این کتاب با ترجمه دکتر علی قائدنیای جهرمی و اکرم سهرابی روانشناس بالینی ترجمه و توسط انتشارات المپیک منتشر شده است هدف از روانشناسی سلامت شغلی، توسعه، نگهداری و ارتقاء سلامتی کارگران همچنین سلامتی خانوادههای آنها است. تمرکز جدی بر روی عوامل منفی مربوط به کار (خواستهها، استرس و فقدان انگیزه) اخیراً مورد توجه قرار گرفته است.از نظر عوامل مثبت در مورد سلامت شغلی، از جمله توجه به منابع، بهزیستی و انگیزه امروز در حال رشد هستیم.
هدف ذهنی و عملکردی مربوط به یک “محیط – شخص” متناسب با نوع تفکر و سازگاری بهینه بین ظرفیت بدنی و منابع زندگی فرد، سلامت روان مثبت است و همچنین نشانگر سلامتی عمومی و امید به زندگی بالاست. سلیگمن (2008) نشان میدهد که توضیح یا دلیل منطقی برای مطالعه وجود دارد که سلامت روان مثبت ازآنجاییکه قبلاً در مقایسه با آنیک زمینه تحصیل مغفول بوده، با تمرکز بر سلامت روانی ضعیف، تغییر در تمرکز روانشناختی به سمت تقویت نقاط قوت، هدف اساسی روانشناسی مثبت است.
ارزیابی مدلهای روانشناسی سلامت شغلی معمولاً با استفاده از پرسشنامههایی که به کارمندان داده میشود برای آشکارسازی نگرش خود در زمینههای مختلف انجام میشود. اینها نگرشهایی است که میتواند مربوط به یک شخصیت واحد (وضع موجود)، منابع موجود در کار، روابط باهمکاران یا رهبری یا توانایی های تسلط و تغییر باشد .
عملکرد یا بهرهوری شغلی به طرق مختلف عملیاتی شده و در سطوح مختلف (فردی، تیم و سطوح سازمانی)بهرهبرداری و اندازهگیری شده است. این امر منجر به عدم اطمینان پیرامون یافتههای مبهم در رابطه بین رفاه ذهنی و بهرهوری شده است. عملکرد شغلی بهصورت ذهنی اندازهگیری شده است که در آن کارمندان وضعیت شغلی خود را ارزیابی میکنند. بعلاوه، عملکرد شغلی کارکنان توسط مدیران، مشتریان، کاربران و بیماران ارزیابی و اندازهگیری شده است.
همچنین چندین معیار عینی از عملکرد شغلی وجود دارد، مانند دادههای ثبتشده در مرخصی استعلاجی و بازده مالی در سازمانها. این تعاریف مختلف، عملیاتی سازی و معیارهای متفاوت یکدیگر را مستثنی نمیکنند. بلکه مکمل یکدیگرند.سالانوا، لورینس، آکوستا و توترینت (۲۰۱۳) در مقاله خود، درباره این پرسش که چه چیزی سازمانهای سالم و انعطافپذیر را ایجاد میکند، بحث و تبادلنظر کردند و چندین نکته را مطرح کردند.
هنگامیکه یکی از نقشهها و سازمانها را ارزیابی میکند، انطباق افراد و تیمهای مناسب به سازمان درست و ایجاد تعادل بهینه بین تیم و ارزشها و اهداف سازمان، سودمند است. علاوه بر این، طراحی و تغییر شغل و تمرین سازمانی بهمنظور کاهش عوامل خطر روانی و ارتقای کارمندان سالم و سازمانهای سالم، مهم است. نکته دیگری که آنها اشاره میکنند، نیاز به ترویج رهبری تحول آمیز است که منبع کلیدی برای ایجاد سلامت و رفاه ذهنی در نظر گرفته میشوند.