روانشناسی اخلاق عبارت است از مطالعه روانشناسانه اخلاق. به بیانی دیگر، روانشناسی اخلاق، مطالعه نظاممند چگونگی عملکرد اخلاق است روانشناسی اخلاق یکی از رشتههای نوظهور در مطالعات میان رشتهای در حوزه فلسفه اخلاق و روانشناسی است.
به گزارش میگنا رسانه سلامت روان کشور روانشناسی اخلاق مصداق دقیقی از یک حوزه میانرشتهایست که از یک سو به مطالعات کاملا تجربی و علمی تعلق دارد و از سوی دیگر به مباحث کاملاً نظری و تحلیلی در فلسفه. تلاقی علم و فلسفه چالشها و پرسشهای مهمی ایجاد کرده است. حال این سوال به صورت جدی مطرح میشود که چه ارتباطی میان این دو حوزه وجود دارد؟
روانشناسی اخلاق در ابتدا در دپارتمانهای فلسفه و روانشناسی شرایط متفاوتی داشت؛ در دپارتمانهای فلسفه بیشتر مباحث نظری و فکری غلبه داشت و مدعیات تجربی کمتر مورد بررسی تجربی نظام مند قرار میگرفت و برعکس، در دپارتمانهای روانشناسی زمینه تجربی بهتری وجود داشت، اما از دقتها و ملاحظات فلسفی کمتری برخوردار بود.
اما با شروع قرن ٢١، پژوهشگران هر دو رشته فلسفه و روانشناسی، به تدریج رویکرد بین رشتهای به روانشناسی اخلاق را در پیش گرفتند اما دیگران تمایل به استفاده از این اصطلاح بهطور گستردهتر دارند تا شامل هر موضوعی در محل تلاقی اخلاق و روانشناسی و فلسفه ذهن شود.
برخی از موضوعات اصلی در این قلمرو عبارتند از: داوری اخلاقی، استدلال اخلاقی، حساسیت اخلاقی، مسئولیت اخلاقی، انگیزه اخلاقی، هویت اخلاقی، عمل اخلاقی، پرورش اخلاقی، تنوع اخلاقی، شخصیت اخلاقی (به ویژه چندانکه به اخلاقشناسی فضیلتگرا مربوط میشود), نوعدوستی، خودخواهی روانی، نیکبختی اخلاقی، پیشبینی اخلاقی، هیجان اخلاقی، پیشبینی عاطفی، اختلاف نظر اخلاقی.
مثلاً مفاهیمی از قبیل حسد، تکبر و دهها موضوع دیگر که در اخلاق مورد بحث قرار میگیرند، در واقع مفاهیمی روانشناختیاند که در روانشناسی اخلاق باید معنای دقیق و محدودهشان بررسی شود. هم چنین روانشناسی برای تثبیت فضایل اخلاقی و اجتناب از رذایل میتواند راهکارهایی ارائه کند. از سوی دیگر، مباحث اخلاق نیازمند پیشفرضهایی روانشناختی است که بحث از آنها را روانشناسی برعهده دارد.
روانشناسی اخلاق هم در دپارتمانهای روانشناسی و هم در دپارتمانهای فلسفه مورد بحث قرار میگیرد و در نتیجه، مباحثش پربارتر و عمیقتر است. متأسفانه با وجود این ویژگی انحصاری، کتابهای فارسی این رشته به مباحث رشد اخلاقی اکتفا کرده و به مباحثی نظیر جبر و اختیار، خودگرایی، اخلاق فضیلت، تربیت اخلاقی از دیدگاه روانشناسی نپرداختهاند. این نقیصه مؤلفان کتاب را واداشت نگاهی جامعتر به روانشناسی اخلاق بیندازند و در راه توسعه مباحث این رشته پیشقدم شوند.
به گزارش میگنا رسانه سلامت روان کشور روانشناسی اخلاق مصداق دقیقی از یک حوزه میانرشتهایست که از یک سو به مطالعات کاملا تجربی و علمی تعلق دارد و از سوی دیگر به مباحث کاملاً نظری و تحلیلی در فلسفه. تلاقی علم و فلسفه چالشها و پرسشهای مهمی ایجاد کرده است. حال این سوال به صورت جدی مطرح میشود که چه ارتباطی میان این دو حوزه وجود دارد؟
روانشناسی اخلاق در ابتدا در دپارتمانهای فلسفه و روانشناسی شرایط متفاوتی داشت؛ در دپارتمانهای فلسفه بیشتر مباحث نظری و فکری غلبه داشت و مدعیات تجربی کمتر مورد بررسی تجربی نظام مند قرار میگرفت و برعکس، در دپارتمانهای روانشناسی زمینه تجربی بهتری وجود داشت، اما از دقتها و ملاحظات فلسفی کمتری برخوردار بود.
اما با شروع قرن ٢١، پژوهشگران هر دو رشته فلسفه و روانشناسی، به تدریج رویکرد بین رشتهای به روانشناسی اخلاق را در پیش گرفتند اما دیگران تمایل به استفاده از این اصطلاح بهطور گستردهتر دارند تا شامل هر موضوعی در محل تلاقی اخلاق و روانشناسی و فلسفه ذهن شود.
برخی از موضوعات اصلی در این قلمرو عبارتند از: داوری اخلاقی، استدلال اخلاقی، حساسیت اخلاقی، مسئولیت اخلاقی، انگیزه اخلاقی، هویت اخلاقی، عمل اخلاقی، پرورش اخلاقی، تنوع اخلاقی، شخصیت اخلاقی (به ویژه چندانکه به اخلاقشناسی فضیلتگرا مربوط میشود), نوعدوستی، خودخواهی روانی، نیکبختی اخلاقی، پیشبینی اخلاقی، هیجان اخلاقی، پیشبینی عاطفی، اختلاف نظر اخلاقی.
مثلاً مفاهیمی از قبیل حسد، تکبر و دهها موضوع دیگر که در اخلاق مورد بحث قرار میگیرند، در واقع مفاهیمی روانشناختیاند که در روانشناسی اخلاق باید معنای دقیق و محدودهشان بررسی شود. هم چنین روانشناسی برای تثبیت فضایل اخلاقی و اجتناب از رذایل میتواند راهکارهایی ارائه کند. از سوی دیگر، مباحث اخلاق نیازمند پیشفرضهایی روانشناختی است که بحث از آنها را روانشناسی برعهده دارد.
روانشناسی اخلاق هم در دپارتمانهای روانشناسی و هم در دپارتمانهای فلسفه مورد بحث قرار میگیرد و در نتیجه، مباحثش پربارتر و عمیقتر است. متأسفانه با وجود این ویژگی انحصاری، کتابهای فارسی این رشته به مباحث رشد اخلاقی اکتفا کرده و به مباحثی نظیر جبر و اختیار، خودگرایی، اخلاق فضیلت، تربیت اخلاقی از دیدگاه روانشناسی نپرداختهاند. این نقیصه مؤلفان کتاب را واداشت نگاهی جامعتر به روانشناسی اخلاق بیندازند و در راه توسعه مباحث این رشته پیشقدم شوند.