به گزارش بهداشت نیوز، آیا تا به حال کسی به شما گفته است که «نگران نباشید» یا اینکه «در نهایت همه چیز درست میشه»؟ واقعاً کمکی نمیکند، اینطور نیست؟ چطور کسی میتواند به من اطمینان دهد که بدترین اتفاق نمیافتد در حالی که قبلاً اتفاق افتاده است؟ ما خیال همدیگر را راحت میکنیم که «هیچ کس شما رو قضاوت نمیکنه» یا «به دلت بد راه نده، نتیجه آزمایش خوبه»، با این حال این کلمات خوشمعنی، تمایل چندانی به اطمینان خاطر ما ندارند، زیرا به خوبی میدانیم که ممکن است اتفاقات بدی رخ بدهد، توسط دیگران قضاوت شویم و همیشه این احتمال وجود دارد که آزمایش نتیجه خوبی نداشته باشد.
شکست در کاری به این معنی نیست که شما یک شکست خوردهاید
شخم زدن انرژی بیپایان در تلاش برای کنترل امور غیرقابل کنترل، همه ما را خسته و مضطرب نگه میدارد. واقعیت این است که نادیده گرفتن ترسها چیزی از واقعیت کم نمیکند، بلکه آنها را قدرتمندتر میکند. اینها را "آنا مَدُر"روانشناس، در وبسایت گاردین میگوید:« پس از سالها مبارزه با اضطراب، تصمیم گرفتم روش متفاوتی را امتحان کنم و این دنیای من را تغییر داد، بهجای انجام هر کاری که میتوانم برای دوری از حقایق ناراحتکننده زندگی انجام دهم، به دنبال پذیرش عمیقتر آنها بودم، از طریق استفاده از این رویکرد، متوجه شدم که زور و قدرت اضطراب دارد کمتر میشود».
برخی از مردم من را دوست ندارند
معمولا هنگام برنامهریزی برای رفتن به مسافرت و تعطیلات به شهری، به نظر کسی که هرگز حتی آن مقصد را از نزدیک ندیده اعتماد نمیکنید و به سراغ افرادی میروید که به این شهر زیاد سفر کردهاند یا در همان شهر مدتی اقامت داشتهاند و از آنها راهنمایی میخواهید. این مثال را یادتان باشد تا سری بعد اگر از قضاوت کسی درباره شما دچار نشخوارذهنی شدید، به این فکر کنید اگر آنها واقعاً شما را نمیشناسند، آیا ارزیابی و قضاوتشان سزاوار این است که پهنای باند زیادی در ذهن شما اشغال کند؟
قرار است شکست بخورم
اگر کسی هستید که از شکست خوردن در کارها میترسید، یا متوجه شدید که منتقد درونی شما زمانی که چیزی آنطور که میخواستید پیش نرفت، فعال میشود، از خود بپرسید که آیا انتظارات شما واقع بینانه بوده است یا خیر؟ به یاد داشته باشید، شکست در چیزی به این معنی نیست که شما یک شکستخورده و بازندهاید، بلکه فقط به این معنی است که آنچیز طوریکه انتظار داشتید پیش نرفت، یا انتظارات شما بسیار بالا بود و اتفاقی خارج از کنترل شما افتاد، یا نکتهای بسیار مهم؛ اینکه ما انسان هستیم و گاهی مرتکب اشتباه میشویم.
زندگی منصفانه نیست
ما میتوانیم در گویهای منحنی زندگی، بیعدالتی موقعیتهایی را ببینیم که در اطرافمان اتفاق میافتد، با وجود این واقعیت که زندگی ذاتاً منصفانه نیست، مهم است که به دنبال انصاف باشیم ولی باید بپذیریم در این جهان همه چیز اتفاق میافتد و ممکن است نسبت به آدمها بیرحم و خشن باشد، اتفاقات بد برای آدمهای خوب میافتد، جنگ هست و آدمها همدیگر را آزار میدهند؛ اما احساس اینکه قربانی بیعدالتی زندگی هستیم میتواند ما را در باتلاق زندگی گیر بیندازد و بی انگیزه نگه دارد. همانطور که میپذیریم زندگی منصفانه نیست، انرژی خود را برای قدمهایی حتی کوچک و نزدیک شدن به هدف مورد نظرمان برمیداریم.
به افرادی که دوستشان دارم آسیب خواهم زد
آه از زمانهایی که حرفهایمان را بلعیدیم و حقایقی که از ترس صدمهزدن به مردم نگفتیم. مسئله این است که ما فکر میکنیم با دوری و اجتناب از گفتگوهای صادقانه و رک(البته گاهی اوقات دشوار)، از روابط ارزشمند خود محافظت میکنیم. این مسئولیت شماست که اصالت داشته باشید و تا جایی که میتوانید این کار را با مهربانی انجام دهید، اما نمیتوانید کنترل کنید که کسی چگونه به این صداقت پاسخ دهد. یک رابطه خوب میتواند در برابر مرزهای سالم و مکالمات دشوار مقاومت کند.
