینده روانشناسی تجربی هموار کرد.
به لطف کار و مشارکت او، زمینه کاملاً جدیدی ایجاد شد و محققان دیگر را برای کشف و مطالعه ذهن و رفتار انسان الهام بخشید. بدیهی است که قرار نیست همه با این عناوین کلی موافق باشند. چند نفر ممکن است بگویند که فروید پدر روانشناسی است، او شاید یکی از “معروف ترین” چهرههای آن است.
دیگران ممکن است پیشنهاد کنند که ارسطو پدر واقعی روانشناسی است زیرا او مسئول چارچوب نظری و فلسفی است که در آغازین اولیه روانشناسی نقش داشته است. هنوز دیگران ممکن است استدلال کنند که اولین محققانی مانند هلمهولتز و فچنر به عنوان بنیانگذاران روانشناسی شایسته اعتبار هستند.
مهم نیست که در کدام طرف بحث هستید، یک چیز که به راحتی می توان روی آن توافق کرد این است که همه این افراد تأثیر مهمی بر رشد و توسعه روانشناسی داشتند. در حالی که نظریههای هر فرد لزوماً امروز به اندازهای تأثیرگذار نیستند، همه این روانشناسان در زمان خودشان مهم بودند و تأثیر عمدهای بر چگونگی تبدیل روانشناسی به آنچه امروز است داشتند.
سوالات متداول
1. روانشناسی تجربی چه فوایدی دارد؟
در این روانشناسی نتایج به صورت عینی و ملموس قابل مشاهده هستند. تمام محرکها و عوامل تحت کنترل هستند به همین دلیل میتوان متغیرهای مزاحم را حذف یا کنترل کرد.
2. هدف ویلهلم وونت از روانشناسی تجربی چه بود؟
ویلهلم وونت هدفش از بررسی و پژوهش در روانشناسی تجربی این بود که افکار و احساسات را ثبت کند و عناصر تشکیل دهنده آن را بررسی، تجزیه و تحلیل کند.
3. وونت بر چه حوزههایی تمرکز داشت؟
ویلهلم وونت بر سه حوزه عملکرد ذهنی متمرکز شده بود. افکار، تصاوی و احساسات سه حوزه مهمی بودند که وونت روی آنها تمرکز کرد.
4. ویلهلم وونت علاوه بر روانشناسی تجربی، در حوزه دیگری فعالیت داشت؟
ویلهلم وونت در حوزه روانشناسی اجتماعی هم فعالیت داشت.
5. وونت اولین آزمایشگاه خود را در چه سالی تاسیس کرد؟
ویلهلم وونت اولین آزمایشگاه خود را در سال ۱۸۷۹ در نزدیکی لایپزیک آلمان تاسیس کرد.
در این روانشناسی نتایج به صورت عینی و ملموس قابل مشاهده هستند. تمام محرکها و عوامل تحت کنترل هستند به همین دلیل میتوان متغیرهای مزاحم را حذف یا کنترل کرد.
2. هدف ویلهلم وونت از روانشناسی تجربی چه بود؟
ویلهلم وونت هدفش از بررسی و پژوهش در روانشناسی تجربی این بود که افکار و احساسات را ثبت کند و عناصر تشکیل دهنده آن را بررسی، تجزیه و تحلیل کند.
3. وونت بر چه حوزههایی تمرکز داشت؟
ویلهلم وونت بر سه حوزه عملکرد ذهنی متمرکز شده بود. افکار، تصاوی و احساسات سه حوزه مهمی بودند که وونت روی آنها تمرکز کرد.
4. ویلهلم وونت علاوه بر روانشناسی تجربی، در حوزه دیگری فعالیت داشت؟
ویلهلم وونت در حوزه روانشناسی اجتماعی هم فعالیت داشت.
5. وونت اولین آزمایشگاه خود را در چه سالی تاسیس کرد؟
ویلهلم وونت اولین آزمایشگاه خود را در سال ۱۸۷۹ در نزدیکی لایپزیک آلمان تاسیس کرد.
تاریخچه روانشناسی
پزشک خوب