نمیتوانم همیشه به طور کامل حضور داشته باشم
ما تشویق میشویم که در زندگی روزانهمان بیشتر مراقب باشیم، اما این میتواند فشار بیشتری ایجاد کند. ذهن ما برای جهش بین آگاهی از گذشته، حال و آینده ایجاد شده است. به جای احساس گناه به خاطر عدم حضور کافی، در اینجا یک توصیه وجود دارد. هرازگاهی مکث کنید، به اطراف نگاه کنید و بگذارید چشمانتان به چیزی زیبا، جذاب یا جالب توجه کند. استنشاق کنید و آنچه را که در اطراف شما میگذرد را بپذیرید. حالا، همانطور که به روز خود فکر میکنید، که ممکن است در تیرگی شلوغ گذشته باشد، این لحظات با شما میمانند.
مردم مرا اشتباه میفهمند
زمانیکه علیرغم تلاش برای بیان خود، کسی شما را نمیفهمد و درک نمیکند میتواند دردناک باشد و شاید احساس تنهایی و انزوا کنید. در نظر بگیرید که ممکن است دوستانتان چه کسانی باشند و روی آنها سرمایه گذاری کنید. این روابط، برداشتن گامهایی برای صادق بودن با کسانی است که با آنها احساس امنیت کرده و از آنها مراقبت میکنید. پرورش روابط دوستی به این معنی است که فشار و اهمیت گرفتن از دیگران را از بین میبرد.
به اندازه کافی خوب نیستم
برای خیلی از ما پیش آمده لحظاتی احساس ناکافی بودن به سرمان بزند ولی این تفکر در بیشتر وقتها حقیقت ندارد، یکی از دلایل ناکافی بودن این است که سطح انتظاری که برای ما تعیین شده یا خودمان تعیین کردهایم بسیار زیادتر از توانمان بوده و به تنهایی زورمان نمیرسد! اصلاح کردن نوار انتظار و توقعاتی که برای پاسخ دادن به نیازهای افراد انجام میشود، باعث میشود دریابید که آنقدرها هم اوضاع بد نبوده است!
من میدونم، الان اتفاق بدی میافتد
اضطراب میتواند باعث شود احساس کنید در اتاق انتظاری پر از اتفاقات بد هستید، به این معنی که شادی، ماجراجویی و استراحتی را که برای آن وجود دارد را در زندگی از دست میدهید. سری بعد که احساس کردید موجی از اضطراب بر شما میپیچد، یا خود را در حال نشخوار فکری در مورد بدترین سناریوها میبینید، این را به یاد بیاورید که شما تاکنون از پلهای چالشی زیادی عبور کردهاید و جان سالم به در بردهاید پس اگر اتفاقی هم بیفتد از پس آن برمیآیید.
کسانی را که دوستشان دارم از دست خواهم داد
این ترس و اضطراب بزرگ است، اینطور نیست؟ محرک کابوسها و مضمون بدترین سناریوهای ما. اگر ترس شما برای از دست دادن، سایهای بر لذت بردن شما از روابطی که دارید ایجاد میکند، به دنبال داستان کسانی باشید که در غم سالم سفر کردهاند و راههایی برای ساختن زندگی خود یافتهاند. با دوستانی که عزیزانشان را از دست دادهاند و هنوز در حال زندگی و پیشرفت هستند صحبت کنید.
من دارم میمیرم
وقتی آگاهی ملایمی از محدودیتهای زندگی در ذهن داشته باشید، میتواند شما را ترغیب کند که کاملتر و مطابق با ارزشهای خود زندگی کنید. آنا میگوید:« وقتی به پایان عمرم میرسم، میخواهم خوشحال باشم که روابطم را در اولویت قرار دادهام و چیزهای کوچک را تحتالشعاع قرار ندادهام، بنابراین این باعث میشود که اکنون مطابق با آن ارزش زندگی کنم. شما چطور؟» عمیقاً میدانیم که اینها حقایقی هستند که هیچ یک از ما نمیتوانیم از آنها فرار کنیم، و هر چه فضای ذهنی کمتری را ترس مصرف کند، فضای بیشتری برای شادی و اصالت ایجاد خواهید کرد .یک ضرب المثل آفریقایی وجود دارد که می گوید: «وقتی مرگ تو را پیدا کرد، باشد که تو را زنده بیابد.» من نمی خواهم نیمه عمری داشته باشم که ترس از شکست یا اتفاقات بد اتفاق بیفتد، میخواهم بدون استرس زندگی کنم.